اثرات جريان صوفيه و خانقاه در كاركرد مساجد
در اين بخش به بررسى مختصر يكى از جريانهاى مهم و فعال جامعه اسلامى و اثرات غالبا منفى آن بر مسجد و كاركردهاى آن مى پردازيم . اين جريان عبارت است از جنبش صوفى گرى و تصوف كه در دورانى در جامعه اسلامى سر بر آورد و در جلب افكار عمومى به سوى خود تا حدود زيادى موفق بود، در بررسى لغوى كلمه صوفى بايد گفت در باب ريشه آن اختلاف اقوال وجود دارد.آن چه قدماى صوفيه گفته اند و قاعده اشتقاق هم با آن موافقت دارد اين است صوفى از صوف گرفته شده است به معنى پشم ، اين وجه اشتقاق را بسيارى از مولفان صوفيه و ديگران هم نقل كرده اند و اشكالى بر آن وارد نيست ، سبب انتساب قوم نيز به اين نسبت ، پشمينه پوشى آنها بوده است كه در زمان قديم شعار زاهدان و نيكان به شمار مى آمده است .
صرف نظر از بررسى لغوى آن ، در باب خود اين جريان و ويژگيهاى و نيز نحوه سر برآوردن آنان بايد گفت در حالى كه محافل علمى و مدارس سرگرم مباحثات غالبا غامض فكرى و فقهى بودند، تحول اسلامى ديگرى صورت گرفت كه همانا عبارت بود از جنبشهاى عرفانى و افراطى ، جنبشهاى عرفانى كه اسم عام آن در اسلام تصوف است ، صرفا از افرادى واجد تجارب معنوى و فلسفه هاى گوناگون تشكيل نمى شد.بلكه به زودى شامل انجمنهاى اخوت شد كه به كليه سطوح اجتماع نفوذ كرد و مبدل به يكى از ارزنده ترين عناصر ساختار اجتماعى و معنوى جهان اسلام شد.(141)
البته نگارنده از اين كه عرفان اسلامى را منحصر در تصوف بداند ابا دارد، چرا كه شخصيتهاى عارف فراوانى در طول تاريخ اسلام بودند كه مبادى آداب صوفيه و اهل روش آنها هم نبودند و نيز در وجود مقدس اميرالمومنين (ع ) كه سر سلسله همه عرفا بود نيز نشانى از صوفى گرى مشاهده نمى شود.گر چه مى توان اين جريان را در قالب يكى از جنبشهاى عرفانى بررسى نمود.
به هر حال صوفيه جماعتى از مسلمين بوده اند كه اساس كار آنها در عمل بر مجاهدت مستقل فردى و در علم بر معرفت مستقيم قلبى مبتنى بوده است . گرچه بعضى از آنها با وجود اعتقاد به ارتباط بلاواسطه با حق و در عين اتكاء بر كشف و شهود شخصى ، متابعت از شريعت را نيز به منزله مقدمه و شرط راه ، لازم مى شمرده اند و در جاهايى كه كارهاشان با ظاهر شريعت موافق نمى بوده است ؛ يا ظاهر شريعت را تاويل مى كرده اند يا طرز كار خود را به نوعى توجيه مى نموده اند. ليكن به سبب استقلالى كه در عمل و طريقت خويش داشته اند هم متشرعه كه اهل سنت و جماعت بوده اند خود را از آنها كنار مى كشيده اند هم علماء كه اهل معرفت عقلى و استدلالى بوده اند آنها را گمراه مى شناختند.
اين جريان نيز مانند هر جنبش ديگر براى سازماندهى خود نيازمند پايگاهى بود. لذا اينان مركزى را با عنوان خانقاه براى اين امر در جامعه اسلامى تاسيس نمودند. اين مركز ضمن اين كه پايگاه تشكيلاتى صوفيه تلقى مى شد، اقامتگاه دائمى كسانى كه زندگى خود را وقف ارشاد معنوى يا تهذيب نفس مى كردند و نيز محلى براى اقامت موقت سالكان يا ديگران به شمار مى آمد. در اين خانقاه ها مراحل مختلف رياضت و خلوت ، روح سالك را ترقى مى بخشيد و غالبا صحبت و ارشاد پير و مرشد وى را در طى اين مرحله ها رهبرى مى كرد: نكته مهم آن كه وقتى سالك مراحل سلوك را مى پيمود و از شيخ دستور و اجازه براى ارشاد مى يافت ، از خانقاه شيخ بيرون مى آمد. اما در جاى ديگر مثلا شهرى ديگر خانقاه تازه اى كه در واقع چون شعبه اى از خانقاه شيخ بود پديد مى آورد و بدين گونه از يك خانقاه كه شيخ و مرشدى در يك شهر به وجود آورده بود، چندين خانقاه ديگر در بلاد مختلف پديد مى آمد كه شيوخ و مرشدان همه آنها جملگى نسبت به شيخ خانقاه نخست حالت تسليم و فرمانبردارى داشتند و در همه موارد دستور او را به كار مى بستند و اهل طريقت او به شمار مى آمدند و بدين ترتيب اين نهاد جديد در جامعه اسلامى به صورت شبكه اى پيوسته و كار آمد فعاليت مى كرد.
اين خانقاه از سه جهت بر كاركرد مساجد تاثير منفى گذاردند.اول اينكه خانقاه صرفنظر از جنبه تعليمى كه براى سالكان داشت ، مكان عبادت و ذكر و سلوك منوى نيز تلقى مى شد. در خانقاه ها اوراد و اذكار و رياضات و چله نشينيها رايج بود كه غالبا اشتغال به آنها بيشتر اوقات سالكان طريق را مستغرق مى داشت ، در اين خانقاه ها سالكان و فقيران خلوت نشين نيز مانند شيخ خانقاه ، زاويه خاص خويش داشتند.اما ذكر دسته جمعى و درك صحبت شيخ و صرف طعام و حلقه سماع آنها غالبا در جماعت خانه منعقد مى شد.بدين ترتيب اين اولين بار بود كه در حيطه جهان اسلام مركزى جديد علاوه بر مسجد تاسيس مى شد كه در آن مراسم عبادى و آيين بندگى و حتى صف نماز بر پا مى گرديد و حال آن كه تا پيش از آن ، اين امر صرفا منحصر در مساجد جوامع اسلامى بود. لذا مسجد كه از صدر اسلام تنها مركز عبادى جامعه اسلامى محسوب مى شد امتياز انحصارى خود را از دست داد و در حوزه كاركرد عبادى و دينى با يك رقيب سر سخت و جذاب براى مردم روبرو گرديد.
دومين اثر منفى تصوف و خانقاه بر جامعه و مسجد، روش خاص عبادى حاكم بر خانقاه بود نوعى نيايش انفرادى را ارايه و تكميل كردند كه نقطه مقابل عبادت اجتماعى كه از ويژگيهاى اسلام در ادوار قبل بود به شمار مى رفت و پرستش زهاد منفرد براى ديگران منبع قداست شد..اين امر همچنين موجب شد مساجد عظيم جمعه قرون اوليه اسلامى جاى خود را به تعدادى حرمهاى كوچك بدهد كه بر نيايش فردى در محيطى آرام كه منتهى به عبادت و مراقب مى شد تاكيد داشت .
به عبارت ديگر خانقاه بر خلاف مسجد كه نماد روحيه جمعى مسلمين و پايگاه وحدت و اتحاد و جايگاه عبادت دسته جمعى بود، به سير و سلوك فردى و گوشه نشينى و كناه گيرى از جمع تشويق مى كرد.استقبال عمومى از اين تفكر سنگينى بود بر كاركرد عبادت مساجد كه بر جمع گرايى تاكيد داشت .
نكته سوم در اين زمينه مربوط مى شود به روش تبليغ صوفيه و خانقاه عليه مسجد و اهالى آن . همان طور كه اشاره شد اهل سنت و جماعت و متشرعين از بزرگترين مخالفان صوفيه به شمار مى آمدند و تا آن جا كه دستشان مى رسيد از دشمنى با آنان كوتاهى نمى كردند و لذا صوفيه نيز مقابله به مثل مى كردند و عليه آنها تبليغ مى نمودند و بخصوص پايگاه اصلى آنان راكه مسجد بود هدف حملات تبليغى قرار مى دادند تا جايى كه متشرعه اهل ظاهر و رياكار و اهل مسجد پيروان ظاهرى دين و مسجد مامن زاهدان رياكار معرفى مى گرديد. البته ما در مقام قضاوت نيستيم و نمى گوييم كه كداميك حق داشتند و كداميك صحيح مى گفتند اما آن چه كه بر آن تاكيد داريم اين است كه اين تبليغات صوفيه كه نفوذ فراوانى نيز در ميان طبقات مردم داشتند منجر به تضعيف قداست مسجد اين پايگاه اصيل اسلام شد و حتى در ادبيات رايج ميان توده مردم نيز متاثر از همان تبليغات به مسجد و اهالى آن طعنه زده مى شد، بدين ترتيب صوفيه و مركز آنها خانقاه اثرات منفى فراوانى جايگاه مسجد در جامعه اسلامى و كاركرد عبادى و دينى به عنوان ثابت ترين كاركرد آن بر جاى مى گذارد كه عقبه آن تا دوران معاصر نيز بر جاى مانده است .
منبع : کتاب در آمدى بر جايگاه مسجد در تمدن اسلامى،مؤ لف : عباس برومند اعلم