اسطوره های صبر
اسراي سازنده
هر وقت قرار بود نامه بنويسيم، عراقيها به ما 30 تا خودكار ميدادند و بعداً تحويل ميگرفتند.
بچهها با سرنگ از هر خودكار مقداري جوهر ميكشيدند و داخل تيوبهاي خالي خودكار ميريختند.
چون كاغذ به ما نميدادند، بچهها جعبههاي پودر لباسشويي را داخل آب ميانداختند و وقتي خوب آب ميخورد آن را ورق ورق ميكردند و بعد از خشك شدن، روي آن زيارت عاشورا، دعاي ندبه و … مينوشتند.
عراقيها هر ده روز يكبار ميريختند و آسايشگاه را ميگشتند تا اينكه ميفهميدند ما از جعبهها، كاغذ سيگار و … كاغذ درست ميكنيم.
از آن به بعد جعبهي پودر لباسشويي، كاغذ سيگار و حتي چوب كبريتهاي سوخته را بايد به آنها تحويل ميداديم تا بتوانيم دوباره آنها را تحويل بگيريم.
عراقيها ميگفتند:
«شما ايرانيها از هرچه كه به دستتان ميآيد يك چيزي درست ميكنيد».
منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5 صفحه:167آب گرم كن
آب گرم کن
عراقيها در زمستان به ما آب داغ نميدادند و آبگرمكني هم بود كه هميشه خراب بود.
نفت هم به اندازهي كافي نميدادند بلكه به اندازهاي ميدادند كه مثلاً از صد و پنجاه نفر كه ميخواستند به حمام بروند، به هر نفر، هر ده روز يك پيت حلب آب گرم بيشتر
نميرسيد، كه جواب استحمام بچهها را نميداد.
لذا بچهها سيمهاي چراغها يا لولههاي قديمي را كه در حياط بود، با گذاشتن نگهبان، بيرون ميكشيدند و با استفاده از آنها و قطعات حلبي، المنت درست ميكردند.
اين سيم را داخل سطل آب ميانداختند و سطل آب را جوش ميآوردند، كه البته همهي اين كارها با دلهره و نگهباني انجام ميگرفت.
چون گاهي نگهبان عراقي سر ميرسيد و ميگفت: «اين آب داغ را از كجا آوردهايد؟»
گاهي وقتها المنت را ميگرفتند و ميگفتند: «مال كيه؟»
ميگفتيم: «هيچكس»
با تعجب ميگفت: «بابا من اين را در اين آسايشگاه پيدا كردهام. بايد بگوييد مال كيه؟»
ما هم ميگفتيم: «ما چه ميدانيم مال چه كسي است؟»
منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5 - صفحه: 177
راوي: احمدروزبهاني_موصل