مسافران بهشت
29 شهریور 1392
اي شهيدان،
اي ستارههاي زميني كه به آسمان گريز زديد،
اي افلاكيان كه از آستانه خورشيد دعوت داشتيد.
براستي مگر زمين جاي سواران آفتابي بود؟
نه نه شما صداي نور را شنيديد و ظلمت ترديد را شكافتيد بر ضيافت آيينه مهمان شديد،
آري خاكيان در خواب ماندند و مسافران آن رهروان حضور، نقبي به روشنايي زدند
تا آن سوي زمان، تا سپيده، تا صبح پرزنان رفتند،
راست قامتانی که رفتند تا ما در مقابل بیگانگان سر خم نکنیم
مردام مردی که تنها در حرف و کلام ادعا نداشتند، بلکه رفتند و مردانگی را به بهترین نحو معنا کردند،
مردان آسمانی که رفتند تا ما اسوذه خاطر باشیم
خدایا ما را مدیون خون شهدا ، این مسافران بهشت، خصوصا شهدای گمنامی که امروز شهر و دیار ما را معطر به
عطر مسیحایی خود نمودند، قرار مده
بقلم الهه