ارادت
24 شهریور 1392
چند وقت پیش بود که در قسمت نظرات ، عزیزی نوشته بود میخواد بره مشهد …
دلم تنگ روزهایی شد که …
در جواب نوشتم خوشبحالتون، عرض ارادت ما رو به آقا برسونید …
قبل از اینکه دکمه ی ارسال رو بزنم، کمی روی کلمه ی ارادت تامل کردم .
با خودم گفتم : کدوم ارادت ؟
گفته راست برو ، چپ رفتم !
گفته مستقیم برو ، کج رفتم !
گفته بخاطر خودت و رضای خدا بالا برو ، پایین رفتم !
مگر میشه مرید کسی بود ولی دوستدار کارهای مورد پسندش نبود ؟
مگر میشه مرید کسی بود ولی دوستدار و مرتکب اعمال مورد تنفر و نهی ایشون بود ؟
واقعن میشه ؟
به گفتن التماس دعا رضایت و کفایت دادم .
آقا شما از ما دورید … که نه ! ما از شما دوریم .
این متن رو نوشتم که بگم :
حسرت و داغ گفتن پیامی که می خواستم بنویسم تا بهتون برسونند بر دلم مونده …