توکل به خدا
توکل به خدا چگونه است و بهترین راه برای بیشتر شدن توکل به خدا چیست؟
اولا: توکل یعنی«به دیگری اعتماد کردن، واگذاشتن کار به وکیل، کار خود را به خدا وا گذاشتن و به امید خدا بودن»1 در حقیقت، توکل همان کار متداولی است که در اجتماعات دیده می شود، شخصی، فردی را جای گزین خود می کند تا به کارش رسیدگی کند.
ثانیا: توکل به خدا، شخص مؤمن به دلیل شناختی که از خدا دارد و قدرت و لطفی که دراو می بیند، او را می پسندد و می پذیرد و کار خود را به او وا می گذارد و می گوید:«افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد؛ کار خود را به خدا وا می گذارم، چرا که او آگاه به بندگان است.»
کار خود را به خدا بازگذار ای حافظ ***ای بسا عیش که با بخت خداداد کنی
ثالثا: این توکل با عمل همراه است. شخص متوکل با تدبیر و مآل اندیشی و تلاش خستگی ناپذیر به اصلاح امور می پردازد و در عین حال چون خود او به عاقبت و آینده ی خویش به طور صد در صد یقین ندارد و از پشت صحنه ها آگاه نیست، به خدای آگاه به همه ی امور و توانا توکل می کند و از او می خواهد امورش را در راستای خیر و صلاح و سعادت او ترسیم و تنظیم کند. بنابراین نمی توان دست روی دست گذاشت و در انتظار توفیقات الهی نشست.
مرد عرب زبانی در حضور پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) شتر خود را رها کرد و گفت: توکلت علی الله.آن حضرت فرمود: «اعقلها و توکل؛2 شتر را پابند بزن و آن گاه بر خدا توکل کن.»
گــــــفت پیغمبــــــر به آواز بلند *** با توکــــــــل زانوی اشـــــــــتر ببند
رمـــز«الکــاسب» حـبیب الله شـــــو ***از توکـــــــل در سبب کــــاهل مشو
در توکل، جهد کسب اولی تر است ***زان که در ضمن محبت مضمر است
گـــــر توکل می کنی در کار کن *** کشت کــــن، پس تکیه بر جبّار کن *
«مولوی»
روزی امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) گروهی از مردم را دید که با وجود صحت وسلامتی، کار را رها کرده و گوشه ی مسجد نشسته بودند، پرسید: شما کیستید؟گفتند: ما متوکلانیم،بر خدا توکل داریم. آن حضرت فرمود: شما مُتَأکل هستید، نه متوکل؛ یعنی سربار اجتماعید و از دسترنج دیگران می خورید.3
رابعاً: بهترین راه برای بیشتر شدن توکل این است که بپذیریم خدا منشأ همه ی کمالات و خوبی هاست واین جهان با عظمت با همه ی سنّت ها و قوانین حاکم بر آن و همه ی مخلوقات و آن چه ما آن را کمال و خوبی می شناسیم، همه به یک کانون علم و قدرت وحکمت وابسته است وتحت اراده و تدبیر او اداره می شود،به طوری که اگر نخواهد سنگ روی سنگ بند نمی شود. با این اذعان و اعتقاد است که فرد متوکل از غیر خدا صرف نظر می کند و فقط به او تکیه می زند.
غافل زخدا، تکیه به مردم کردیم ***کوه و درّه را راه توهّم کردیم
با این همه تابلو و علامت، خود را *** در پیچ و خم جاده و دل گم کردیم «جواد محدّثی»
انسانی که به خدا توکل کند همه چیز دارد و درک این واقعیت، باعث فزونی روح توکل است.
زاهدی پیر به بارگاه مقتدرترین سلطان زمان راه یافت. سلطان گفت: من به پرهیزکاری که چنین به اندک قانع و خشنود است، رشک می برم!
زاهد گفت: من به اعلا حضرت وجلالت مآبی که حتی به کمتر از آن چه من دارم قانع است، غبطه می خورم!
سلطان، خشمگین شد و گفت: منظورت چیست و حال آن که سرتاسر این ملک از آن من است.
پیرمرد گفت: چنین است، اما من موسیقی افلاک را خوب می دانم، من صاحب تمام رودها و کوه های دنیایم، ماه و خورشید به من تعلق دارد، زیرا من خدا را در روح خود جای داده ام، اما اعلا حضرت، فقط همین قلمرو را دارید!
ندای فرد متوکل در برابر خدای بزرگ این چنین است که خطاب به خدا می گوید:« چگونه به غیر تو امید داشته باشم در صورتی که هر خیر و نیکویی به دست توست و چگونه تو را فراموش کنم و در صورتی که تو پیوسته مراقب حالم هستی.»4
بگشای دری که در گشاینده تویی *** بنما کاری که ره نماینده تویی
من دست به هیچ دستگیری ندهم *** کایشان همه فانیند و پاینده تویی
هنگامی که برادران یوسف(علیه السّلام) می خواستند او را به چاه بیندازند، یوسف(علیه السّلام)خندید، برادرانش تعجب کردند که در این مصیبت چه جای خنده است!
حضرت یوسف(علیه السّلام) راز خنده ی خود را بیان کرد و گفت: فراموش نمی کنم روزی را که به شما برادران نیرومند نظر افکندم و خوش حال شدم وبا خود گفتم کسی که این همه یار و یاور قوی دارد، چه غم از حوادث سخت خواهد داشت! آن روز بر شما تکیه کردم و به بازوان شما دل بستم، اکنون در چنگال شما گرفتارم و به شما پناه می برم اما پناهم نمی دهید. خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم که به غیر او، حتی به برادرانم تکیه نکنم!5
یوسف مصر شنیدی که ز اخوان چه کشید *** چه توقع ز عزیزان دگر باید داشت
«کلیم کاشانی»
بنابراین برای افزایش روح توکل در خود تا می توانید بر میزان اعتقاد و ایمانتان بیفزایید، به این که خدا سر سلسله ی همه ی کمالات است و همه ی خوبی ها از او نشأت می گیرد.
پی نوشت ها:
1. فرهنگ فارسی عمید، واژه ی توکل.
2. میزان الحکمه، ج10، ص 685.
3. مستدرک الوسائل، ج2، ص 289.
4. مفاتیح الجنان، قسمتی از مناجات امیدواران.
5. نادعلی صالحی، گنجینه ی حکمت، ص 92.