«شعر زهرا»
09 شهریور 1394
جان زهرا این سخن را گوش کن شمع ها را ساعتی خاموش کن
لحظه ای دل را به حال خود گذار اشکها را زینت آغوش کن
با وضو در این مکان داخل شوید بوسه بر درها و دیوارش زنید
احترام لحظه هایش واجب است فاطمه را یک سلام از جان دهید
دست رد بر سینه مان زهرا مزن دستمان خالیست مهمان توئیم
عشق تو من را ز خود بیخود نمود اشک هایم شعر زهرا را سرود
ماه بانویم تو را نشناختم عذر می خواهم سخن بی پرده بود
آینه شرمنده شد از روی تو یاس ها پُر گشته اند از بوی تو
نذر کرده هر سحرگاهان نسیم تا نوازد تار با گیسوی تو
سلطانی