ای دل...
اى دل! تو چه مى کنى؟ مى مانى یا مى روى؟
اى دل! نپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا آزموده اند و لا غیر… صحراى بلا به وسعت همه تاریخ است و کار با یک «یالیتنى کنت معکم» ختم نمىشود!
سِر آنکه دهر بر مراد سفلگان می چرخد این است که دنیا وارون? آخرت است.
یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن، که گذرگاه است… گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفکند.
یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. مى گویند که گناهکاران را نمى پذیرند؟ آرى! گناهکاران را در این قافله راهى نیست… اما پشیمانان را مى پذیرند. اگر نبود باب توبهاى که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، حضرت آدم نیز بهشت زده و رها شده و سرگردان، در این برهوت گمگشتگى وا مىماند.
اگر در این دنیاى وارونه، رسم مردانگى این است که سر بریده مردان را در تشت طلا نهند… بگذار این چنین باشد. این دنیا و این سرما!
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند، و گرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلامت، چه بسیارند اهل دین.
اى همسفر، نیک بنگر که در کجایى! مباد که از سر غفلت، این سفینه اجل را مأمنى جاودان بنگارى و در این توهم، از سفر آسمانى خویش غافل شوى.
هر انسانى را لیله القدرى هست که در آن ناگزیر از انتخاب مىشود و حُر را نیز شب قدرى این چنین پیش آمد… عمر بن سعد را نیز… من و تو را هم پیش خواهد آمد…
اگر باب «یالیتنى کنت معکم» هنوز گشوده است، چرا آن باب دیگر باز نباشد که «لعن اللَّه أمه سمعت بذلک فرضیت به»
قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیرى است بر آنچه فرمودهاند: کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا… این سخنى است که پشت شیطان را مىلرزاند و یاران حق را به فَیَضان دائم رحمت او امیدوار مىسازد.
دهر بر مراد سفلگان(حقیران) می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود… پس ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!
فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هردو تشنه تر. فرات تشنه مشک های اهل حرم است و بیابان تشنه خون امام و امام از هردو تشنه تر است، اما نه آن تشنگی که با آب سیراب شود!
جملات جاودانه از سید شهیدان اهل قلم