در بيان فضيلت حضرت آدم و حوا صلوات الله عليهما، و علت تسميه ايشان
فصل اول : ، و ابتداى خلق ايشان و بعضى از احوال ايشان است
به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر و امام جعفرصادق منقول است كه : آدم را براى اين آدم ناميدند كه او از اديم ارض ، يعنى از روى زمين خلق شد، و حوا را براى اين حوا ناميدند كه از استخوان دنده حى ، يعنى زنده ، كه آدم باشد خلق شد.
و بعضى گفته اند كه : اديم ارض زمين چهارم است .
و به روايت ديگر منقول است كه عبدالله بن سلام ، از رسول خدا پرسيد: چرا آدم را آدم ناميدند؟
فرمودند: براى اينكه از خاك روى زمين خلق شد.
پرسيد كه : آدم از همه خاكها خلق شد يا از يك خاك ؟
فرمود كه : اگر از يك خاك خلق مى شد، مردم يكديگر را نمى شناختند و همه بر يك صورت بودند.
پرسيد كه : ايشان را در دنيا مثلى و مانندى هست ؟
فرمود: خاك مثل ايشان است كه در خاك ، سفيد و سبز و سرخ و رنگين و سرخ نيم رنگ و رنگ خاكى و كبود هست ، و در آن شيرين و شوره زار و هموار و ناهموار و زمين سخت هست ، پس به اين سبب در ميان مردم نرم و درشت و سفيد و زرد و سرخ و رنگين و نيم رنگ و سياه هست به رنگهاى خاك .
پرسيد كه : آدم از حوا بهم رسيده است يا حوا از آدم ؟
فرمود كه : بلكه حوا را خلق كرده اند از آدم ، اگر آدم از حوا خلق می شد، طلاق به دست زنان مى بود و به دست مردان نمى بود.
پرسيد كه : از كل آدم خلق شد يا از بعض او؟
فرمود: اگر از كل او خلق مى شد، در قصاص ، حكم مردان و زنان يكى بود.
پرسيد كه : از ظاهر آدم خلق شد يا از باطن او؟
فرمود كه : از باطن او، و اگر از ظاهر او خلق مى شد هر آينه زنان بى چادر مى گشتند چنانچه مردان مى گردند، پس به اين سبب لازم شده است كه زنان خود را مستور گردانند. پرسيد كه : از جانب راست آدم مخلوق شد يا از جانب چپ ؟
فرمود: اگر از جانب راستش مخلوق مى شد هر آينه مرد و زن در ميراث مساوى بودند، چون از جانب چپ او مخلوق شده است زن يك سهم مى برد از ميراث و مرد دو سهم ، و شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است .
پرسيد كه : از كجاى او مخلوق شد؟
فرمود: از طينتى كه زياد آمد از دنده هاى پهلوى چپ او.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : زن را براى اين مراءه مى گوينند كه از مرء، يعنى مرد خلق شده است ، زيرا كه حوا از آدم خلق شد.
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه : زنان را براى اين نساء مى گويند كه آدم را انسى بغير از حوا نبود.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : حق تعالى خلق كرد آدم را از گل روى زمين ، پس بعضى شوره بود و بعضى طيب و نيكو بود، و به اين سبب در ذريه آدم ، صالح و فاسق بهم رسيد.
و به سند موثق منقول است از حضرت صادق عليه السلام كه : چون حق تعالى جبرئيل را فرستاد به زمين كه برگيرد آن قبضه خاك را كه آدم را مى خواست از آن خلق كنند، زمين گفت : پناه به خدا مى برم از آنكه چيزى از من بردارى ، پس برگشت و گفت : پروردگارا!پناه به تو برد؛ پس اسرافيل را فرستاد و او را مخير گردانيد، پس زمين پناه به خدا برد، و او برگشت ؛ پس ميكائيل را فرستاد و او را مخير گردانيد، و او نيز به استغاثه زمين برگشت ؛ پس ملك الموت را فرستاد و امر نمود او را بر سبيل حتم كه قبضه اى از خاك برگيرد، چون زمين پناه به خدا برد، ملك الموت گفت : من نيز پناه به خدا مى برم از آنكه برگردم و قبضه اى از تو برندارم ، پس قبضه اى از جميع روى زمين گرفت .
و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه : ملائكه مى گذشتند به جسد حضرت آدم كه از گل ساخته بودند و در بهشت افتاده بود و مى گفتند: از براى امر عظيمى تو را خلق كرده اند.
و به سند معتبر منقول است كه : امامزاده عبدالعظيم رضى الله عنه عريضه اى نوشت به خدمت حضرت امام محمد تقى عليه السلام كه : چه علت دارد كه غايط و فضله آدمى بى بو مى باشد؟
در جواب نوشت آن حضرت كه : حق تعالى حضرت آدم را خلق كرد و جسدش طيب بود، و چهل سال افتاده بود و ملائكه مى گذشتند بر او و مى گفتند كه : از براى امر عظيمى آفريده شده ، و شيطان از دهانش داخل مى شد و از جانب ديگر بيرون مى رفت ، پس به اين سبب چنين شد كه هر چه در جوف حضرت آدم باشد خبيث و بدبو و غير طيب باشد.
و در روايت ديگر از حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (ص) منقول است كه : روح آدم را چون امر كردند كه داخل جسد آن حضرت شود، كراهت داشت و نخواست ، پس امر كرد خدا كه داخل شود با كراهت و بيرون رود با كراهت .
و به سند معتبر منقول است كه ابوبصير از آن حضرت سؤ ال كرد كه : به چه علت حق تعالى حضرت آدم را بى پدر و مادر خلق نمود، و حضرت عيسى را بى پدر خلق نمود، و ساير مردم را از پدران و مادران خلق كرد ؟
فرمود كه : تا مردم بدانند تماميت قدرت او را كه قادر است خلق نمايد مخلوقى را از ماده بى نر، همچنان كه قادر است خلق كننده بى نر و ماده ، و بدانند كه خالق اين خلايق است و بر همه چيز قادر است .
در حديث معتبر ديگر فرمود كه : چون حق تعالى آفريد آدم را و دميد در او روح را، پيش از آنكه روح در تمام بدن او جارى شود و به روايت ديگر چون روح به زانوى او رسيد، جست كه برخيزد، نتوانست و بيفتاد، پس حق تعالى فرمود خلق الانسان عجولا يعنى : آفريده شده است انسان تعجيل كننده .
و در كتب معتبره از سلمان فارسى رضى الله عنه منقول است كه چون حق تعالى خلق كرد آدم را، اول چيزى كه از او خلق كرد، ديده هاى او بود، پس نظر كرد بسوى بدنش كه چگونه مخلوق مى شود؛ و چون نزديك شد كه تمام شود و هنوز پاهايش تمام نشده بود خواست كه برخيزد، نتوانست ، و لهذا حق تعالى مى فرمايد خلق الانسان عجولا، پس چون روح در تمام بدن او دميده شد، در همان ساعت خوشه انگورى را گرفت و تناول نمود.
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : پدران اصل سه تا بودند: آدم كه مؤ من از او بهم رسيد؛ و جان كه كافر از او متولد شد؛ و شيطان كه در ميان اولاد او نتاج نمى باشد، تخم مى گذارند و جوجه بر مى آورنند، و فرزندانش همه نرند و ماده در ميان ايشان نمى باشد.
برگرفته از کتاب حيوة القلوب جلد اول، تاريخ پيامبران عليهم السلام و بعضى از قصه هاى قرآن، علامه مجلسى رحمة الله عليه