تاثير شناختن نفس در تهذيب اخلاق
ملا احمد نراقی در معراج السعاده در باره تاثیر شناخت نفس در تهذیب اخلاق می فرمایند:
شناختن خود، موجب شوق به تحصيل كمالات و تهذيب اخلاق و باعث سعى در دفع «رذائل» مى گردد، زيرا كه آدمى بعد از آنكه حقيقت خود را شناخت و دانست كه: حقيقت او «جوهرى» است از «عالم ملكوت» ، كه به اين عالم جسمانى آمده باشد، كه به اين فكر افتد كه: چنين جوهرى شريف را عبث و بى فايده به اين عالم نفرستاده اند، واين گوهر قيمتى را به بازيچه در صندوقچه بدن ننهاده اند، و بدين سبب در صدد تحصيل فوائد تعلق نفس به بدن بر مى آيد، و خود را به تدريج به سر منزل شريفى كه بايد مى رساند.
و گاه است كه گوئى: من خود را شناخته ام، و به حقيقت خود رسيده ام.زنهار زنهار،كه اين نيست مگر از بى خبرى و بى خردى.عزيز من چنين شناختن را كليد سعادت نشايد، و اين شناسائى ترا به جائى نرساند، كه ساير حيوانات نيز با تو در اين شناختن شريكاند، و آنها نيز خود را چنين شناسند.زيرا كه: تو از ظاهر خود نشناسى مگر سر وروى و دست و پاى و چشم و گوش و پوست و گوشت، و از باطن خود ندانى مگر اينقدر كه چون گرسنه شوى غذا طلبى، و چون بر كسى خشمناك شوى در صدد انتقام برآئى، و چون شهوت بر تو غلبه كند مقاربت خواهش نمائى و امثال اينها، و همه حيوانات با تو در اينها برابرند.
پس هرگاه حقيقت تو همين باشد از چه راه بر «سباع» و «بهائم» ، مفاخرت مى كنى؟ و به چه سبب خود را نيز از آنها بهتر مى دانى؟ و اگر تو همين باشى به چه سبب خداوند عالم ترا بر ساير مخلوقات ترجيح داده و فرموده:
«و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا»
يعنى: «ما تفضيل داديم فرزندان آدم را بر بسيارى از مخلوقات خود» .
و حال اينكه در اين صفات و عوارض، بسيارى از حيوانات بر تو ترجيح دارند.
پس بايد كه: حقيقت خود را طلب كنى تا خود چه چيزى، و چه كسى، و از كجا آمدهاى، و به كجا خواهى رفت.و به اين منزلگاه روزى چند به چه كار آمدهاى، تو رابراى چه آفريده اند.و اين اعضا و جوارح را به چه سبب به تو داده اند، و زمام قدرت واختيار را به چه جهت در كف تو نهاده اند.
و بدانى كه: سعادت تو چيست، و از چيست، و هلاكت تو چيست.
و بدانى كه: اين صفات و ملكاتى كه در تو جمع شده است بعضى از آنها صفات بهايم اند، و برخى صفات سباع و درندگان، و بعضى صفات شياطين، و پارهاى صفات ملائكه و فرشتگان.
و بشناسى كه: كدام يك از اين صفات، شايسته و سزاوار حقيقت تو است، و باعثنجات و سعادت تو، تا در استحكام آن بكوشى.و كدام يك عاريتاند و موجب خذلانو شقاوت، تا در ازاله آن سعى نمائى.
و بالجمله آنچه در آغاز كار و ابتداى طلب، بر طلب سعادت و رستگارى لازماست آن است كه: سعى در شناختن خود، و پىبردن به حقيقتخود نمايد، كه بدون آنبه سر منزل مقصود نتوان رسيد.