مالك بن نويرة
مالك بن نويره به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: يا رسول الله به من ايمان بياموز، آن حضرت فرمود: الايمان ان تشهد ان لا اله الا الله و انى رسول الله و تصلى الخمس و تصوم شهر رمضان و تؤ دى الزكوة و تحج البيت و توالى وصيى .
هذا و اشار الى على بن ابيطالب عليه السلام :
و اين را كه بعد از من وصيم خواهد بود دوست دارى و اشاره به امام على عليه السلام كرد. بعد از گفتار حضرت رسول صلى الله عليه و آله مالك برخواست در حاليكه خوشحال و مسرور بود مى گفت : تعلمت الايمان و رب الكعبه يعنى به خدا كعبه قسم احكام دين را آموختم .
مورخين آورده اند: بعد از وفات رسول اكرم صلى الله عليه و آله مالك به مدينه آمد سؤ ال كرد كه بعد پيامبر صلى الله عليه و آله چه كسى اين مقام را دارد؟
تا اينكه ديد ابوبكر روز جمعه بر بالاى منبر رفت و براى مردم خطبه خواند!
مالك طاقت نياورد بعد سؤ ال كرد آيا تو همان برادر تيمى ما نيستى ؟
گفت هستم ، مالك گفت : چه علتى پيش آمد آن وصى حضرت رسول را كه مرا به ولايت او ماءمور ساخته بود؟
گفتند: اى اعرابى بسيار است كه كارى بعد از كارى حادث مى شود!
مالك گفت : والله هيچ كارى ديگر حادث نشد و بلكه شما در كار خدا و رسولش خيانت كرده ايد.
بعد به ابوبكر گفت : چه كسى تو را به اين منبر بالا برده در حاليكه وصى پيامبر نشسته است ؟
ابوبكر با جمله زشت دستور داد كه او را از مسجد بيرون كنند؛ آنوقت قنفذ و خالد بن وليد او را از مسجد بيرون كردند. مالك با ذكر صلوات بيرون رفت .
شيعه و سنى نقل كرده اند كه خالد بن وليد مالك بن نويره را بى تقصير به شهادت رسانيد و سر او را از بدنش جدا كرد و با زوجه اش هم بستر شد و نيز طايفه مالك را هم كشت و زنان آنها را اسير كرد.
نام كتاب : طعم خوب بندگى ،نكته هايى از بزرگان علم و دين ،مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى