روایت شهید چمران و دکتر شریعتی از 16 آذر
شهید چمران
شهید چمران در رابطه با حادثه 16 آذر می گوید:
” وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سكوت دردناك می شنوم . دانشكده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم… نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یك ملیون دلار خرج كودتا را ببیند. “
« اگر اجباری كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی كه بیست و دو سال پیش، « آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیكسون» قربانی كردند! این سه یار دبستانی كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند - همچون دیگران - كوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر كه را می آید، بیاموزند، هركه را میرود، سفارش كنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» كه بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. كاشكی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاكستر شده ام بپوشانم، تا در این سموم كه می وزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم.»
دكتر شریعتی
16 آذر سال 32 بود؛ نه! دو ماه قبل از آن، تاریخ 16 مهر 32.
بیشتر از 50 روز از كودتای آمریكایی ارتشبد زاهدی نگذشته بود. مردم هنوز درك كودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یك پارچه مردم علیه رژیم كودتا در همین روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهركنندگان اعتصاب كردند. تظاهرات به قدری سنگین بود كه كودتاچیان وارد معركه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب كردند و دكانهای آنان را به وسیله مزدوران خود غارت كردند.
16 آبان سال 32 بود؛ كابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان كه در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاكرات كردند.
در تاریخ 24 آبان اعلام شد كه نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا از طرف آیزنهاور به ایران میآید. نیكسون به ایران میآمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را كه در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در كنگره آمریكا بعد از كودتای 28 مرداد) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیكسون حتمی مینمود.
دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام كرد و قرار شد كه «دنیس رایت»، كاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و كنار به وقوع پیوست كه در نتیجه در بازار و دانشگاه عدهای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت.
رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیكسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر كرد؛ روز 15 آذر یكی از دربانان دانشگاه شنیده بود كه تلفنی به یكی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد كه باید دانشجویی را شقه كرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نیسكون صداها خفه گردد و جنبندهای نجنبد…
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهای را پیش بینی می كردند.
دانشجویان حتی الامكان سعی میكردند كه به هیچ وجه بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با كمال خونسردی و احتیاط به كلاس ها رفتند و سربازان به راهنمایی عدهای كارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانهای به دست آنان نیامد به داخل دانشكدهها هجوم میآوردند؛ از پزشكی، داروسازی، حقوق و علوم عده زیادی را دستگیر كردند. بین دستگیر شدگان، چند استاد نیز دیده میشد كه به جای دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل كامیون كشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیمتری میرفت، لذا برای حفظ جان دانشجویان، دانشكده را تعطیل كردند و به آنها دستور دادند به خانههای خود بروند و تا اطلاع ثانوی در خانه بمانند.
دانشجویان نیز به پیروی از تصمیم اولیای دانشكده، محوطه دانشگاه را ترك میكردند ولی هنوز نیمی از دانشجویان در حال خروج بودند كه ناگاه سربازان به دانشكده فنی حمله كردند. بهانه حمله آنان به دانشكده ظاهرا این بود كه در این گیر و دار دو دانشجوی رشته ساختمان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض میكنند. ارتشیها برای دستگیری آنان وارد دانشكده فنی وارد كلاس درس مهندس شمس میشوند تا دانشجویان معترض را دست گیر كنند؛ وقتی مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در كلاس درس خود اعتراض میكند او را با مسلسل به جای خود مینشانند و حتی با شكنجه مستخدم دانشكده سعی میكنند كه آن دو دانشجو را بیابند.
رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینكه جلوی ناآرامی ها را بگیرد، كل دانشگاه تهران را تعطیل كرد. حضور نظامیان در صحن دانشكده فنی باعث شد كه بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عدهای از سربازان، دانشكده فنی را به كافی محاصره كرده بودند تا كسی از میدان نگریزد. آنگاه دستهای از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشكده وارد شدند.درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیكسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی كه هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود دكترای افتخاری حقوق دریافت كرد. صبح ورود نیكسون یكی از روزنامهها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشادهای به نیكسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانیها اشاره شده بود كه «هرگاه دوستی از سفر میآید یا كسی از زیارت بازمی گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد میشود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی میكنیم؛ آنگاه خطاب به نیكسون گفته شده بود كه «آقای نیكسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این كشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی كردند.»
خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر تمام دانشگاههای تهران و اغلب شهرستانها در اعتصاب كامل به سر بردند؛ حتی بسیاری از دبیرستانها هم با تعطیل كردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهیان در تظاهرات علیه فجایع 16 آذر و سفر نیكسون به تهران شركت كردند.
برای كم رنگ كردن واقعه 16 آذر، جنایت كاران شروع به سفسطه كردند. در مقابل خبرنگاران گفتند كه: «دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله كردند و سربازان نیز اجبارا تیرهایی به هوا شلیك نمودند و تصادفا سه نفر كشته شد.» در همان روزها یكی از مطبوعات نوشت: «اگر تیرها هوایی شلیك شده، پس دانشجویان پر درآورده و خود را به گلوله زدند!»