دين قدیمى ترين سكنه ايران
در حدود 1600 ق .م . بيشتر فلات ايران در تصرف اريائى ها بود كه به چندين قبيله بزرگ تقسيم مى شدند. بنا به نوشته ((هرودت )) و متون ((اوستا)) و كتيبه هاى بدست آمده ، ((داريوش )) اين قبائل را در نقاط مختلف ايران سكونت داده بود:
1 پارت ها در خراسان ، 2 مادها در شمال غربى ايران ، 3 پارس ها در جنوب ايران ، 4 هيركانيان در استرآباد، 5 آريان ها در كرانه هاى رود هريرود، 6 درانگيان در شمال غرب افغانستان ، 7 آرخوتيان در كرانه رود هيرمند و قندهار، 8 باكتريان در دامنه هاى شمال هندوكش تا كرانه هاى رود جيحون ، 9 سغديها در كرانه هاى رود سيحون ، 10 خوارزميان در حدود خيوه ، 11 ساگارتيان در زاگرس شرقى و 12 مارگيان در ساحل رود مارگوس و اغلب در حوالى مرو زندگى مى كردند.
خاستگاه قوم آريائى و علل مهاجرت و چگونگى آن به سرزمين ايران مورد اختلاف مورخان و محققان تاريخ است . اين مطلب كه علت اصلى هجرت آنان صرفا بحران آب و هواى منطقه مسكونى شان بوده ، متفق عليه است . ايا اريائيان از شمال آمده اند؟ برخى بر اين عقيده اند كه مسكن اصلى آنان بيابانهاى وسيع خراسان بوده است و بعضى عقيده دارند كه از جنوب غربى درياى خزر آمده اند. گروهى ديگر خاستگاه آريائيان را جلگه هاى جنوب روسيه (سيبرى مى دانند. عده اى مى گويند كه قوم ماد از جنوب روسيه به ايران كوچيده است (325). عده اى ديگر مى گويند كه موطن اصلى آنان بابل يا محل ديگرى در آسياى غربى بوده است .
گروهى مدعى اند كه اين قوم از اسيا به آفريقا مهاجرت كرده و در مصر و ليبى و… منزل گزيده است .
نلدكه مى گويد مردم هند و اروپائى كه محل سكونت آنها تا اقصى بلاد اروپا است ، از شاخه ايرانى آريان ها هستند. انشعاب اين قوم طبق موازين علمى ، هشت شعبه مى باشد:
1 آريائى ، 2 يونانى و مقدونى ، 3 ارمنى ، 4 آلبانى ، 5 ايتالى ، 6 سلتى ، 7 ژرمنى (آلمان ها، انگلوساكسنها و…) 8 ليتوانى و اسلاوى موازين زبان شناسى نشان مى دهد كه اين مردمان لااقل 40000 ق .م . در مكانى با هم زندگى مى كرده اند و بعد از يكديگر جدا شده اند. زمان جدائى دقيقا روشن نيست . محققان از روى حدس مى گويند اين جدائى حدود 3 الى 4 هزار سال قبل صورت گرفته است . برخى محققان محل سكونت اوليه اين هشت شعبه را در شبه جزيره اسكانديناوى مى دانند. برخى ديگر سواحل رود ولگا و درياى بالتيك را گفته اند. محققان مدعى اند آريان ها كه يكى از شعب قوم هند و اروپائى اند، به طرف جنوب مهاجرت كرده و باز دچار انشعاب شده اند. آثار تاريخى و ادبى آريان ها از قرن چهاردهم ق .م . آغاز گرديده و بر آثار يونانى و ايتاليائى و شعب ديگر مقدم است . انشعاب دوم آريان ها، شعبه هندى ايرانى و… را پديد اورد. تاريخ اين انشعاب بايد در حدود سه هزار سال ق .م . باشد. در حدود 2400 ق .م . آريان هاى هندى ايرانى داراى وحدت زبان بوده اند.
اعتقادات خاص اقوام آريائى
اقوام آريائى ايران دين واحدى نداشتند، مثلا سكاها اعتقادات خاص خود را داشتند و پارت ها عقايد ويژه خودشان را دارا بودند. و عقايد اين دو قبيله با عقايد اقوام شرق ايران اختلاق اساسى داشت . در نزد ايرانيان باستان (قبل از زرتشت ) ((مهر)) يا ((ميترا))، خداوند بود و مالك چراگاههاى وسيع و نگهبان خستگى ناپذير. ميترا پرستان بر اين باور بودند كه از ديد او چيزى پنهان نيست ، زيرا ((ميترا)) چشم روز و خورشيد افول ناپذير است . ((ميترا)) همه جا حاضر و هزار گوش و هزاران چشم دارد. ((ميترا)) نسبت به بد انديشان و پليدان و عهد شكنان بسيار قهار و بيرحم است و نسبت به نيكان و ستايشگران بسيار مهربان است و ((ميترا)) پرستان از نعمت فراوان برخوردار مى شوند. دو فرشته به نامهاى ((راشنو)) و ((سرائوشا)) زير فرمان ((ميترا)) هستند كه مجازات گناهكاران را بر عهده دارند. و در مقابل خدا و ملكوت (روشنائى و فراوانى )، تاريكى و پليدى قرار دارد كه در آن ((ديوان )) فرمانروائى دارند.
اعتقاد به قواى دو گانه از خصوصيات ايرانيان باستان بوده است . آنان به سرنوشت انسان پس از مرگ ايمان داشتند و معتقد بودند كه مردمان با ايمان در آخرت پاداش خواهند يافت و از سعادت سرمدى برخوردار خواهند شد.
بنا به نوشته محققان ، ايرانيان باستان (قبل از زرتشت ) علاوه بر اعتقاد به تعدد خدايان ، به ((خداى خدايان )) يا ((ايزد ايزدان )) نيز باور داشتند و از ميان همه آنان خدايان به ((آگنى )) خداى آتش و ((ايندرا)) خداى طبيعت و رعد و برق و ((ميترا)) خداى نور و خورشيد، و ((وارونا)) خداى آسمان ، و ((آناهيتا)) خداى آب ايمان داشتند.
ايرانيان از عهد باستان نسبت به ((آتش )) يك نوع احترام ويژه اى قائل بودند. آتش ، آيتى و مظهرى از ((آگنى )) بود، لذا آن را ستايش مى كردند. و فروزندگان آتش را كه به منزله ((روحانيون )) بودند، به نام ((اتربانان )) يا آذربانان مى خواندند. ايرانيان باستان ديگر مظاهر طبيعت را نيز مى پرستيدند. ايرانيان باستان به شعار پندار نيك ، گفتار نيك ، كردار نيك (قبل از زرتشت ) ايمان داشتند و به آن عمل مى كردند. طبق مدارك موجود، در ايران قديم چند پيامبر بودند كه به ((زرتشت )) ملقب بودند. ((زرتشت )) در نزد انان به معناى ((ستاره طلائى )) بود. آنان احكام و تعاليمى مشابه آنچه بعدها زرتشت آورد، در ميان خود داشتند. ولى مردم عصر هخامنشيان اين نام را فقط به اخرين پيامبر اين گروه كه در عصر هخامنشى زندگى مى كرد، اختصاص داده بودند.
نام كتاب : تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد اول
مؤ لف : عبداللّه مبلغى آبادانى