احساس رضایت از زندگی از دیدگاه نهج البلاغه
انسان سالم از زندگی احساس رضایت می کندو شکر گذار نعمت های خدا است. از نظر او هرچیزی که بتوان از آن برای رشد و تکامل معنوی (تقرب به خدا) استفاده کرد، ارزشمند است و نعمت محسوب می شود. چنین فردی در برابر موقعیت های استرس زا و بحران های زندگی احساس درماندگی و ناتوانی نمی کند، و با تفسیر واقع بینانه از حوادث و رویدادها، حتی حوادث نا گوار مانند بیماری و شکست، دچار یأس و ناامیدی نمی شود.
انسان سالم هرگز بر انچه از دستش می رود دلتنگ نمی شود و به آنچه به وی می رسد سرمست و مغرور نمی شود. او همواره توجهش به داشته هاست تا به نداشته ها خودش را با کسانی مقایسه می کند که بهره شان از زندگی و نعمت های دنیا کمتر از اوست. او چون از زندگی احساس رضایت دارد، از آرزو های طولانی پرهیز می کند .
کسی که از تقدیر الهی راضی است از مردم بی نیاز است و به غنا و بی نیازی واقعی دست می یابد زیرا اگر کسی به آنچه برای او بس است راضی باشد کمترین برخورداری از دنیا او را کافی است و اگر کسی به آنچه او را بس است، راضی نباشد، هیچ چیز در دنیا برای او کافی نیست هیچ ثروتی به اندازه راضی بودن از روزی احساس فقر و نیازمندی انسان را از میان نمی برد .
گاهی بعضی از افراد زندگی را بسیار سنگین و سخت احساس می کنند و برخی دیگر آن را بسیار سبک می یابند قانع نبودن و حرص ورزیدن زندگی را سنگین و سخت جلوه می دهد و قناعت ورزیدن زندگی را سبک می کند شخص قانع هرگز نسبت به آنچه که ندارد محزون نمی شود این جاست که آسایش، آرامش و راحتی زندگی تامین می گردد راحتی زندگی در قناعت است و انسان قانع از آسایش روانی برخوردار است و در حقیقت کسی که به آنچه برای او بس است بسنده کند به سوی راحتی و آسایش شتاب کرده و آنچه را به چنگ آورده است و در نتیجه زندگی مایه چشم روشنی او می گردد پس زیبایی زندگی و لذت آن در قناعت است.