بسم رب الحسین (علیه السلام )
خدایا …
چند وقتی است که دلم بهانه کربلا را گرفته است. اشک هایم فرصت نوشتن ازحسین (علیه السلام )
وکربلای حسین را نمی دهند…از سر بریده مظلوم تاریخ، از اندوه وداع حسین(علیه السلام) با جوان
رشیدش ، از پشیمانی حر، از اسارت زنان، از به آتش کشیده شدن خیمه ها، از شهامت و صبر
زینب ( سلام الله علیها )، از مردانگی و رشادت عباس (علیه السلام )… چه کنم ؟!
خدایا …
تو قبل از اینکه محرم را بیافرینی، اندوه آن را آفریدی، عشق به حسین (علیه السلام ) را آفریدی،
صبر زینب (سلام الله علیها) را آفریدی، رشادت عباس را آفریدی و حسین را آفریدی که مظهر
غیرت و عشق به توست…
عاشورا یک فرهنگ است، نور است، نماز است، صبر است.عاشورا رساترین فریاد تاریخ است.
فریاد عزت خواهی، آزادی و آزاد بودن است.فریاد عشق بازی با خالق است. فریاد سعادت است…
حسین جان هر زمان که نام زیبایت را بر زبان می آورم، ناخودآگاه مروارید اشک در صدف
چشمانم حلقه می زند و در دلم ولوله ای به پا می کنم.حسین جان زمان به سرعت می گذرد و عشق
به تو در قلبم بیشتر رخنه می کند. هنوز فریاد « هیهات من الذلة » در گوش جان بشریت طنین انداز
است و غوغا می کند…
نمی دانم این چه رازی است که در این حماسه بزرگ نهفته است که هربار روایتش می کنند، تازه و
تازه تر و پراندوه تر و باشکوه تر می شود. وقتی به یاد شیهه اسبی می افتم که تنها و بی حسین به
سمت خیمه ها می رفت، بند بند وجودم پاره پاره می شود…السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام )
سرکارخانم فاطمه خادم - طلبه سال دوم