در خصایص فاطمیه روایت میکند که در دولت حقه سیزده زن برای معالجه جرحی بدنیا رجوع
می نمایند،یکی از آنها همین صیانه را نام میبرد که زوجه حزقیل است که ماشطه دختر فرعون بوده
و این زن در ثبات ایمان و صبر و تحمل کاری کرد که نظیر آن در تاریخ کمتر دیده شده و شوهرش
حزبیل پسر عموی فرعون خزینه دار فرعون بود و مراد از مومن آل فرعون اوست که بنابر روایت
علی بن ابراهیم ششصد سال خدا را در پنهانی میپرستید وایمان خود را مخفی می داشت وچندین
مرتبه در نزد فرعون شکایت کرد و خداوند متعال او را برای اتمام حجت حفظ می کرد تا وقتی که
ساحران به موسی ایمان آوردند. حزبیل ایمان خود را ظاهر کرد پس او را با ساحران شهید کردند.
صیانه زوجه حزبیل مشاطگی (آرایشگر) دختر فرعون را میکرد .روزی شانه از دست او افتاد و
صیانه گفت : «بسم الله» دختر فرعون گفت : «پدر مرا میگویی؟» صیانه گفت : «خیر،بلکه کسی
را میگویم که پروردگار من و پروردگار تو و پدر توست.» دختر فرعون این جریان را به پدرش
گفت.و آتش خشم فرعون مشتعل گردید و صیانه و فرزندانش را حاضر کرد .
فرعون به او گفت : «پروردگار تو کیست؟» گفت : «خداوند عالمیان است.» فرعون هرچه خواست
که او را از این عقیده منصرف کند.فایده نبخشید . گفت : «فرزندان تو را در آتش می سوزانم!»
صیانه گفت :«بسوزان !» پس در تنوری از مس آتش افروختند ، یک پسر او را در آتش انداختند تا
اینکه نوبت به طفل شیر خواره رسید حال صیانه منقلب گردید. در آن حال طفل شیر خواره به زبان
آمد گفت : «ای مادر صبر کن که تو بر حقی . بین تو و بهشت یک گام بیشتر نیست!» پس طفل را
با مادرش در آتش انداخت و سوزانید.
در آن حال آسیه زوجه فرعون دید که ملائکه روح صیانه را به آسمان بالا می برند ، یقین او زیاد
شد و ایمان خود را ظاهر کرد و فرعون را عتاب کرد تا شهید شد.
به نقل از ریاحین الشریعه ،ج5 ،ص15