حکمت چرخیدن مسلمانان دور کعبه
حکمت چرخیدن مسلمانان دور کعبه چیست؟ آیا اعمال عمره مفرده از روی تقلید از اعمال هاجر و ابراهیم و … است؟
طواف خانه خدا دارای اسراری است که برخی از آنها در روایات بیان شده است. از طرفی، نقش نمادین حضرت ابراهیم(ع) و خانواده او در پارهای از اعمال حج انکارناپذیر است.
در آموزههای دینی برای طواف و چرخیدن دور خانه خدا اسراری بیان شده که قسمتی از آن در روایات موجود است و قسمت دیگری از این اسرار اگر چه آیه یا روایتی صریح درباره آن وجود ندارد، ولی برخی اندیشمندان دینی با تکیه بر منابع اسلامی، نظریاتی در این مورد ارائه کردهاند.[1]
برخی از روایات مربوط به اسرار و حکمت طواف از این قرار است:
1. امام صادق(ع) فرمود: «همانگونه که با بدنت همراه مسلمانان بر گِرد کعبه طواف میکنى، با قلبت همراه فرشتگان بر گِرد عرش طواف کن».[2]
2. در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است: «با پدرم امام باقر(ع) در حجر اسماعیل بودیم و ایشان مشغول به نماز بود که مردى آمد و سلام کرد. [آنگاه] گفت: سه سؤال دارم: نخست اینکه فلسفه طواف این خانه چیست؟ پدرم فرمود: خداوند متعال وقتى به ملائکه امر فرمود آدم را سجده کنند و ملائکه در آغاز با تردید به این موضوع نگریستند، خداوند بر آنان غضب کرد! سپس ملائکه از خداوند طلب آمرزش و توبه نمودند. خداوند امر کرد تا به طواف بیت المعمور مشغول شوند. براى فرزندان آدم نیز کعبه قرار داد تا سبب آمرزش گناهان آنان شود…».[3]
3. ابى حمزه ثمالى گوید: از امام سجاد(ع) پرسیدم: علت اینکه طواف هفت دور تشریع شده است چیست؟ آنحضرت فرمود: زیرا خداوند به ملائکه فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» (میخواهم جانشینى در زمین بگمارم)، پس به خداوند اعتراض نمودند و «قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ » (گفتند: آیا کسى را در آن میگمارى که در آن تباهى میکند و خونها میریزد)، خداوند در پاسخ آنان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»[4] قبل از این اعتراض، نور خداوند برای آنان نمایان بود و پس از آن به مدت هفت هزار سال بین آنان و نور خداوند حجاب حائل شد (انوار الهی را مشاهده نمیکردند) پس در این مدت پناهنده به پروردگار شدند و خداوند آنان را مورد مهر قرار داد و توبه آنان را پذیرفت و بیت المعمور که در آسمان چهارم بود برای آنان پایگاه امن قرار داد و بیت الله الحرام را در زیر آن قرار داد تا آن نیز برای مردم (مانند بیت المعمور) پایگاه امن باشد پس طواف را هفت دور واجب نمود در برابر هر هزار سال یک دور.[5]
اما درباره قسمت دوم پرسش باید گفت:
براساس روایات؛ اولیای الهی خود تشریع کننده این اعمال نبودند، بلکه خداوند توسط جبرئیل(ع) کیفیت انجام مناسک را به آنان تعلیم نمود که البته برخی از اعمالی که حضرت ابراهیم و خانوادهشان انجام دادند به عنوان سنتی نمادین برای امتهای دیگر باقی ماند.
امام صادق(ع) فرمود: «خداوند تعالی به حضرت ابراهیم در وقتی که اسماعیل همراه او بود فرمان داد که حج گذارد و ساکن حرم (مکه) شود. آن دو بر شتر سرخی حج گذاردند و کسی به غیر از جبرئیل با آنان نبود پس چون به حرم رسیدند، جبرئیل به حضرت ابراهیم (ع) گفت: پیاده شوید و قبل از ورود به حرم غسل نمایید پس از مرکب پایین آمدند و غسل کردند. جبرئیل به آنها چگونگی آمادگی برای احرام را نشان داد و تلبیههای چهارگانهای را که رسولان الهی میگفتند به آنان آموزش داد سپس آنان را تا درب صفا همراهی کرد. آنان از شتر پیاده شدند و جبرئیل میان آن دو ایستاد و رو به خانه خدا کرد و تکبیر گفت و آنان نیز تکبیر گفتند. او حمد الهی بجا آورد و آنان نیز چنین کردند. او مجد و ثنای پروردگار کرد و آنان نیز متابعت نمودند. پس از این اعمال با آنان نزد حجر الاسود آمد پس جبرئیل دست خود را به آن کشید و فرمان داد که آنان نیز چنین کنند پس با آنان هفت دور طواف کرد و نزد مقام ابراهیم آمد سپس جبرئیل دو رکعت نماز خواند و آنان نیز خواندند بعد از آن بود که اعمال حج و تمام آنچه لازم است انجام دهند را به آنان نمایاند…».[6]
همچنین امام صادق(ع) فرمود: «حضرت ابراهیم وقتى اسماعیل را که شیرخوارهاى بود در مکّه گذارد وى تشنه بود و بین کوه صفا و مروه درختى بود، مادر اسماعیل از منزلش بیرون آمد تا به کوه صفا رسید، کسى را در آنجا ندید پس گفت: آیا در این وادى کسی نیست؟ کسى جوابش را نداد، پس از آنجا گذشت تا به مروه رسید در آنجا نیز کسی را مشاهده نکرد باز گفت: آیا در اینجا کسی نیست؟ هیچ جوابى نشنید، پس به صفا برگشت دوباره کلامش را تکرار کرد و جوابى نیامد سپس به مروه برگشت و این عمل هفت بار تکرار شد، پس خداوند آنرا سنّت قرار داد که حاجیها از صفا به مروه و از مروه به صفا تا هفت مرتبه بروند. جبرئیل بر هاجر نازل شد و به او فرمود: تو کیستى؟ ایشان گفت: من مادر فرزند ابراهیم هستم. جبرئیل گفت: ابراهیم شما را به چه کسى سپرده و رفته است؟ او گفت: همین جمله را وقتى ابراهیم میخواست برود به او گفتم و او در جواب گفت: به خداى تعالى شما را میسپارم. جبرئیل گفت: او شما را به کسى سپرده که کفایتکننده است».
امام صادق(ع) در ادامه فرمود: کاروانها به جهت نبود آب از مسیر مکه دوری میگزیدند پس فرزند ابراهیم از شدت تشنگی پاهایش را بر زمین سایید پس چشمه آبی از زمین جوشید و وقتی مادر از مروه به سوی او آمد و چشمه جوشان را دید جلوی چشمه را خاک ریخت تا آب جاری نشود و اگر این کار را نمیکرد حقیقتاً چشمه روان میگشت.
آب در آن تل خاک به صورت حوضی در آمد و پرندگان به دور آن حلقه زدند و قافلهای که از یمن بدان سو میآمد وقتی پرواز پرندگان به آن نقطه را مشاهده نمودند گفتند: این پرندگان در آنجا گرد هم جمع نشدند مگر به سبب آبی که یافتهاند پس خود را به آنجا رساندند و آب را دیده و از آن نوشیدند و همانجا غذایشان را خوردند و … ».[7]
[1]. ر.ک: محمد تقى فعالى، اسرار عرفانى حج، ص 354 - 372، نشر مشعر، تهران، 1386ش.
[2]. «وَ طُفْ بِقَلْبِکَ مَعَ الْمَلَائِکَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ کَطَوَافِکَ مَعَ الْمُسْلِمِینَ بِنَفْسِکَ حَوْلَ الْبَیْتِ»؛ منسوب به امام جعفر صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص 50، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 188، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. بقره، 30.
[5]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 406، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[6]. همان، ص 586.
[7]. همان، ص 432.