سیره شهید رجایی
فصل اول: دوران نوجوانی و جوانی
فصل دوم: در خانه
فصل سوم: شمع محفل خویشاوندان
فصل چهارم: دوران مبارزه
فصل پنجم: دوران زندان
فصل ششم: دوران تدریس
فصل هفتم: ویژگی های فردی و اخلاقی
فصل هشتم: آیینه سادگی ها
فصل نهم: از مردم، با مردم، برای مردم
فصل دهم: دوران درخشان
فصل یازدهم: مواضع فکری و دیدگاه ها
فصل دوازدهم: ضمایم
كتاب سیره شهید رجایی تالیف آقای غلامعلی رجایی توسط سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1385 در 804 صفحه منتشر شده است.
این کتاب در 12 فصل از خاطرات زندگی شهید رجایی تهیه شده که حاصل بیش از یک صد مصاحبه با کسانی است که با او انس و الفتی دیرینه داشته اند. بسیاری از این خاطرات برای نخستین بار منتشر شده است. از میان نوشته های این اثر به راحتی می توان به شناخت نسبی لازم از شخصیت فردی و اجتماعی شهید رجایی دست یافت.
فصل اول: دوران نوجوانی و جوانی
از همان دوران کودکی روح تعبد و بندگی در وجود شهید رجایی نمایان بود. مکبر مسجد، نوحه خوانی، مناجات های شبانه، دوری از بازی های نا مشروع، توجه به حجاب اطرافیان، احساس مسئولیت نسبت به دیگران، دوری از مال دنیا همه از ویژگی های بارز این نوجوان قزوینی بود. ایشان در سه سالگی پدر خود را از دست دادند و در زیر سایه مادر و برادر بزرگوارشان پرورش یافتند. و برای این دو احترام زیادی قائل بودند و معمولاً کاری بر خلاف میل آنها انجام نمی داد.
فصل دوم: در خانه
شهید رجایی در امر ازدواج و انتخاب همسر بسیار حساس بودند و با استمداد از ائمه ع به این کار تن دادند. همسر ایشان خوشبختانه به روایت برخی از نزدیکان چه در انجام مسئولیت ها و چه نسبت به اموری که بر عهده ایشان بود، نسخه دوم شهید رجایی بودند. از خصوصیات ایشان این بود که در امورخانه و تربیت فرزندان همکاری می کردند و معمولاً عصبانیت خود را بروز نمی دادند. به حقوق خانواده کاملاً آشنا بود و تمام تلاش خود را در حفظ این حقوق صرف می کرد. برنامه روزانه ایشان منظم بود و از همان نماز صبح آغاز می شد، در بیدار کردن دیگران برای نماز اجباری قائل نبود و با شیوه های خاص خود اطرافیان را به نماز دعوت می کرد. خیلی آرام و کم غذا می خورد و معمولاً غذاهایی که بدن به آنها احتیاج داشت مصرف می کرد. به همسایه ها احترام می گذاشت، مثل کوه استوار بود، در برخورد با دیگران تواضع داشت و در سلام کردن به بچه ها سبقت می گرفت.
فصل سوم: شمع محفل خویشاوندان
به صله ارحام، حتی زمانی که نخست وزیر بود و وقت آزاد کمی در اختیار داشت بسیار اهمیت می داد. به مادر و برادرشان که بعد از پدر لطف زیادی در حق ایشان کردند؛ احترام خاصی قائل بودند. معمولاً سر زده به خانه آشنایان میرفت و از غذای معمولی همان خانواده صرف می کرد و اگر کسی چیزی به غذا اضافه می کرد از آن نمی خورد. در روابط خود بسیار حساس بود اما هرگز ارتباط خود را با کسی قطع نمی کرد، بلکه سعی می کرد از این طریق نزدیکان را راهنمایی کند. از جلوه های نظم ایشان حضور در جلسه فامیلی بود که به سفارش ایشان تشکیل شده بود و همیشه سر وقت در این جلسات شرکت می کرد. در این جلسات، شهید از همه نظر سنجی می کرد و از اوضاع و احوال آنها میپرسید و از این طریق از حال آنها با خبر می شد. با وجود این که معلم بود و حقوق کمی داشت، بارها از همین مقدار به دیگران قرض می داد. در راهنمایی های خود منطق و استدلال هایی داشت که همه را متقاعد میکرد. با رفتاری که داشت روح ایثار و از خود گذشتگی را به دیگران منتقل می کرد. با وجودی که اهل تظاهر نبود ولی محبت خود را به اطرافیان ابراز می کرد.
فصل چهارم: دوران مبارزه
شهید رجایی، یک مبارز واقعی بود و در خانه نیز یک سری فعالیت های مخفیانه بر علیه رژیم انجام می داد. ایشان فرد بی باکی بودند و با وجود این که مدتی سرباز نظام بودند در جلسات فداییان اسلام شرکت می کرد. بسیار رازدار بود و در روابط خود با دیگران این اصل را رعایت می کرد. به خصوص در جریان فعالیت های سیاسی ای که انجام می داد. به خاطر فعالیت های سیاسی که داشتند بیشتر مواقع در خانه تلفن را خودشان بر می داشتند و در را خودشان باز می کردند تا از این طریق حتی همسرشان از برخی از فعالیت های ایشان مطلع نشود. در اداره برخی تشکیلات، نقش محوری داشت ولی به ندرت اطرافیان از این امر آگاه می شدند. در تبلیغ و رساندن پیام امام بسیار مجدانه تلاش می کردند و و با جرأت اعلامیه ها را به دست مردم می رساندند. در جلسههای حسینيه ارشاد شرکت می کردند و آن محل را سنگر بچه مسلمان ها خطاب می کرد. در دفعات مکرری که توسط ساواک دستگیرشد تمام اطلاعات خود را از بین می برد و با وجود شکنجه های بسیار هیچ گونه اطلاعاتی در اختیار ساواک قرار نمی داد. شهید رجایی در مدرسه رفاه نیز فعالیت زیادی کردند و چون تعداد زیادی از افراد مسئول مدرسه رفاه به زندان افتاده بودند ایشان نیز همیشه مورد سوء ظن ساواک بود. شهید رجایی در استقرار امام خمینی(ره) در مدرسه رفاه نقش اساسی داشتند، ولی به خاطر مسائل امنیتی بسیاری از نزدیکان وی از این امر اطلاع نداشتند. شهید رجایی بدون تکبر به هر کاری دست می زد و با وجود مسئولیت های بزرگی که داشتند بزرگی و کوچکی کار برایشان اصلاً مطرح نبود. ایشان هیچ گاه حقیقت را فدای مصلحت نمی کرد و با توکل بر خدا به دیگران امید می داد. جرأت و شجاعت نیز در تصمیم گیری ها و رفتار شهید بسیار مشهود بود. ایشان در جریان دستگیری ساواک با وجودی که از آنها آسیب بسیار دیده بود بسیار رئوف برخورد کرد و بد رفتاری با آنها را مثل برابر بودن با رژیم به حساب می آورد.
فصل پنجم: دوران زندان
شهید رجایی دو مرحله زندانی شد. مرحله اول در زندان قزوین بود که هفت ماه بعد از ازدواج ایشان به خاطر قطعه شعری که بر علیه رژیم بود و در جیب ایشان پیدا کرده بودند دستگیر شد. در این مدت سفارش می کردند کسی به ملاقات ایشان نرودو یا نامه ننویسد تا حساسیت ساواک زیادتر نشود. ایشان در زندان نیز از تمام وقت خود استفاده می کرد و به تصحیح ورقه های دانش آموزان می پرداخت و یا با برنامه های منظم وقت خود را کامل استفاده می کرد. مرحله دوم زندانی شدن ایشان در تهران بود که پنج سال طول کشید. و علت اصلی آن کتاب هایی از ایشان بود که لو رفته بود. فشار ساواک، به خاطر این بود که فکر می کرد ایشان عامل توزیع کتاب های سازمان مجاهدین خلق است. با وجودی که در زندان یک سال مرتب هر روز صبح جیره کتک داشتند، هیچ گاه نتوانستند از او اعتراف بگیرند. ایشان هیچ گاه در شکنجه های خود کسانی که در فعالیت ها با ایشان همکاری می کردند را لو نمی داد و همیشه در زیر شکنجه ها خدا را شکر می کردند. ساواک هم که نمی توانست اطلاعاتی از او کسب کند بر مقدار شکنجه ها اضافه می کرد. در مدتی که در زندان اوین بودند در کنار هم بندهای خود که مارکسیست بودند و مجاهدین را قبول نداشتند اوج غربت را تجربه کردند. ایشان در زندان الگوی اخلاق بودند و معنویت خاصی داشتند. همه کارهایشان را سر وقت انجام می دادند و حتی در زندان نماز جماعت و نماز شب را به جای می آوردند.
فصل ششم: دوران تدریس
ایشان از همان دوران نوجوانی علاقه زیادی به معلمی داشت و آن را بهترین شغل می دانست. در معلمی پرفسور فاطمی را الگو خود قرار داده بود و با روشهای خاصی که در تدریس داشتند همه بچه ها در کلاس او حاضر می شدند. به دانش آموزان مستمند و مستعد توجه داشت و گاهی هزینه ثبت نام آنها را پرداخت می کردند. حتی به خانواده آنها نیز توجه داشت و جهیزیه برخی از خواهران شاگردانش را تهیه می کرد. زودتر از همه در کلاس حاضر می شد و در کار خود دلسوز و متعهد بود. و به دانش آموزان مشاوره میداد. در حین تدریس به طور غیر مستقیم گریزهای سیاسی می زدند تا بچه ها را از اوضاع و احوال جامعه آگاه کنند.
فصل هفتم: ویژگی های فردی و اخلاقی
شهید رجایی فردی امین و مطمئن بودند، تمام موفقیت هایی كه در زندگی به دست آوردند حاصل تلاش ایشان بود، آزاد اندیش بودند و در برخورد با دیگران جدیت به خرج می داد، ولی هیچ گاه به دیگران بی احترامی نمی كرد، در عین جدیت شوخ طبع بود و دیگران را بدون این كه بخندند به خنده می آوردند. به راحتی به زبان انگلیسی تكلم می كرد. ادب و متانت ایشان كاملاً بر همه مشخص بود و با این وجود همیشه مراقب اعمال و رفتار خود بودند. از ویژگی های بارز ایشان استقلال رأی، عزت نفس، اخلاص، صداقت، آرامش و وقار، انتقاد پذیری، صراحت لهجه، تقید به نماز اول وقت و روزه، توجه به دوستان و اطرافیان و انس با قرآن بود. از برنامه های منظم ایشان خواندن روزی نیم ساعت قرآن بود و هر پنج شنبه روزه مستحبی می گرفتند و در دعای كمیل نیز شركت مستمر داشتند.
فصل هشتم: آیینه سادگی ها
شهید رجایی در همه شئونات خود سادگی را رعایت می کردند. زمانی که به نخست وزیری رسیدند حتی از قبول اتاق نخست وزیری که میز بزرگ و تجملاتی بود امتناع کرد و به یک اتاق کوچک اکتفا کرد. ایشان تشکیلات اتاق های مجلل را مربوط به دوران کاخ نشینی میدانست. نحوه لباس پوشیدن او نیز بسیار ساده بود تا حدی که دیگران به او انتقاد می کردند تا به عنوان مقام مملکتی لباس نو بپوشد. همیشه با دیگر اعضای دولت غذامی خورد و در جلسات نخست وزیری و حتی ریاست جمهوری نیز کمال سادگی را رعایت می کرد. البته این سادگی را در جلسات خانوادگی نیز رعایت می کرد. زندگی شخصی ایشان نیز سرشار از سادگی بود ایشان در دوران نخست وزیری حقوق معلمی را دریافت می کرد و در هیچ شغلی، وضعیت زندگی شان تغییری نکرد. در ترددها و رفت و آمد از بلیت و تاکسی سواری استفاده می کرد و پیاده از نماز جمعه به خانه می رفت. از ماشین هایی که در نخست وزیری به او تعلق می گرفت استفاده نمی کرد و گاهی با موتور محافظان خود به نخست وزیری می رفتند.
فصل نهم: از مردم، با مردم، برای مردم
شهید رجایی به قدری ساده در بین مردم حاضر می شد که حتی بعضی باور نمی کردند که ایشان رئیس جمهور باشند. در برخورد با دیگران مقام خود و مقام شخص مقابل برایشان مطرح نبود و همیشه دعا می کردند که خدا او را به میز و منصب وابسته نکند. با وجود گذشت بیست سال از معلمی در مدرسه کمال تا زمان نخست وزیری هیچ تغییری در رفتار ایشان ایجاد نشده بود.مردم گرا بودند و حل مشکلات مردم را بر خود واجب می دانستند و دفتر پی گیری مشکلات مردم را تشکیل داده بودند. در مورد گذشته خود صادقانه صحبت می کردند و با مرور آن از خودبینی و کبر جلوگیری میکردند و معمولاً مانع تشریفات میشدند. به محرومین عشق می ورزید و برنامه دولت را مبارزه با فقر قرار داده بودند. در حفظ اموال بیت المال حساس بودند و در این مورد حتی نسبت به خانواده نیز تفاوتی قائل نبودند.
فصل دهم: دوران درخشان
شهید رجایی در مدیریت خود هیچ مانعی را نمی دیدند و مصمم بر عقیده خود ایستادگی می کردند. معتقد به جوان گرایی بودند و در مدت کوتاه مسئولیت، شایستگی های خود را نشان داد. روابط را بر ضوابط ترجیح نمی داد و به هر کس نسبت به توانایی که داشت مسئولیت محول می کرد. در انتخاب وزرا حساس بود و به نظر دیگران نیز اهمیت می داد . با محافظین خود برادرانه رفتار می کرد و تا از امری مطمئن نمی شد دستوری صادر نمی کرد. در بحران هایی که پیش می آمد تحمل فوق العاده ای داشت. همیشه تا حدی عمل می کرد که حق کسی ضایع نشود. کار دولت شهید رجایی مصادف و هم زمان با آغاز جنگ بود و یک روز بعد از نخست وزیری ایشان، عراق فرودگاه مهرآباد را بمباران کرد. به نظر شهید رجایی با وجود تمام مشکلاتی که جنگ ایجاد کرده بود اما ضربه منافقان كور دل از همه آنها کاری تر بود. ایشان تشکیلات مهمی در طی جنگ برای رسیدگی به امور تأسیس کردند و بیشتر بودجه کشور را به جنگ تخصیص دادند. بزرگترین رنج ایشان بنی صدر، رئیس جمهور وقت بود که اصلاً ایشان را قبول نداشت و با کارشکنیهای مکرر مانع اهداف ایشان می شد. اما شهید رجایی به فرمان امام(ره) همه بی اعتنایی و بی احترامی بنی صدر را با حلم و بردباری پاسخ می دادند تا این که در موقعیت مناسب بنی صدر از ریاست جمهوری خلع شد. شهید رجایی چه در زمان جنگ و چه در قبل از آن دوران مدیریت درخشانی ایفا کردند.
فصل یازدهم: مواضع فکری و دیدگاه ها
شهید رجایی، علاقه زیادی به امام(ره) داشتند و محور اصلی مبارزه شان هم خط امام(ره) بود و تا پایان عمر خود به امام(ره) وفادار ماندند. ایشان به دکتر مصدق به عنوان سمبل استقلال و آزادی علاقه زیادی داشتند، در سخنرانی های مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی شرکت می کردند. شهید باهنر، شهید دکتر بهشتی و دکتر چمران نیز از افراد مورد علاقه شهید رجایی بودند. ایشان همواره به دیگران توصیه می کرد که خدا را فراموش نکنند، همواره اعتماد افراد را جلب کنند و حقیقت جو باشند. نظرات این شهید بزرگوار همانند رفتارشان جامع و برنامه ای عملی برای کمال بود. ایشان نسبت به شهدا احساس وظیفه می کردند و به امور تربیتی و آموزشی توجه خاص داشتند و سعی می کردند اخلاق و معنویت را در اقتصاد جامعه وارد کنند. ایشان با وجود جو تروری که در جامعه حاکم بود تا حدودی از شهادت خود آگاه بودند تا این که در انفجار دفتر نخست وزیری در هفتم شهریور سال 60 به همراه تنی چند از همکاران خود به فیض شهادت نائل شدند. شهید رجایی، معلمی مسئول و وزیری عادل بود و افق روشنی را برای آینده ایران اسلامی پیش بینی می کرد.
فصل دوازدهم: ضمایم
ضمایم این بخش مربوط به راویان خاطرات و تعدادی از اسناد و تصاویر مربوط به شهید رجایی است.