داستان تولد امام جواد(علیهالسلام)
علامه مجلسی(ره) در جلاءالعیون مینویسد: ابن شهر آشوب به سند معتبر از حكیمه خاتون دختر امام موسی كاظم(علیهالسلام) روایت میكند كه:
روزی برادرم حضرت رضا(علیهالسلام) مرا طلبید و فرمود: ای حكیمه امشب فرزند مبارك خیزران متولد میشود و باید تو در وقت تولد او حاضر باشی.
من در خدمت آن حضرت ماندم، چون شب فرا رسید امام رضا علیه السلام مرا با خیزران(مادر حضرت جواد علیه السلام) و زنان قابله به حجره آورد و چراغی نزد ما افروخت و از حجره بیرون رفت و در را بر روی ما بست .
حكیمه خاتون(عمه امام جواد علیه السلام) میافزاید: خورشید امامت با به دنیا آمدنش حجره را نورانی كرد. بر آن حضرت پرده نازكی چون جامه احاطه كرده بود و نوری از حضرت ساطع میشد . چون نور مبین را در دامن گرفتم، آن پرده حائل را از خورشید جمالش دور كردم و با جامهای مطهر پوشاندمش. حضرت امام رضا(علیهالسلام) به حجره آمد و آن گوشواره امامت را از ما گرفت و در گهواره عزت و كرامت گذاشت و آن مهد شرف و عزت را به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو .
چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد(علیهالسلام) دیده حقیقتبین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر كرد و به زبان فصیح ندا داد:
“اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله .”
چون این حالت غریب را از آن نور دیده، مشاهده كردم، به خدمت حضرت رضا(علیهالسلام) شرفیاب شدم و آنچه دیده و شنیده بودم را به خدمت حضرت عرض كردم .
حضرت فرمود: پس از این، عجایب بسیاری را مشاهده خواهی كرد.
منبع:
منتهی الامال، ج2، صص572 و 573/ المناقب، ج 4، ص 394/ بحارالانوار، ج48، ص316 و ج50 ص10.