عرفان در اندیشه اسلامی
پژوهشگر: زینب گودرزی
استاد راهنما: خانم فؤادیان
استاد داور: دکتر عظیم حمزئیان
تاریخ دفاع: آبان 88
چکیده :
مقصود اصلی اهل سلوک لقاء الله است که در مراحل بعد از فنای ذات تحقق می یابد ، اما عارف مسالک در هر قدمی از سلوک هم به نتیجه ی مناسب آن قدم دست می یابد . در عالم عرفان بهشت نقد است و سالک نتیجه ی عملش را به قول معروف: پیش از خشک شدن عرقش دریافت می کند . همین دریافت نتیجه و مشاهده ی آثار اعمال،ذوق و شوق بندگی و عمل را در سالک شدت میبخشد و او را روز به روز ، به عبادت و بندگی تر غیب می کند تا جایی که عبادتها تنها دلخوشی او به شمار می رود .چنان که پیامبر اسلام آرامش و دلخوشی خود را در نماز می دید و می فرمود:« قره عینی فی الصلاه » و این شوق او را در جایی می برد که قدم هایش در اثر قیام شبانه ، ورم می کرد و علی هنگامی که به نماز می ایستاد ، همه چیز ، حتی وجود خود را از یاد می برد .
اینها همه ی محصول آن اشارات و بشارات اند که از سوی معشوق به آنان می رسید . 4 هدف عرفان ( عملی ) و سلوک و مجاهده ، این است که کمالات بالقوه ی انسان به فعلیت برسد . انسان در فعلیت بخشیدن به امکانات وجودی خود ، به تدریج چنان گسترش می یابد که همه کائنات در مقایسه با گنجایش درونش به منزله ی انگشتری می باشد در یک بیابان فراخ
تصوف و عرفان : دو واژه ی مترادفند اما در معنی و اصطلاح تفاوتهایی دارند زیرا تصوف روش و طریقه ی زاهدانه است بر اساس مبانی شرع و تزکیه ی نفس و اعراض از دنیا ، برای وصول به حق و سیر به طرف کمال . اما عرفان با یک مکتب فکری و فلسفی متعالی و ژرف برای شناختن حق و شناخت حقایق امور و مشکلات و رموز علوم است . آن هم البته نه به طریق فلاسفه و حکماء بلکه از راه اشراق و کشف و شهود
کلید واژه: عرفان لغوی: شناختن و باز شناختن
عرفان اسلامی عرفان مثبت: مکتب فکری و فلسفی متعالی و ژرف برای شناختن حق تعالی و شناخت حقایق امور و مشکلات رموز علوم است نه از طریق فلاسفه وحکماو از طریق اشراق و کشف و شهود.
عارف: آنکه باطن خود را از توجه به غیر باز داشته است و متوجه جهان قدس جبروت کرده است به قصد تابش پایدار نور «حق»
تصوف:در لغت به معنای صوف : پوشیدن است. در اصطلاح اهل عرفان پاکیزه کردن دل از محبت ما به سوی الله و آراستن ظاهر و دور بودن از منهیات و مواظبت نمودن به فرموده پیا مبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد . قابل ذکر است که حضرت می فرمایند: قیامت برای امت من پدیدار نمی شود تا اینکه از میان امت من قومی به پا خیزند که نام آنان صوفی است ؛ آنان از من نیستند برای ذکر حلقه می زنند و صداها بلند می کنند؛ گمان می برند که بر دوش من سیر می کنند ؛ بلکه آنان از کفار گمراه تر و اهل آتش هستند ؛ برای آنان بانگ الاغ است