خاطرات سرداران شهید استان سمنان
جواب داد:« رسول، خیلی دلم می خواهد استراحت کنم ولی نمی شود بدون اینکه بخواهم در زندگی برای عده ای تکیه گاه شده ام. می ترسم من بیفتم. آن ها بیفتند. بعد هم رسول جان، خدا یک برگ ماموریت به ما داده است که تا نفس داریم باید به دنبال ماموریتمان باشیم. وقتی هم برگ مرخصی را داد، خب می رویم…
وقتی فیلمی می سازم دلم می خواهد حداقل بتوانم روح حسن آقا را یک جور از خودم راضی کنم…
به نقل از مرحوم رسول ملاقلی پور در روزنامه کیهان82/1/31
* * *
سردار شهید ابدالفضل هراتی
معاون گردان پیاده
ولادت: 42/5/29* دامغان
شهادت: 64/11/21 * ام الرساس
عملیات: والفجر8
قرار بود عملیاتی در یکی از ارتفاعات منطقه غرب کشور انجام شود. هنوز چند شب به عملیات مانده بود که وضعیت هوا بسیار نامساعد گشت به طوری که برف زیادی کوهستان اطراف را پوشانده بود. سردی هوا به حدی بود که بیرون از سنگر طاقت ماندن نداشتیم. ولی مشاهده می کردیم که شهید هراتی با یک برزنت کوچک در آن هوای سرد و برفی نماز شب می خواند و از شدت گریه و راز و نیاز با خداوند متعال چشمانش قرمز و متورم می شدند.
وقتی هم که متوجه شد ما می دانیم گفت: « راضی نیستم جایی نقل کنید.»
به نقل از آقای عزیزیان ـ همرزم شهید
ولادت: 41/8/1 * شاهرود
شهادت: 65/10/24 * شلمچه
عملیات: کربلای 5
در بازگشت از هر عملیات به مشهد می رفت. یکبار به حسین گفتم: چرا اینقدر به مشهد میری ؟ گفت: « من با امام رضا (علیه السلام) پیمانی دارم…».
بعد از انکه شهید شد، جنازه اش گم شده بود. 15 روزگشتیم بعد متوجه شدیم جنازه اش به مشهد رفته است. هنگام تشییع جنازه می بینند که شهید غریب است و کسی اطراف پیکر شهید نیست. کفن را باز می کنند و بعد از بررسی مدارک جیبش متوجه می شوند که شهید اعزامی از شاهرود است.
به نقل از پدر شهید
صفحات: 1· 2