جامعه گرایی اخلاقی
مکتب جامعه گرایی اخلاقی یکی از مکاتبی اخلاقی غیر واقع گراست .بنیانگذار این مکتب «امیل دورکیم» جامعه شناس پوزیتیویست است. دیدگاههای اخلاقی او مبتنی بر مبنای اصالت جامعهای وی میباشد. او معتقد است اصالت با جامعه است نه فرد بر همین اساس ارزشهای اخلاقی نیز منشا اجتماعی دارند. همچنین بر آن است حق هرگونه قانونگذاری از جمله قانون گذاری اخلاقی با جامعه است. بر اساس این دیدگاه جملات اخلاقی از سنخ انشائیات هستند و از هیچ واقعیت خارجی حکایت نمیکنند و بر این اساس از دیدگاههای غیرواقع گرا شمرده میشوند. هنگامی که گفته دیدگاهی جزء دیدگاههای غیرواقع گراست به طور طبیعی چهار لازمه خواهد داشت.
۱. صدق و کذب ناپذیری
۲. نداشتن معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی
۳. لذت گرایی اخلاقی
۴. نسبی گرایی اخلاقی
اصالت جامعه
اولین نکتهای که در دیدگاه دورکیم قابل توجه است این است که به اعتقاد وی جامعه شخصیتی مستقل دارد. درست است که مجموع افراد سازنده جامعهاند اما جامعه نیز جدای از افراد هویتی مستقل دارد. جامعه همچون شخصیتی کیفا مستقل از شخصیتهای افراد تشکیل دهنده آن است.
طبعا این هویت مستقل خود دارای احکام و قوانینی متفاوت از شخصیتهای افراد تشکیل دهنده دارد.
نکته دوم که در فهم دیدگاه اخلاقی جامعه گرایان اهمیت اساسی دارد این است که به اعتقاد دورکیم اصالت با جامعه است. نه افراد تشکیل دهنده آن. این سخن به این معناست که منشا تمام واقعیتها به نوعی ریشه در خواست جامعه دارد. از جمله دین و اخلاق .
جامعه و وجدان جمعی
چنانچه اشاره شد یکی از اصول مهم اندیشه اخلاقی جامعه گرایان ریشه در این نکته دارد که آنان جامعه را دارای شخصیتی مستقل از افراد میدانند. دورکیم این اصل را وجدان جمعی جامعه نام مینهد. نامی که خود مبدع آن است.
وی درباره پیدایش این مفهوم میگوید: چنین به نظر میرسد افراد تنها عناصر سازنده جامعهاند بنابراین نمودهای جامعه شناختی در واقع همان نمودهای روان شناختی افراد است. اما این سخن صحیح نیست زیرا در سلولهای زنده نیز چیزی جز ملکولهایی از این ماده خام نمیتوان یافت. پس ملکولهای غیر زنده هنگامی که با هم ترکیب میشوند نمودهای تازهای قابل مشاهده است که قبلا در هیچ یک از مواد خام اولیه قابل مشاهده نبود. به اعتقاد دورکیم علت این است که کل، همان حاصل جمع اجزاء خود نیست بلکه کل چیزی دیگری است که خواص آن با خواص اجزاء متشکل متفاوت است نتیجهای که از این اصل بدست میآید این است که جامعه حاصل جمع سادهای از افراد نیست بلکه دستگاهی است تشکیل یافته از ترکیب آنها با هم که معرف واقعیتی ویژه و دارای خواص مخصوص است. به اعتقاد او روانهای فردی با جمع شدن در هم متداخل میشوند و با هم میآمیزند و از این تداخل وجودی تازه پدید میآورند که وجدان جمعی نام دارد و خواص و عوارض این وجدان جمعی با احساس و اندیشه و عمل اعضاء تشکیل دهنده آن متفاوت است.
حال که اخلاق فردی انتزاعی بیش نیست پس در دیدگاه دورکیم معیار ارزشمندی یک عمل چیست؟ چگونه میتوان گفت کاری ارزش اخلاقی دارد؟ دورکیم در این زمینه معتقد است حق قانون گذاری اخلاقی با جامعه است و جامعه قانون گذاری است که میباید فرمانبردارش باشیم.
دورکیم خاطر نشان میکند که ما در درونمان به خوبی احساس میکنیم که خود فرمانروای ارزشگذاریهای خود نیستیم بلکه موجوداتی مقید و مجبوریم. ما انسانها در بند آگاهیهای جمعی هستیم و به خودی هیچ چیز ارزش ذاتی ندارد. اگر میگوییم عملی ارزشمند است این ارزشمندی فراورده باورهای جمعی است.
دورکیم در جایی دیگر میگوید: «افکار عمومی به برکت مبانی و خاستگاههای خود، از اقتدار و مرجعیتی اخلاقی برخوردار است که با تکیه بر آن خود را بر تک تک افراد تحمیل میکند. افکار عمومی در برابر کوششهایی که به آهنگ مخالفت با او انجام میگیرد، ایستادگی میکند و همچنان که جهان بیرونی در برابر عواملی که میکوشند بر ضد او به سرکشی پردازند واکنش دردآلودی از خود نشان میدهد؛ واکنش افکار عمومی نیز در برابر مخالفان خویش چنین است. کسانی را که داوری هایشان درباره امور اخلاقی بر پایه شالودههایی جز شالوده های خود اوست، نکوهش نمیکند و کسانی را که از زیبایی شناسی دیگر جز زیبایی شناسی او ملهم هستند ریشخند میکند هرکس بکوشد چیزی را با بهایی کمتر از ارزش انها ارزیابی کند با مقاومتهایی برخورد میکند… ما به خوبی احساس میکنیم که فرمانروای ارزشهای خویش نیستیم، بلکه موجوداتی مقید و مجبوریم و آنچه ما را مقید میکند همام آگاهیهای جمعی است.»
منابع جهت مطالعه بیشتر
مصباح یزدی، محمدتقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۴، ص۳۳
دورکیم، امیل، فلسفه و جامعه شناسی، ترجمه فرحناز خمسهای، تهران، مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها، ۱۳۶۰، ص۵۱.