اصول و مبانی «مناظره» در اسلام
بی تردید اسلام به هيچ حدى از روابط اجتماعى قانع نيست و همواره مى كوشد روابط را هرچه محكم تر و نزديك تر سازد و تا آنجا پيش مى رود كه مى گويد: بايد در ميان افراد با ايمان آنچنان پيوند ارتباط روحى برقرار گردد كه حتى در جسم آنها اثر بگذارد.[1]در این میان بهره گیری از زبان و گفتار آنچنان از اهميت فوق العاده در بحثهاى اخلاقى برخوردار است كه زبان ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت انسان و مهمترين دريچه روح به شمار می رود.[2]به عبارت روشنتر، آنچه در صفحه روح بشر نقش مى بندد (اعم از پديده هاى فكرى و عاطفى و احساساتى) قبل از هر چيز بر صفحه زبان و در لابه لاى گفته هاى او خودنمايى مى كند.[3]اینگونه است كه اهمیت الفاظ و سخنان و گفتار در زندگى انسانها بی بدیل است تا آنجا كه گاهى يك جمله، مسير اجتماعى انسانها را به سوى خير يا شر تغيير مى دهد.[4]به تعبیر امیر مومنان حضرت علی (ع) «چه بسا گفتارى كه مؤثرتر از تير باشد؛ رب كلام انفذ من سهام »،[5]و «چه بسا قولى نافذ تر از حمله اى در جنگ باشد كه قهر و غلبه بر آن پيدا كنى؛رب قول انفذ من صول ».[6]،[7]لذا از اصول مسلم اسلام اين است، كه تعامل با يكديگر فقط بايد از طريق بحث هاى منطقى و دوستانه باشد، حتى در مورد دیگر مذاهب اسلامی و نیز غير مسلمين نيز همين دستور داده شده است.[8]،[9]بنابراین نبايد اختلاف نظرها سبب نزاع و درگيرى شود، بلكه بايد از طريق استدلال هاى منطقى و گفتمان صحيح، افكار را به هم نزديك كرد.[10]
تأملی در معنی و مفهوم جدال
واژه جدل و جدال به طورى كه راغب در مفردات مى گويد از «جدلت الحبل» (طناب را محكم تابيدم) گرفته شده، گويى كسى كه سخنان ستيزه جويانه مى گويد مى خواهد طرف مقابل را با زور از افكار و عقائدش دور سازد.[11]بعضى نيز گفته اند جدال در اصل به معنى كشتى گرفتن و تلاش بر زمين زدن ديگرى است، و از آنجا كه مشاجرات لفظى شباهت به آن دارد، اين واژه در آن مورد نيز به كار رفته است.[12]
چیستی مفهوم مناظره(مجادله)
به عمل كسانى كه در مقابل هم مى ايستند و هر كدام مى خواهد پايه هاى سخن خود را محكم كرده، بر ديگرى غلبه نمايد مناظره(مجادله) گفته مى شود.[13] هم چنین مناظره و مباحثه دقيق، به معنی مناقشه به معناى دقت و سخت گيرى در حساب نیز به کار رفته است.[14]
اقسام مناظره
مناظره(مجادله) عمدتاً به دو بخش تقسيم می شود، جدال مثبت( گفتگوى مثبت و حق جويانه) یا جدال به حق که بحث هاى منطقى و گفتگو براى تبيين مسايل و توضيح حقايق و آگاهى از نقطه نظرهاى يكديگر و رسيدن به واقعيات مورد نظر است.[15]و جدال منفى(گفتگوی لجاجت آميز) یا جدال به باطل که با بحث هاى پرخاشگرانه و ستيزه جويانه ، هدف صحيح و مطلوب دنبال نمى شود، و اینگونه مناظره ها در مسير روشن شدن حقايق نيست بلكه هدف از آن اعمال خصومت يا تعصب و لجاج و برترى جويى و خودنمايى و اظهار فضل در برابر ديگران است.[16]لذا بايد توجه داشت كه مناظره یا مجادله اگر در مسير حق و متكى به منطق و براى تبيين واقعيتها و ارشاد افراد بي خبر بوده باشد ممدوح است، و اگر متكى به دلائل واهى، و ناشى از تعصب و جهل و غرور، و به منظور اغفال اين و آن صورت گيرد مذموم است.[17]
مناظره احسن از دیدگاه قرآن
جدال به حق و بحثهاى منطقى و مسالمت آميز، كه طرفين بحث در پى روشن شدن حقيقت و رسيدن به آن هستند و هيچ كدام قصد برترى جويى بر ديگرى ندارد، نه تنها اشكالى ندارد، بلكه خداوند به آن دستور داده است.[18]آنجا كه مى فرمايد: «و لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتى هى احسن[19]؛ با اهل كتاب (يهود و انصارى) جز به طريقى كه نيكوتر است مجادله نكنيد». و یا در فرازی دیگر می خوانیم : «و جادلهم بالتى هى احسن؛ و با روشى نيكوتر با آنها مجادله و مناظره كن».[20] ،[21]لزوم اجرای فرایند مناظره احسن در این فراز قرآنی مخصوص كسانى است كه ذهن آنها قبلا از مسائل نادرستى انباشته شده و بايد از طريق مناظره ذهنشان را خالى كرد تا آمادگى براى پذيرش حق پيدا كنند.[22]بديهى است مجادله و مناظره هنگامى مؤثر مى افتد كه« بالتي هي أحسن » باشد، حق و عدالت و درستى و امانت و صدق و راستى بر آن حكومت كند و از هر گونه توهين و تحقير و خلاف گويى و استكبار خالى باشد، و خلاصه تمام جنبه هاى انسانى آن حفظ شود.[23]
مفهوم مناظرۀ غیر احسن از دیدگاه امام صادق(علیه السلام)
هنگامى كه بعضى افراد از امام صادق(ع) پرسيدند جدال به غير احسن چيست؟ حضرت فرمود: آن است كه با كسى كه اهل باطل است مجادله كنى، او دليل نادرستى اقامه كند ولى تو قادر نباشى با منطق صحيح به او پاسخ بگويى و تنها به اين قناعت كنى كه من گفته تو را قبول ندارم (بدون اقامه دليل) يا اين كه آن شخص كه اهل باطل است سخن حقى را بگويد كه بخواهد از آن براى مقصد نادرست خود كمك بگيرد و تو از ترس نداشتن جواب صحيح سخن حق را انكار كنى. اين كار بر شيعيان من حرام است كه سبب فتنه و انحراف برادران ضعيف الايمان شوند و اهل باطل از ناتوانى اين گونه اشخاص در استدلال گواه و شاهدى بر حقانيت خود دست و پا نمايند..[24]
تبعات و پیامدهای مناظرۀ باطل در روایات
تأكيدهاى فراوان در روايات متواتر اسلامى در مذمت جدال به باطل و جر و بحثهاى پرخاشگرانه و بى منطق وارد شده است که أهم آن موارد به شرح ذیل است.[25]
مناظرۀ غیر احسن؛ مانع درک حقایق
نخستين اثر منفى مجادلۀ باطل ، پرده افكندن بر چهره حقايق است و بدترين حجاب را ميان انسان و درك حقايق ايجاد مى كند به گونه اى كه گاه حتى واضح ترين بديهيات را درك نمى كند و به انكار امورى مى پردازد يا از مطالبى دفاع مى كند كه راستى مضحك است و اين نيست مگر به خاطر اينكه انسان وقتى گرم جدال مذموم مى شود همه چيز را غير از آنچه خودش مى گويد انكار مى كند.[26]اینگونه است که مناظرۀ به باطل سبب مخفى شدن حق و افزايش تعصب و خشونت و مفاسد بى شمار ديگرى مى شود، در روايات اسلامى به شدت از آن نهى شده مخصوصاً اگر مجادله در مصالح دينى باشد.[27]پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى مى فرمايد: «ماضل قوم بعد ان هداهم الله الا اوتوا الجدل؛ هيچ گروهى را بعد از آن كه خدا هدايتشان كرد گمراه نشدند مگر آن كه گرفتار جدال شدند».[28]،[29]
جدال باطل؛ بستر ساز اختلاف؛ کینه ؛ کدورت و عداوت
از جمله آثار منفى جدال باطل، ايجاد عداوت و دشمنى در ميان دوستان و فراموشى ياد خدا و كشيده شدن به انواع دروغها است؛دليل آن هم روشن است زيرا كسى كه مى خواهد با جدال بر دوستان خود غلبه كند و برترى بجويد آنها را بر ضد خود تحريك مى كند و غالباً گفتار آنها را به تحقير و دشنام يكديگر مى كشد و اينها بدترين اسباب نفاق و جدائى است حتى گاهى براى توجيه سخنان خود به انواع دروغها متوسل مى شوند كه اين خود بلاى بزرگ ديگرى است و مجموع اينها سبب مى شود كه انسان از خدا دور گردد و در دام شيطان گرفتار شود و انسان را به هلاكت معنوى بيفكند.[30]در روایتی از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «اياكم و الخصومة فى الدين فانها تشغل القلب عن ذكر الله عز و جل و تورث النفاق، و تكسب الضغائن، وتستجير الكذب؛ از خصومت در دين (و جدال و پرخاشگرى) بپرهيزيد، چرا كه فكر انسان را از ذكر خدا به خود مشغول مى دارد و سبب اختلاف و نفاق و كينه و عداوت مى گردد و سبب پناه بردن به دروغ مى شود».[31]،[32]گفتنی است تعبير به خصومت در دين هر چند غير از عنوان جدال است، ولى در اين گونه موارد به همان معنى مى باشد.[33]شبيه همين معنى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام نقل شده است که فرمود:اياك و الخصومة فانها تورث الشك و تحبط العمل و تردى بصاحبها، و عسى ان يتكلم بشى ء فلا يغفر له؛ از خصومت و جدال كه سبب شك و ترديد مى شود، اعمال انسان را حبط و نابود مى كند و صاحبش را به هلاكت مى كشاند و اى بسا سخنى بگويد كه هرگز بخشوده نشود».[34]،[35]
مناظرۀ به باطل؛ نابود کنندۀ دین
در روايتی كه از وجود مبارك مولاى متقيان، امير مؤمنان عليه السلام، نقل شده مى خوانيم:«الجدل في الدين يفسد اليقين [36]؛ مجادله به باطل در مسائل دينى يقين انسان را بر باد مى دهد.»[37]زيرا وقتى كسى اهل جدل شد، كم كم براى تحقق خواسته هاى دلش، آنچه را هواى نفسش مى خواهد در لباس دين و به عنوان قرائت و برداشت تازه مطرح مى كند!.[38]در مجموع می توان گفت جدال در بحث بيهوده است و از آن نتيجه اى عايد نمى گردد؛چون با جريحه دار نمودن عواطف طرف، او را به مقاومت وامى دارد؛ هم چنین جدال با ايمان كامل سازگار نيست ،زيرا جدال نشانه كبر و تفوق طلبى است و هرگز كبر با ايمان كه روح آن تسليم و خضوع در برابر حق است سازش ندارد.[39]هم چنین جدال موجب بروز فتنه و جلب عداوت و دشمنى وموجب گمراهى است،[40]خلاصه اين كه، در روايات از جدال به باطل به شدت نهى شده است.[41]
آداب و قواعد مناظره أحسن در روایات
بدیهی است تحقق مجادلۀ احسن منوط به رعایت آداب و شرایطی است که عبارتند از:
منطق گرایی
بی شک طرف مناظره بايد انسان فهميده و عاقلى باشد كه بتوان از طريق مناظره منطقى بر علوم او دست يافت، همان گونه كه در وصيت اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است: «دع الممارات و مجارات من لا عقل له و لا علم؛ گفتگو و مناظره را با كسى كه نه عقل دارد و نه علم رها كن».[42]
بهره گیری از علم و آگاهی لازم
هم چنین شخص مناظره كننده بايد انسان آگاهى باشد، چرا كه اگر افراد ناآگاه به عنوان دفاع از حق به ميدان بيايند و بر اثر ضعف معلومات شكست بخورند، آيين حق ضايع مى شود، لذا در حديثى مى خوانيم كه محمد بن عبدالله معروف به طيار به امام صادق عليه السلام عرض كرد: «بلغنى انك كرهت مناظرة الناس؛ به من گفته اند كه شما از مناظره (شيعيان) با مخالفان كراهت داريد؟ امام فرمود: اما كلام مثلك فلا يكره، من اذا طار يحسن ان يقع و ان وقع يحسن ان يطير فمن كان هكذا لا نكرهه؛ از گفتگوهاى شخصى مانند تو كراهت نداريم كسى كه هنگامى كه به پرواز در مى آيد مى تواند در جاى خود به خوبى بنشيند، و هنگامى كه مى نشيند مى تواند به پرواز در آيد (با مهارت وارد بحث مى شود و با مهارت از آن خارج مى گردد) ما از گفتگو و مناظره چنين كسى ناراحت نيستيم».[43] انتخاب لقب طيار براى اين صحابى معروف امام صادق عليه السلام نيز اشاره به همين معنى است زيرا كه در مباحثه و جدل، بسيار قوى و نيرومند بود و با قدرت و مهارت مى توانست از حق دفاع كند.[44]اينجاست كه به تمام كسانى كه اطلاع كافى از مسائل دين ندارند، و نمى توانند با قدرت از او دفاع كنند. هشدار مى دهيم كه وارد بحث و مناظره با مخالفان نشوند، چرا كه شكست مى خورند و شكست آنان موجب سرافكندگى و ضعف مبانى مذهب در نظر ديگران است.[45]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت در آنچه گفته شد تفاوتى بين مباحث دينى ، اخلاقى و سياسى و مانند آن نيست؛ منشأ جنگ رسانه ها و مطبوعات در محدوده مسائل سياسى نيز همين مطلب است كه نمى خواهند تسليم حق باشند و هر كس مى خواهد پيش داوريهاى خويش را حاكم كند وگرنه تشخيص حق در مسائل سياسى نيز آن قدر مشكل و آفتاب حقيقت آنچنان پنهان نيست، ولى هنگامى كه پاى تعصب ها و منافع شخصى و حزبى به ميان آيد، حق و حقيقت پنهان مى گردد!.[46]لذا شایسته است جریانات سیاسی به ویژه در انتخابات پیش رو، بحثهاى خود را با یکدیگر با محبت و دوستى و تواضع و مهربانى و به صورت جستجوى حق برگزار كنند كه هم از علم و دانش یکدیگر بهره گيرد و نیز با كمك يكديگر بتوانند مطالب پيچيده را بشكافند و به واقعيت ها برسند، که اين همان جدال بر حق و مناظرۀ احسن است.[47]
پی نوشت ها
[1] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص168.
[2] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص307.
[3] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص71.
[4] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص523.
[5] غررالحكم؛ ميزان الحكمه، ج 8، ص 435.
[6] بحار الانوار، ج 71، ص 291، نهج البلاغه، حكمت 394 صبحى صالح و 388 فيض الاسلام .. .
[7] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص471.
[8] «ادع إلى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي أحسن إن ربك هو أعلم بمن ضل عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين؛با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن. پروردگارت، از هر كسى بهتر مى داند چه كسى از راه او گمراه شده است؛ و او هدايت يافتگان را بهتر مى شناسد»؛(سورۀ نحل؛ آیۀ125).
[9] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص45.
[10] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص46.
[11] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص278.
[12] همان.
[13] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص15.
[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 9 ؛ ص586.
[15] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص288.
[16] همان.
[17] همان.
[18] آيات ولايت در قرآن ؛ ص432.
[19] سورۀ عنكبوت؛ آیۀ 48.
[20] سورۀ نحل؛ آیۀ 125.
[21] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص289.
[22] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص
612[23] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص456.
[24] بحارالانوار، ج 2، ص 125، حدیث 2( با تلخيص).
[25] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص284
[26] همان.
[27] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص279.
[28] احياءالعلوم، ج 3، ص 1553.
[29] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص279.
[30] همان ؛ ص285.
[31] بحارالانوار، ج 2، ص 128، حدیث 6.
[32] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص280.
[33] همان.
[34] بحارالانوار، ج 2، ص 134، حدیث 30.
[35] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص280.
[36] ميزان الحكمة، باب 492، حديث 2285.
[37] آيات ولايت در قرآن ؛ ص432
[38] همان.
[39] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص239.
[40] همان.
[41] آيات ولايت در قرآن ؛ ص432.
[42] بحارالانوار، ج 2، ص 129، حديث 14.
[43] همان ، ص 136، حديث 39.
[44] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص290.
[45] همان.
[46] آيات ولايت در قرآن ؛ ص431.
[47] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص286.