نقش استعمارگري روس و انگليس در پيدايش و تقويت فرقه بابیت و بهائیت
در روزگاري كه ديدگان آزمند فرمانروايان غرب به دور نماي شرق افسانه¬اي دوخته شده بود. معادن و نعمت¬هاي سرشار اين ممالك در آنان انگيزه¬هاي تازه¬اي بوجود مي¬آورد، نقشه¬هاي استعماري دقيقي براي ممالك شرق مخصوصاً شرق اسلامي طرح مي¬شد.
پطر كبير در روسيه افكار دور و درازي در سر داشت نقشه¬ها و برنامه¬هاي استعماري وسيعي ترتيب داده بود. و مي¬خواست به هر قيمتي كه ممكن است راه روسيه را به درياي آزاد بگشايد و نزديكترين و پرسودترين راه¬هاي تجارتي را به دست مي¬آورد و بالاخره سر از هند در آورده آن كشور زرخيز را قبضه نمايد. ولي چون عمرش براي انجام آن نقشه¬هاي وسيع وفا نكرد آن «وصيتنامه» تاريخي را به جا گذاشت.
بند نهم اين وصيتنامه عجيب زمامدار پيشين روسيه تزاري مربوط به سرنوشت ايران و ممالك اسلامي ديگر است:
«هرچه بيشتر بايد به استانبول و هندوستان نزديك شد. كسي كه در اينجا حكومت كند سلطان حقيقي جهان خواهد بود! بنابراين بايستي جنگ¬هاي مداوم گاهي بر ضد عثماني¬ها و گاهي بر ضد ايراني¬ها ايجاد كرد و … در اضمحلال ايران بايد تسريع كرد و بر خليج فارس دست يافت و…2
از طرف ديگر دولت انگلستان جاي پاي خود را باز كرده كمپاني استعماري «هند شرقي»، را به وجود آورده بود. و نقشه استعمار به تدريج به مرحله اجرا در مي¬آمد. ولي در برابر ميكروب-هاي خارجي، قدرت مزاجي جامعه شرق به ويژه جامعه اسلامي، زياد بود. يكپارچگي مسلمين مخصوصاً در دو قسمت مهم يعني قلمرو دولت عثماني و ايران كاملاً محفوظ بود. دو دولت نيرومند اسلامي با اتكاء جنبه¬هاي مشترك مذهبي در سايه رهبري روحانيت بزرگترين مانع پيشرفت ايادي استعمار بودند.
روسيه تزار و انگلستان به اين نكته كاملاً توجه داشتند، هر دو مي¬دانستند كه در شرق يك عامل نيرومند همبستگي وجود دارد كه با وجود آن استعمار شرق بسيار مشكل است.
و براي اينكه قدرت اسلامي در شرق متلاشي شود تنها چاره كار: ايجاد اختلاف و كشمكش-هاي داخلي بود، استعمار مي خواست اتحاد ملي ما را در هم پاشد و تنها چاره اين كار اين بود كه از همان چيزي كه در شرق نفوذ زيادي داشت استفاده كند يعني از راه مذهب سازي وارد شود.
آري تنها عامل نيرومندي كه شرق را يكپارچه مي نمود قدرت مذهب بود، پس مي بايست از مجراي مذهب ايجاد اختلاف كنند و تمركز نيروها را نابود نمايند.
به همين دليل بود كه اساس سياست¬هاي انگستان در كشورها و سرزمين¬هاي اسلامي بر پايه تفرقه و اختلاف در بين مردم و فرقه¬ها و مذاهب قرار گرفت و «شعبه امور اديان» در سفارتخانه-هاي بريتانيا در كشورها و شهرهاي اسلامي به وجود آمد و دولتمردان انگليسي، مبارزه با اسلام و ايجاد اختلاف بين مسلمانان و پيراون مذاهب مختلف اسلامي را در دستور كار خود قرار دادند و در اين ميان بيش از همه براي ايجاد اختلاف در بين شيعيان برنامه ريزي كردند.
بر اين اساس يكي از محورهاي عمده تلاش¬هاي كارگزاران استعماري و ماموران و دبيرهاي شعبه اديان وزرات مستعمرات و نيمه مستعمرات و مستملكات دولت انگلستان، پيدا كردن، تشويق و پشتيباني و حمايت از مدعيان مهدويت به عنوان يكي از اصول اعتقادي شيعه- با هدف ايجاد تشتت و پريشاني و چند دستگي در ميان مسلمين شد.
اين حركت در ايران كه در همسايگي هندوستان، يعني بزرگترين و زرخيزترين مستعمره بريتانيا قرار داشته، واجد ويژگي و اهميت خاص بود.
اين نكته قابل تعمق و انديشه است كه تنها در فاصله زماني پنجاه سال چندين مدعي مهدويت در سرزمين¬هاي اسلامي پيدا شدند كه به شهادت اسناد و مدارك تاريخي همگي و بدون استثناء از حمايت دولت انگلستان برخوردار بودند.
برگرفته از تحقیق پایانی سطح 2،عنوان:بررسی فرقه ضاله بابیت و بهائیت در ایران ،محقق ،فاطمه بناییان سفید،استاد راهنما:حجت الاسلام محمد حسن رستمیان، تاریخ دفاع:1388