خزان العلم
در بخشی از زیارت جامعه کبیره در صفات امامان معصوم(ع) میخوانیم: «وَ خُزّانَ الْعِلْم»؛[1] یعنی و خزانهداران دانش.
«خُزّان»؛ جمع «خازن»، به معناى نگهبان، خزانهدار و کلیددار است.[2]
دانش ائمه اطهار(ع)، که از مصادیق علم لدنی اشاره شده در آیه 65 سوره کهف و از مهمترین ویژگیهاى امامت است که در چندین مورد در زیارت «جامعه کبیره» با تعابیر گوناگونى از آن، یاد میشود. در عبارت مورد نظر به یکی از ویژگیهاى دانش آن بزرگواران اشاره شده است و آن عبارت است از: «خزانهدار و نگهبان دانش خداوندی».
اینکه امامان(ع)، نگهبان و خزانهداران دانش خداوندی هستند و آنرا مانند گنجى پُربها، پاس میدارند، در شماری از احادیث بیان شده است؛ مانند اینکه در حدیثى قدسى، گزارش شده است خداوند، ائمه(ع) را براى پیامبرش چنین توصیف فرموده است: «هُمْ خُزّانى عَلى عِلْمِى مِن بَعدِکَ»؛[3] آنان، پس از تو خزانهدار دانش من هستند.
همچنین امام باقر(ع)، در حدیثى، فرموده است: «به خدا سوگند! ما خزانه داران خدا در آسمان و زمینش هستیم، نه آنکه خزانهدار طلا یا نقره باشیم، بلکه خزانهدار علمش هستیم».[4]
برای روشن شدن معنای اینکه ائمه اطهار(ع) خزینه داران علم الهی هستند، باید به چند نکته توجه شود:
یک. در امور مادی، خزانه با خزانهدار تفاوت دارد؛ چون متاع مادی را در صندوق یا انباری میگذارند و کلید آنرا به دست کسی میسپارند، اما امور غیر مادی همانند اموری مادی نیست که انبار مادی داشته باشد، بلکه در صفحه جان هر کسی که جا بگیرد اختیار آن نیز به دست او خواهد بود. از اینرو انباردار امور مجرّد و غیر مادی جدای از خود انبار نخواهد بود. بدین ترتیب اگر چه در اینجا از ائمه(ع) به عنوان خازن و نگهبان علم الهی یاد شده است ولی منظور از آن همان خزینه بودن آن ذوات مقدس است.[5]
دو. ائمّه اطهار(ع) که کَون جامع[6] و دارای همه نشئات وجودی هستند، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه؛ که حقیقت امامت آنها است، به عنایت الهی مسلّط بر همه عوالم هستی هستند و چیزی از احاطه علمی آنان مخفی نمیماند.[7] ولی به مرحله ماده و عالم طبیعت که میرسند؛ یعنی مرحله ناقص، مانند دیگران هستند بدین معنا که شاید چیزی را نخواهند بدانند و از سیطره علم آنها خارج باشد. تفاوتشان با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بیپایان راهی ندارند؛ لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند ولی نتوانند، امّا امامان معصوم(ع) که کلیددار و خازن آن خزانه بیپایانند، هر چه را که بخواهند میتوانند بدانند.[8] از اینرو در روایات آمده است: «وقتی امام معصوم بخواهد چیزی را بداند، میداند».[9] بدین ترتیب آنها مظهر علم الهی هستند؛ یعنی همان طور که چیزی از حیطه علم بیپایان خدا مخفی نمیماند،[10] گستره علم ائمّه اطهار(ع) نیز همه موجودات نظام هستی را دربرمیگیرد.
سه. علم الهی استقلالی بوده، مرتبط با جای دیگری نیست اما علم ائمّه اطهار تبعی و عَرَضی است؛ یعنی به منبع نامحدود علم الهی مرتبط است و اساساً اگر تعلیم الهی و اتصال به علم بیپایان او نباشد ائمه نیز مساوی دیگران خواهند بود؛ لذا در برخی روایات آمده است: «اگر امام بخواهد چیزی را بداند، خدا آنرا به او میآموزد».[11]
چهار. ماهیت دانش الهى براى ما مجهول است و ائمّه(ع)، در توضیحِ دانش خداوند، فرمودهاند: «خداوند متعال، دانشى خاص دارد و دانشى عام. دانش خاصّ او، همان دانشى است که فرشتگان مقرّب و پیامبرانِ فرستاده شده او هم بر آن، آگاهى ندارند؛ و دانش عامّ او، همان دانشى است که فرشتگانِ مقرّب و پیامبران فرستاده شده او بر آن، آگاهى دارند و همانا آن، از پیامبر خدا به ما رسیده است».[12]
دانش خاصّ خداوند، اشاره به علم ذات بارى تعالى است که سرچشمه همه دانشها است و کسى از آن، آگاهى ندارد. دانش عامّ خداوند نیز تنها از طریقِ خاصّان الهى انتقال مییابد؛ از اینرو، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هم از طریق پیامبر خدا(ص) به آن، آگاه شدهاند.
[1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 610، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 524، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
[2]. ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 178، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی اشکوری، سید احمد، ج 6، ص 243، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش؛ لغت نامه دهخدا، واژه «خازن».
[3]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 54، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 193، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. الکافی، ج 1، ص 192.
[5]. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، محقق، صفایی، محمد، ج 1، ص 175 – 176، قم، اسراء، چاپ هفتم، 1389ش.
[6]. انسان کامل است که مظهر تمامنماى حق تعالی است.
[7]. ادب فنای مقربان، ص 176.
[8]. همان.
[9]. الکافی، ج 1، ص 258.
[10]. بقره، 231؛ حجرات، 16؛ فصلت، 54.
[11]. الکافی، ج 1، ص 258.
[12]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج 1، ص 109؛ شیخ صدوق، التوحید، محقق، مصحح، حسینی، هاشم، ص 138، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
منبع:اسلام کوئیست