زهرا (س) بعد رحلت پیامبر(ص)
زهرا (س) برترین بانوی جهان - «ما زالَتْ بَعْدَ اَبِيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، باكِيَةَ الْعَيْنِ، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ؛ بعد از رحلت پيامبر9 پيوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانى گريان و قلبى سوزان داشت». [1]
دوران شيرين زندگانى بانوى اسلام فاطمه زهرا h با رحلت پيامبر 9به سرعت سپرى شد، هر چند به يك معنا در سراسر زندگى او، دوران شيرينى وجود نداشت، چرا كه پيوسته فشارها و جنگها و توطئههاى دشمنان بر ضد اسلام و پيامبر9 آرامش روح فاطمه h را بر هم مى زد. با رحلت پيامبر 9 طوفانهاى تازهاى از حوادث پيچيده و بحرانى وزيدن گرفت. احقاد و كينههاى بدر، خيبر و حنين كه در عصر پيامبر 9در زير خاكستر پنهان بود آشكار گشت. احزاب منافقين به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگيرند، و هم از خاندان پيامبر 9و فاطمه زهرا h در مركز اين دايره بود كه تيرهاى زهرآگين دشمنان از هرسو به سوى آن پرتاب مىشد. فراق و جدايى دردناك پدر از يكسو. مظلوميت غم انگيز و جانكاه همسرش اميرمؤمنان على g از سوى ديگر. توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام از ديگر سو. و نگرانى فاطمهh از آينده مسلمين و حفظ ميراث قرآن، دست به دست هم داده، قلب و روح پاكش را سخت مى فشردند. فاطمه h نمىخواهد با بيان غمهاى خود روح پاك اميرمؤمنان على g را كه سخت از آن اوضاع ناگوار و خلافكارىهاى امت ضربه ديده، آزردهتر سازد. به همين دليل به كنار قبر پيامبر 9مى رفت و با او درد دل مىكرد. و سخنان جانسوزى همچون اخگر آتش كه اعماق وجود انسان را مىسوزاند، بر زبان مىآورد. «يا اَبَتاهُ بَقِيتُ والِهَةً وَ حَيْرانَةً فَرِيدَةً، قَدِ انْخَمَدَ صَوْتِي وَ انْقَطَعَ ظَهْرِى وَ تَنَغَّصَ عَيْشِي». پدر جان! بعد از تو، يكه و تنها شدم، حيران و محروم مانده ام، صدايم به خاموشى گراييد، و پشتم شكست، و آب گواراى زندگى در كامم تلخ شد. و گاه مىگفت:« ماذا عَلى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ اَحْمَد *** اَلاَّ يَشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِيا صُبَّتْ عَلَيَّ مَصائِبٌ لَو اَنَّها *** صُبَّتْ عَلَى الاَْيّامِ صِرْنَ لَيالِيا» كسى كه خاك پاك پيامبر 9 را ببويد سزاوار است تا پايان عمر هيچ عطرى را نبويد. بعد از تو اى پدر آن قدر مصائب بر من فرو ريخت كه اگر بر روزهاى روشن مىريخت به صورت شبهاى تيره و تار در مىآمد. چرا فاطمه h اينگونه اشك مىريزد؟ چرا اين همه بىتابى مىكند؟ چرا همچون اسپند بر آتش، قرار ندارد؟ آخر چرا؟… جواب اين چراها را بايد از زبان خود او بشنويم. امّسلمه مىگويد: هنگامى كه بعد از وفات پيامبر9 به ديدن بانوى اسلام فاطمه h رفتم و جوياى حال او شدم، در پاسخ اين جملههاى پر معنا را بيان كرد: اَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَد وَ كَرْب، فَقْدِ النَّبِىِّ (صلى الله عليه وآله) وَ ظُلْمِ الْوَصِيِّ، هُتِكَ وَاللهِ حِجابُهْ…، وَ لكِنَّها اَحْقادٌ بَدْرِيَّةٌ، وَ تِراتٌ اُحُدِيَّةٌ، كانَتْ عَلَيْها قُلُوبُ النِّفاقِ مُكْتَمَنَةً.[2] از حالم چه مىپرسى اى امّ سلمه، من در ميان اندوه و رنج بسيار بسر مىبرم، از يكسو پدرم پيامبر 9 را از دست دادهام، و از سوى ديگر (با چشم خود مىبينم كه) به جانشينش (علىّ بن ابى طالبg ) ستم شده است، بخدا سوگند كه پرده حرمتش را دريدند…، ولى من مىدانم اينها كينههاى بدر، و انتقامهاى اُحُد است، كه در قلوب منافقان پنهان و پوشيده بود. ولى با اين همه دفاع او از حريم قدس علوى و حمايتش از اميرمؤمنان على gدر اين دوران پر درد و رنج بر كسى پوشيده نيست. گرچه حياتش بعد از پدر همانگونه كه خود از خدايش تقاضا كرد طولانى نشد و چندين روز بيشتر نگذشت كه به جوار قرب خدا و ديدار پدر شتافت، ولى در همين مدت از بذل هرگونه فداكارى و ايثار در حق اميرمؤمنان علىg و دفاع از اسلام فروگذارى نكرد.
[1]- ناصر، مکارم شیرازی، زهرا (س)برترین بانوی جهان،ص24؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3،قم انتشارات علامه، بی تا ،ص362.
[2] - ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص225