عوامل عزت و ذلت از دیدگاه قرآن
انقطاع
به ميزانى كه انسان به خدا تكيه مى كند و از غير خدا گسسته مى شود، به همان ميزان عزت مى يابد. زيرا عزت مختص اوست و جز با گسستن از غير خدا به دست نمى آيد. در خبرى مشهور آمده است كه جبرئيل امين خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و چنين گفت :
يا محمد! عش ما شئت فانك ميت و احبب من شئت فانك مفارقه ، و اعمل ما شئت فانك مجزى به ، و اعلم ان شرك الرجل قيامه بالليل ، و عزه استغناوه عن الناس
اى محمد! هر چه مى خواهى زندگى كن ، اما مردم است ، هر كه را مى خواهى دوست بدار، اما جدايى است ، هر چه مى خواهى بكن ، اما جزاى آن را خواهى ديد، و بدان كه شرافت انسان در شب زنده دارى است و عزت او در بى نيازى از مردم .
اين آموزش انقطاع و عزت يافتن در سيره نبوى است . ارجمندى و بزرگى حقيقى در سايه گسستن از غير خدا به دست مى آيد.
لقمان حكيم فرزند خود را به انقطاع و قطع طمع مى خواند و در اين جهت تربيت مى كند:
پسرم … اگر خواهان آنى كه همه عزت اين جهانى را داشته باشى ، از آنچه در دست مردم است قطع طمع كن كه پيامبران و راستكرداران به آنچه دست يافتند، منحصرا به سبب قطع طمعشان بود.
اوصياى پيامبر كه جلوه هاى كامل عزت الهى در مدرسه پيامبرند به سبب انقطاع كاملشان به كمال عزت رسيدند، و از همين روست كه در دعاى شعبانيه امير مومنان عليه السلام كه بنابر نقل ابن خالويه همه اوصياى پيامبر آن را مى خوانده اند.
چنين آمده است :
الهى هب لى كمال الانقطاع اليك
خداى من ، مرا انقطاع كامل به سوى خود عطا فرما.
اولياى خدا از خود گسستند و به خدا پيوستند و به عزت رسيدند و شكست ناپذير شدند. اين سنت خداست كه هر كس طمع خويش بميراند، به عزت دست يابد و عزتش پايدار ماند. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
اطلب بقاء العز باماته الطمع
ماندگارى عزت را با ميراندن طمع بخواه .
تربيت نبوى به انقطاع مى خواند تا آدمى را از اسارت برهاند و به كمال برساند. زيرا زندگى توام با آزادگى و عزت جز با انقطاع طمع فراهم نمى شود كه پيشواى آزادگان ، على عليه السلام فرموده است :
من اراد ان يعيش حرا ايام حياته فلا يسكن الطمع قلبه
هر كس خواهان آن اس كه در دوران زندگى خويش آزادانه زيست كند، هرگز طمع را در دل خويش جايگزين نسازد.
صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17· 18· 19· 20