خصایص حضرت مهدی(عج) در کلام امام خمینی
خصايص و ويژگي هاي حضرت مهدي (عج) بيشتر از آن است که بتوان در اين مقاله بيان نمود. در مجموعه سخنان حضرت امام (رحمه الله) به تعدادي از آن ها اشاره شده است که با ذکر بخشي از آن ها متبرک مي شويم.
1 ـ خاتم الاوصياء يکي از ويژگي هاي امام زمان آنست که حضرت ايشان آخرين امام معصوم و به عبارتي خاتم اوصيا است. در سخنان امام راحل آمده است: «سالروز مبارک ولادت باسعادت و پربرکت حضرت خاتم الاوصياء و مفخر الاولياء حجت بن الحسن العسکري ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ بر مظلومان دهر و مستضعفان جهان مبارک بود.» [1] .
اين ويژگي ها اشاره به يک مطلب مهم دارد که در روايت هاي متعددي ذکر شده است; از جمله ي اين روايت ها، حديث زير است: قال رسول الله (صلي الله عليه وآله): «الائمة من بعدي اثناعشر اوّلهم أنت يا علي، و آخرهم القائم الذي يفتح الله ـ تعالي ذکره ـ علي يديه مشارق الارض و مغاربها». [2] . بنابراين اوصياي پيامبر و جانشينان او دوازده نفرند که آخرين ايشان حضرت مهدي (عج) است، پس او «خاتم الاوصياء» است.
2ـ خليفة الله يکي ديگر از ويژگي هاي امام عصر (عليه السلام) آنست که حضرتش، «خليفة الله» است. اين ويژگي نيز در بيان حضرت امام (رحمه الله) آمده است. ايشان فرموده است: «من خيلي ناراحت گاهي مي شوم از اين که مثلاً امام عصر (عليه السلام) را مي گويند سلطان السّلاطين; خليفة الله است.» [3] . همان طور که مي دانيم غرض از خلقت بشر اين بود که «جانشين خدا» يعني همان خليفة الله باشد، آن گونه که در قرآن آمده است: و اذ قال ربّک للملائکة إنّي جاعل في الارض خليفة [4] ; و هنگامي که پرودگار تو به فرشتگان گفت: در زمين جانشين قرار خواهم داد. از طرف ديگر، در روايت ها به حضرت مهدي (عج) لقب «خليفة الله» اعطا شده است. از جمله در روايتي که پيامبر فرمود: «يخرج المهدي و علي رأسه غمامة فيها مناد ينادي هذا المهدي خليفة الله فاتّبعوه» [5] .
3 ـ مُصلح مدعيان اصلاح طلب زيادند ولي اصلاح طلب واقعي حضرت مهدي (عج) است.اين ويژگي نيز در سخن امام راحل (رحمه الله) ذکر شده است. «و آن روزي که انشاء الله تعالي، مصلح کل ظهور نمايد، گمان نکنيد که يک معجزه شود و يک روزه عالم اصلاح شود بلکه با کوشش ها و فداکاري ها ستمکاران سرکوب و منزوي مي شوند.» [6] . «من اميدوارم که انشاء الله حضرت بقية الله زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعي بشر، با آن دم مسيحايي خود اصلاح کند اين ها را.» [7] . اين که حضرت مهدي (عج) روزي خواهد آمد و «اصلاحات» واقعي را آغاز مي نمايد، مستند آن روايت هايي است، از جمله روايتي که راجع به تفسير آيه ي 17 سوره ي حديد آمده است: «عن ابن عباس في قوله تعالي اعلموا انّ الله يحيي الارض بعد موتها، [8] يعني يصلح الارض بقائم آل محمد من بعد موتها يعني من بعد جور اهل مملکتها…» [9] .
4 ـ بقية الله حضرت مهدي (عج) يادگار امامان و باقي مانده ي آنان است. او ذخيره ي خدا است که در قرآنش فرمود: بقيت الله خيرٌ لکم ان کنتم مؤمنين [10] ; بازمانده ي خدا برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد. امام خميني (رحمه الله) از مقتداي خويش امام زمان به «بقية الله» و نيز «ذخيره خدا» تعبير کرده است. «دست عنايت خداي تبارک و تعالي به سر اين ملت کشيده شده است و ايمان آن ها را تقويت فرموده است که يکي از علائم ظهور بقية الله ارواحنا فداه است.» [11] . «اگر مهدي موعود هم مثل ساير اولياء به جوار حق مي رفتند. ديگر کسي نبوده است که اين اجراء عدالت را بکند، نمي توانسته، و اين يک موجودي است که ذخيره شده است براي همچو مطلبي». [12] .
در روايت ها آمده است، وقتي خواستيد به امام زمان سلام بدهيد، بگوييد: «السّلام عليک يا بقيّة الله في أرضه» [13] .
سلام
سالار وقت آمدنت دیر شد، بیا
این دل در انتظار فرج پیر شد بیا
دیدم به خواب آمدی از جاده های دور
گفتا دلم که خواب تو تعبیر شد، بیا
این جمعه هم گذشت ولیکن نیامدی
آیات غربتم همه تفسیر شد بیا
افسرده ام بدون تو، باور نمی کنی؟
عشقم اسیر قسمت و تقدیر شد، بیا
گفتی که پاک کن دلت از هرچه غیر ماست
قلبم به احترام تو تطهیر شد، بیا
هر شب به یاد خال لبت گریه می کنم
عکست میان آیینه تصویر شد، بیا
در دفترم به یاد تو نرگس کشیده ام
نرگس هم از فراق تو دلگیر شد بیا
جانم فدای خال لبت نازنین نگار
«ساقی»ز زندگی به خدا سیر شد بیا
فواید دعای فرج
۱.مایه ناراحتی شیطان لعین است.
۲.مایه استجابت دعا است.
۳.باعث نجات یا فتن از فتنه آخر الزمان است.
۴.باعث آمرزش گناهان است.
۵.شفاعت آل حضرت در قیامت شامل حال او می شود.
۶.نشانه انتظار است.
۷.فرج مولای ما حضرت الزمان (ع) زود تر واقع می شود.
۸.باعث طولانی شدن عمر است.
۹.هنگام مرگ به او مژده می رسد وبا او به نرمی رفتار می شود.
۱0.باعث زیاد شدن اِشراف نور امام الزمان (ع) در دل او می شود.
۱۱.محبوبترین افراد نزد خداوند خواهد بود.
۱۲.کردار بد او به کردار نیک مبدل می شود.
۱۳.دعای امیر المومنین (ع) در حقّ او در روز قیامت است.
۱۴.بی حساب داخل بهشت شدن.
۱۵.فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.
۱۶.در امان است از تشنگی روز قیامت.
۱۷.این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود…
۱۸.باعث دوری غصّه ها می شود.
۱۹.این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
۲۰.در روز قیامت هدیه های ویژه ای در یافت می کند.
۲۱.سبب کامل شدن دین است.
۲۲.ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (ع) شهید شده است.
۲۳.با ائمهء اطهار (ع) محشور می شود.
۲۴.نائل شدن به بالاترین در جات شهدا در روز قیامت.
۲۵.رستگاری با شفاعت حضرت فاطمهء زهرا(س) را دارد.
ای خواهر وای برادر!.برای این که فضایل بزرگ نصیبمان شود همیشه
بعداز نماز های واجب و یا در مجالس روضه و یا در سحرگان اولین دعایی
می کنیم خدا را به حق محمد والش و به حق قرآنش وبه حق شهدای
کربلا قسم دهیم که
ظهور اقا را نزدیک بگرداند
آمین یارالعالمین
یارب الحسین بحق الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
منبع برگرفته از کتاب داروخانه معنوی…
تحلیل انتظار
آنچه در نگاه نخست به مسأله انتظار، خودنمایی میكند، این است كه در واقع این انتظار مركّب از دو عنصر است: عنصر «نفی» و عنصر «اثبات». عنصر نفی، همان بیگانگی با وضع ناشایست موجود و عنصر اثبات، خواهان وضع بهتر بودن است. اگر این دو جنبه در روح انسان به صورت ریشهدار حلول كند، سرچشمه دو رشته اعمال دامنهدار خواهد شد. این دو رشته اعمال، عبارتاند از: ترك هرگونه همكاری و هماهنگی با عواملی كه وضع ناشایست را به وجود آوردهاند از یك سو، و خودسازی و خودیاری و جلب آمادگیهای جسمانی روحی مادی و معنوی برای شكلگرفتن وضع مطلوب، از سوی دیگرید
مرتضی مطهری، پس از اشاره به اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق بر باطل و ریشهدار بودن آن بین همه مردم جهان و اعتقاد مسلمانان به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان مجری این حاكمیت، چنین مینویسد: «امید و آرزوی تحقّق این نوید كلّی جهانی - انسانی، در زبان روایات اسلامی «انتظار فَرَج» خوانده شده است و «عبادت» و بلكه «افضلِ عبادات» شمرده شده است» اصل «انتظار فرج (یعنی توقّع گشایش داشتن)» از یك اصل كلّی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج میشود و آن، اصل «حرام بودن نومیدی از رحمت خداوند است.
مردم مؤمن به عنایت الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسلیم ناامیدی و بیهوده گرایی نمی گردند. چیزی كه هست، در این مورد خاص، این «انتظار فرج» و این «عدم یأس از رحمت خدا» در مورد یك عنایت عمومی خداوند به بشر است و نه به یك شخص یا گروه، و بهعلاوه توأم است با نویدهای خاص و مشخص كه به آن، قطعیت داده است
انتظارِ موعود نه فقط نویدبخش آیندهای زیبا و باشكوه است، كه خود ـ اگر بهطور صحیح مورد توجه و عمل قرار گیرد ـ زندگی زیبا و باشكوهی را رقم خواهد زد. در احادیث فراوانی ذكر شده كه خود انتظار فرج (گشایش الهی)، از بزرگترینْ فرجهاست. امروزه از نظر دانش روز به اثبات رسیده كه امید به آینده خوش و انتظار زندگی بهتر، سهم بسزایی در ایجاد خوشی در زندگی كنونی فرد دارد. پس به راحتی میتوان گفت: انتظار گشایش (فرج خداوند) داشتن، خود بخشی از گشایش الهی است و در مقابل، كسانی كه دچار یأس و سرخوردگی و ناامیدی هستند، نهتنها در آینده خود جز تاریكی چیزی نمیبینند، بلكه «اكنون» خود را نیز آكنده از سیاهی و تاریكی میكنند.
به نقل از کتاب قیام و انقلاب مهدی(عج)، شهید مرتضی مطهری
به سوی انتظار راستین
در جواب این سؤال كه انتظار راستین چگونه حاصل می آید، میتوان به موارد ذیل كه به نوعی لازمه داشتن حالت انتظار است، اشاره نمود:
1. خودسازی فردی
كسی كه در انتظار موعود است، همواره متوجه این امر است كه چنین تحولی قبل از هرچیز نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانی است كه بتوانند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را در جهان به دوش بكشند و این در درجه نخست، محتاج به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فكری برای همكاری در پیاده كردن آن برنامه گسترده است.
تنگن ظریها، كوته بینیها، كج فكریها، حسادتها، اختلافات كودكانه و نابخردانه و به طور كلّی هرگونه نفاق و پراكندگی، با موقعیت «منتظران واقعی» سازگار نیست.
بنابراین، انتظارِ یك مصلح جهانی، به معنای آمادهباش كامل فكری، اخلاقی، مادّی و معنوی برای اصلاح همه جهان است. فكر كنید چنین آمادهباشی چهقدر سازنده است!؟
اصلاح تمام زمین و پایان دادن به همه ستمها و نابسامانیها، شوخی نیست و كار سادهای هم نمیتواند باشد. آمادهباش برای چنین هدف بزرگی باید متناسب با آن باشد؛ یعنی باید به وسعت و عمق آن باشد. برای تحقق بخشیدن به چنین تحوّلی، انسانهای بزرگ و مصمّم، بسیار نیرومند و شكستناپذیر، فوقالعاده پاك و بلندنظر، كاملاً آماده و دارای بینش عمیق، لازم است
2-خودیاریهای اجتماعی
منتظران راستین، در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند؛ بلكه باید مراقب حال یكدیگر نیز باشند و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بكوشند؛ زیرا برنامه گسترده و سنگینی كه انتظارش را میكشند، یك برنامه فردی نیست. در یك میدان وسیع مبارزه دسته جمعی، هیچ فردی نمیتواند از حال دیگران غافل بماند؛ بلكه موظف است هر نقطهضعفی را در هركجا دید، اصلاح كند و هر موضع آسیبپذیری را ترمیم نماید و هر عضو ضعیف و ناتوانی را تقویت كند؛ زیرا بدون شركت فعّالانه و هماهنگ تمام مبارزان، پیاده كردن چنان برنامهای امكانپذیر نیست.
آیا امام زمان(عج) روز جمعه می آید؟
چرا می گویند که امام زمان (عج) روز جمعه می آید ؟ و آیا راست است که می گویند با امام زمان (عج) حضرت مسیح ظهور می کند ؟
هر چند در برخى روايات و ادعيه (مثل زيارت امام زمان در روز جمعه) روز ظهور حضرت، روز جمعه بيان شده است؛ لكن روايات متعدد معتبر دلالت مى كند كه قيام حضرت در روز شنبه كه مصادف با روز عاشورا است، واقع خواهد شد، (منتخب الاثر، الفصل السادس، الباب التاسع، حديث 1 تا 7، ص 574 تا 576).
البته بايد توجه داشت که برخي چيزها سؤال بردار نيست از جمله مطلب مورد سؤال، زيرا اگر زمان ظهور آن حضرت، روزهاي ديگر هفته مثلا چهارشنبه يا سه شنبه و يا… باشد، باز هم جاي پرسش است که چرا روز ديگر نبود. به هر حال ظهور آن بزرگوار در يک مرحله زماني تعيين شده است. گرچه ممکن است روز جمعه - به دليل ارزش معنوي افزون بر روزهاي ديگر هفته - زمان احتمالي ظهور باشد ؛ همان گونه که احتمال روز «شنبه» هم هست که مصادف با عاشورای حسيني(ع) باشد» (ارشاد شيخ مفيد، ص 700، ترجمه شيخ محمد باقر ساعدي خراساني، چاپ اسلاميه).
همراهی مسیح با امام زمان (عج)
با مراجعه به روايات نام بعضي از پيامبران الهي را مي توان يافت که در حکومت مهدي (عج) حضور خواهند داشت و آن حضرت را ياري خواهند کرد. مهم ترين آنان حضرت عيسي (ع) است. در روايتي علاوه بر ايشان، نام حضرت ادريس، خضر و الياس نيز آمده است که در کنار امام مهدي(عج) حضور دارند(کافي ج1 ص 242-247 ؛کشف الحق ص 186).
در روايات ما آمده است :حضرت عيسى(ع) پس از ظهور امام مهدي(عج) از آسمان نزول مي کند و پشت سر ايشان نماز مى خواند و با آن حضرت بيعت مى كند. از اميرالمؤمنين روايت است كه: «… حضرت مهدى داخل بيت المقدس مى شود و نماز جماعت به امامت او برگزار مى شود پس در يك روز جمعه كه نماز جمعه در آن برقرار شده حضرت عيسى(ع) از آسمان نازل مى شود در حالى كه خوش صورت و زيباست، شبيه ترين بندگان خداى عزوجل به ابراهيم خليل الرحمن(ع) است. در اين حال حضرت مهدى(عج) به طرف او برمى گردد و عيسى(ع) را مى بيند پس حضرت مهدى(عج) به عيسى(ع) مى گويد: اى پسر بتول (مريم) امامت مردم كن در نماز، عيسى مى گويد: براى شما امامت نماز برقرار داده شده است، پس حضرت مهدى(عج) جلو مى ايستد و امامت مردم مى كند و عيسى پشت سرش مى ايستد و با حضرت مهدى(عج) بيعت مى كند و…».
منبع: مهدويت (پس از ظهور ) ، رحيم کارگر ، نشر معارف
مولای من ...
ای کاش در این شب عزیز
امام غائب از نظر مان نیز یاد ما کنند و برای اصلاح و خوبی ما دوستداران گنهکارشان دعا نمایند .
ان شاء الله
مولای من …..
امشب ز لطف و مرحمت ما را دعا کن
آقا به حق مادرت ما را دعا کن
مولای من دلبسته ذکر قنوتیم
در آن نماز و سجده ات ما را دعا کن
ما دل بر آن ذکر و دعا و ندبه بستیم
بهر نجات امتت ما را دعا کن
لطفی کن و نامم بخوان اندر دعایت
در این شب پر مرحمت ما را دعا کن
عجل لمولا ی الفرج ، ذکر مدام است
با آن دل بشکسته ات ما را دعا کن
فراق یار
شب تار را روشنايي و زمستان سرد را گرما و خاموش كننده شعله طغيان و سركشي اوست. اساس ظلم را بركندن و نهال زيباي عطوفت و مهرباني را نشاندن فقط به دستان نيرومند و لطيف او امكان پذير است. وقتي او بيايد ديگر خبري از گرد و غبار ظلم و بي عدالتي در سرتاسرگيتي نخواهي يافت و ناله هاي جان سوز كودكان يتيم و كهنسالان بي رمق را حتي كنج ويرانه ها و تاريكي شبها نخواهي شنيد .
ديگر نداي ظلمت نفسي را براي آمدنش تأويلي نيست كه اگر ظلمي بر خواست بي ترديد در غيبت اوست.
بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود
بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود
ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش
خورشید پشت کوه، زمینگیر می شود
دل مرده گشته مدّعی معجز مسیح
روباه در نبودن تو، شیر می شود
بس پیر در فراق تو مُرد و بسی جوان
در انتظار آمدنت، پیر می شود
تا ما نمرده ایم، تو پا در رکاب کن
تعجیل کن عزیز دلم! دیر می شود
بی تو تسلّی دل ما، ای عزیز جان!
فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود
تنها به خواب، روی تو دیدیم، سیّدی!
این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود؟
بازآ که با تو ناله تنهایی علی
از چاه کوفه سرزده، تکبیر می شود
بگشای رخ که در ورق مصحف رخت
آیات فتح فاطمه تفسیر می شود
وقتی تو ذوالفقار بگیری به دست خویش
فریاد ما به قلب عدو، تیر می شود
بر فرق دشمنان تو با نطق دوستان
اشعار “میثم” است که شمشیر می شود
برای امام زمانم ...
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت…
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
در سال جدید، امام زمان(عج) را چگونه دوست بداریم؟!
. . . کفش کهنه، آهن کهنه، معدنی کهنه، آدم کهنه، میخـ . . . نه! نمیخریم!. تازگی را میخریم!، طراوت را میخریم، ایمان و عمل صالح را میخریم، تازه میشیم، نوی نو، لباس نو، اخلاق نو، احساس نو، ایمان نو و همه چیز نوی نو!. اون وقت میشینیم به انتظار!، به انتظار یه مهمون!، یه مهمون که خیلی عزیزه و ما خیلی خیلی دوستش داریم!
و آن گاه که تو بیایی، عاشقانه میسرایم:
چه خوب کردی آمدی
باغ دلم
شکفت.
السلام علیک یا صاحبالزمان عجلالله تعالی فرجهالشریف
دلم تنگ اوست ...
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید
بنویس که یک نفر به دادم نرسید
بنویس قرار من و او هفته بعد
این جمعه که هرچه ایستادم نرسید . . .
*****
امشب به جنون کشیده میلم برگرد
ای جاری ندبه در کمیلم برگرد
بی تو شب تاریک مرا نوری نیست
برگرد ستاره ی سهیلم برگرد . . .
*****
سئوالی ساده دارم از حضورت
من آیا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در رکاب تو بمیرم
در انتظار او...
کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم
گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم
مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را
تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم
*****
مردان که به هنگام خطر گرد آیند
سرباز صفت به یک خبر گرد آیند
مظلوم تویی که سال ها منتظری
تا سیصد و سیزده نفر گرد آیند
*****
تا پنجره هاي روبه خورشيد
جاريست زلال روشنايي
بر دامن خاک گل بريزد
دستي ز نهايت خدايي
لبخند ستاره ترجمانيست
از شادي و شورو همزباني
درکوچه سبز خلوت دل
جاريست نواي آسماني
عشق است که بيبهانه اينجاست
همسايه بي قرار دل ها
شوق است که ميچکد زديده
از مطلع آفتاب طاها
عطر نفس مسيح مريم
جاريست به باور زمانه
از بارش گل از آسمانها
گل کرده بهار، عاشقانه
هستي به ترنّمي دوباره است
غوغاي قيامت است برپا
گل آمده مقدمش مبارک
گل آمده از بهشت گلها
آغاز بهار روي مهدي (عليه السلام)
پايان هميشه خزان است
پايان غم است و نامرادي
آغاز دوباره جهان است
چرا حضرت مهدی منتظر نامیده می شود؟
قال الجواد علیه السلام:
«إن له غيبة يكثر ايامها و يطول امدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون و يستهزئ به الجاحدون و يكذَّب فيها الوقاتون و يهلك فيها المستعجلون و ينجو فيها المسلّمون».
امام جواد علیه السلام فرمودند:
«او را غيبتى هست كه زمانش زياد است و پايانش به طول مى انجامد. پس مخلصين چشم انتظار قيام او مى مانند و شك كنندگان به انكار او بر مى خيزند و منكرين به استهزاى او مى پردازند و تعيين كنندگان وقت ظهور مورد تكذيب قرار مى گيرند و عجله كنندگان در آن هلاك مى شوند و تسليم شدگان نجات مى يابند.»
بحارالانوار ج 51 ص 158 ـ كمال الدين صفحه 378.
در فراغ یار
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است وبال وپر دارد
بخوان دعای فرج را وعافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را ونا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبج نزدیک است
خدای را شب یلدای غم سحردارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
زپشت پرده غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنت
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان كه نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است. صاحب كتاب عون المعبود كه شرح كتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد:
بدان كه در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را یارى، و عدل را آشكار مى كند… نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در كشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى كند.
اوصافى كه در كتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذكر شده، بر گرفته از احادیثى است كه آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى كنند و در كلیات، با اوصاف ذكر شده در كتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم كرد. در این قسمت، به ذكر چند روایت از كتاب هاى حدیثى اهل تسنن، اكتفا مى كنیم:
1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملك العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی;[1] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن كه مردى از اهل بیت من كه اسمش اسم من است، مالك عرب شود».
2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[2] قیامت بر پا نمى شود تا این كه زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى كند كه زمین را پر از عدل و قسط مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالك الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[3] اگر از دنیا، فقط یك روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى كند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقى دارد؟
همان گونه كه گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه كه معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و هم اكنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند:
عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند.[4]
تعداد اندكى نیز مدعى هستند كه مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى كنند كه در كنزالعمال ذكر شده است.[5]
گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسكرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است كه در كنزالعمال ذكر شده است.[6]
جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد،
چنان كه در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه;[7] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد كرد.[8] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام);[9] مهدى، كسى است كه عیسى بن مریم بر او نزول مى كند و پشت سر او نماز مى خواند».
این گروه، حدیثى را كه مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى كند. ذهبى مى گوید:
تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و كان یضع الحدیث;[10]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد كرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى كند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند كه مهدى غیر از حجت (عج) است; چون، غیبت یك شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است…».[11]
در پاسخ گروه اخیر باید گفت:
اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد كه امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى كرده اند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روایت شده كه شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح كرد. او، از اوصیا نیز پرسید.
حضرت در پاسخ فرمود: «نخستین وصىّ من على(علیه السلام) و پس از او، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و امامان نه گانه از فرزندان اویند». نعثل پرسید: «نام آنان چیست؟». حضرت، نام تك تك امامان را تا امام دوازدهم(عج) شمردند.[12]
رسول خدا، در پاسخ جابر بن عبدالله انصارى كه از ائمه ى بعد از على(علیه السلام) سوال كرده بود، فرمود: «بعد از على(علیه السلام)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)امام هستند، سپس سید العابدین در زمان خودش، على بن حسین(علیه السلام)، سپس محمّد بن على باقر(علیه السلام). تو، او را خواهى دید. وقتى او را دیدى، سلام مرا برسان.
سپس جعفر بن محمّد صادق(علیه السلام)، سپس موسى بن جعفر كاظم(علیه السلام)، سپس على بن موسى رضا(علیه السلام)، سپس محمّد بن على جواد(علیه السلام)، سپس على بن محمّد نقى(علیه السلام)، سپس حسن بن علىّ زكىّ(علیه السلام)، و پس از او، قائم بالحق مهدى امت من، (م ح م د بن حسن صاحب زمان(علیه السلام) امام است. او، زمین را پر از قسط و عدل مى كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است».[13]
ثانیاً، شواهد تاریخى و گزارش هاى بسیارى وجود دارد كه ولادت آن حضرت و ایام كودكى او را نقل كرده اند. براى نمونه، چند مورد از اقوال اهل سنّت نقل مى شود:
1- حافظ سلیمان حنفى مى گوید: «خبر معلوم نزد محقّقان و موثقان، این است كه ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان (255. ق) در شهر سامرا واقع شده است».[14]
2- خواجه محمّد پارسا، در كتاب فصل الخطاب گفته است: «یكى از اهل بیت ابو محمد بن عسكرى است كه فرزندى جز ابوالقاسم كه قائم و حجت و مهدى و صاحب الزمان نامیده مى شود، باقى نگذاشت. او، در نیمه ى شعبان سال 255 هجرى متولّد شد. مادرش، نرجس نام دارد. او هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت».[15]
3- ابن خلكان در وفیات الأعیان مى نویسد: «ابوالقاسم محمّد فرزند حسن عسكرى فرزند على هادى فرزند محمّدجواد…. دوازدهمین امام از ائمه ى دوازده گانه شیعه است كه به «حجت» معروف است… ولادت او، روز جمعه، نیمه ى شعبان سال 255 هـ.ق است».[16]
4- ذهبى نیز در سه كتاب از كتاب هایش، به ولادت امام مهدى (عج) اشاره كرده و در كتاب العبر و در حوادث سال 256 هـ. ق مى نویسد: «در این سال، محمّدبن حسن بن على الهادى فرزند محمّدجواد فرزند على الرضا فرزند موسى الكاظم فرزند جعفر الصادق علوى حسینى، به دنیا آمد. كنیه اش، ابوالقاسم است و رافضیان، او را الخلف الحجه، مهدى، منتظر و، صاحب الزمان مى نامند. و او، آخرین امام از ائمه ى دوازده گانه است».[17]
5- خیر الدین زركلى (متوفى 1396 هـ. ق) از علماى معاصر اهل سنّت نیز در كتاب أعلام مى نویسد: «او، در سامراء به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش، پنج سال داشت و گفته شده كه در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و در سال 265 هـ. ق غایب شده است».[18]
آیه الله العظمى صافى، دام عزه، در كتاب مهدویت، بیش از هفتاد و هفت نفر از علماى اهل را نام مى برد كه هر یك، به نحوى، ولادت آن حضرت را بیان كرده اند.[19]
بنابراین، اگر برخى از اهل سنّت مى گویند: «حضرت مهدى (عج) به دنیا نیامده است.»، ادعایى بى اساس است كه حتّى با گفته ها و نوشته هاى بزرگان خودشان نیز سازگار نیست.
شاید برخى از اهل سنّت همانند ابن حجر هیثمى، طولانى بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدى (عج) بدانند، ولى باید گفت، خدایى كه قادر است عیسى بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدى (عج) اقتدا كند و یونس را در شكم ماهى محافظت كند و یا به نوح پیامبر، نهصد و پنجاه سال عمر بدهد، آیا قدرت ندارد به مهدى (عج) عمر طولانى عنایت كند؟[20] خود اهل نیز به زنده بودن عیسى، خضر، صالح، و… معتقدند.
نتیجه این كه ولادت حضرت مهدى، امرى است مسلّم و قطعى و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه هاى دیگرى وجود دارد كه نمى گذارد حق را بازگو كنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عج) را ثابت كنند.
[1]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563; الصواعق المحرقه، ص 249.
[2]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.
[3]. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.
[4]. سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، ح 4029.
[5]. كنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.
[6]. كنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.
[7]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ.
[8]. همان، ج 6، ص 1237.
[9]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مكتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412.
[10]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997.
[11]. همان، ج 2، ص 482.
[12]. اصول كافى، ثقه الاسلام كلینى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 1، نشر فرهنگ اهل البیت.
[13]. الاحتجاج، احمد بن على طبرسى، تحقیق ابراهیم بهادرى و…، ج 1، ص 168، انتشارات اسوه، چ دوم، سال 1416. نیز درباره ى احادیثى كه نام ائمه(علیهم السلام) را ذكر كرده اند، به صحیح مسلم، ج 6، ص 3 و 4، باب الاماره، رجوع شود.
[14]. ینابیع الموده، شیخ سلیمان قندوزى حنفى، ص 179.
[15]. همان مدرك.
[16]. وفیات الاعیان، ابن خلكان، ج 4، ص 562.
[17]. العبر فى خبر من غبر، ج 3، ص 31.
[18]. الاعلام، ج 6، ص 80.
[19]. امامت و مهدویت، ج 2، ص 56 ـ 241، چاپ بهمن، نوبت اول.
[20]. به بحارالأنوار، ج 51، ص 99 ـ 102 رجوع شود
جهان تو را می خواند...
جهان در تپش آمدنت به لرزه درآمده است.
بادها پراکنده در هر سو، ستمبارههای خویش را بر دوش میکشند.
اهل زمین، ثانیه شمارها را مرتب نگاه میکنند.
یک منجی، فقط یک منجی است که میتواند آنها را از درد و رنج و غم خلاصی بخشد.
درختان گیسوان پریشان خویش را فصل به فصل به دست زمان میسپارندتا زردی وسرمای زندگی را
به ساعت سرسبزی جوانههایشان برساند.
دلها در غربت خاک، غریبه و تنها جان میدهند.
ماهیان قلبها خشکسالی محبت و مهربانی را تاب نمیآورند.
چشمها چشمههای خشکی شدهاند که کمتر به اشک شوق میاندیشند که گریههای فراق، آنان را امان نمیدهد.
تشنگی بر اعماق و ریشه این دیار نفوذ کرده و تندیسها تاب ایستادن را بیش از این ندارند.
کشتیهای عدالت و انصاف در هیاهوی بیامواج صدایشان به گِل نشستهاند و ناخدایان خدانشناس، هنوز در ادعای حقطلبی خویشند.
هر روز که عرش از صدای ضجه ستمدیدگان به لرزه درمیآید، زمین، چهار ستونش فرو میریزد.
لرزش بر اندام آدمیان افتاده.
قدمهایشان سست شده، ایستادهاند؛ اما غبارهایی را میمانند در هوا.
هستند؛ ولی گویی کسی جز خودشان نیست!
نیستند؛ ولی چنان در خویش حل شدند که گویی هستی، جز آنها نیست.
خندانند؛ ولی در اعماق روح خویش چیزی ندارند جز اشک و عذاب.
گریانند؛ ولی نمیدانند بهانه این همه سختی و اشک چیست؟!
فضا، زمین، زمان، آسمان، دریا، انسان و هر آنچه در هستی است، در خلاءی عظیم غوطهور است.
همه چیز در حال غرق شدن است. همه چیز در حال از بین رفتن است.
همه چشم به نجات دهندهای دوختهاند که دستهای رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد.
سخت است؛ سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بیآنکه خبری از آمدن تو آورده باشد.
سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و در تیرگی شب فرو روی، بیآنکه به آرامشش دستیابی.
سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی.
سخت است پنجره را باز کنی و به دور دستها خیره شوی و هیچ چیز جز چشمهای منتظر کاجها نبینی.
جادههای کشیده شده تا آن طرف انتظار. چشمهای خیره شده به روبهرو ….
پنجرههای گشوده شده، فریادرسی را میخواهد که خواب ستم و بیعدالتی را بر آشوبد.
سواری را میخواهد که منتظرانش او را از پشت شیشههای به شوق آمده، ببینند.
جهان تو را میخواهد.
زمزمه باران
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد …
*****
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
امّید زندگانی من ، مهدی عزیز!
من آمدم به درگه تو التجا کنم
با این زبان الکن و این طبع نارسا
هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
جبریل مفتخر به گدایی کوی توست
لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم
با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم
شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم
*****
روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
اوضاع مردم در آخرالزمان
امام حسن عسگرى(علیهالسلام) در بخشی از توقیع شریف خود به على بن الحسین(صدوق اول)، بعد از حمد و ثناء خداوند و صلوات و سلام بر عترت طاهرین چند مورد را به على بن الحسین وصیت و سفارش مىكند:
… علیك بالصبر و انتظار الفرج قال النبى صلى الله علیه و آله افضل اعمال امتى انتظار الفرج لا تزال امتى و لایزال شیعتنا فى حزن حتى یظهر ولدى الذى بشریه النبى صلى الله علیه و آله انه یملاء الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا .
زیرا كه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) فرمود بهترین كارهاى امت من در انتظار فرج او بودن است. همواره امت من و پیروان ما در اندوه هستند تا فرزندم كه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) به ظهور او خبر و نوید داده است آشكار گردد و زمین را پر از عدل و داد كند چنانكه پر از ظلم و جور باشد.
جابر بن عبدالله انصارى از پیغمبر اكرم(صلى الله علیه و آله) روایت مىكند كه فرمود حجت خدا از نظر آنها غائب مىگردد و نام برده نمىشود تا آن كه خداوند او را ظاهر گرداند پس وقتی كه خداوند او را آشكار ساخت زمین را پر از عدل و داد مىكند، چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد.
سپس فرمود: خوش بحال آنها كه در غیبت وى پایدارند، خوش بحال كسانی كه در راه روشن خود ثابتقدم مىمانند، اینانند كه خداوند دربارهشان فرموده است: والذین یؤمنون بالغیب1 و فرموده: اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون2
یعنى اینان طرفداران خدا هستند بدانید كه طرفداران خدا رستگارند.3
در دعوات راوندى روایت كرده كه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: انتظار الفرج بالصبر عبادة؛ یعنى انتظار فرج با صبر و بردبارى عبادت است .4
صدوق در كمال الدین از جابر جعفى از امام رضا(علیهالسلام) روایت نموده كه فرمود زمانى بر مردم خواهد گذشت كه امام آنها از نظرشان غائب گردد خوش بحال آنها كه در آن زمان بر عقیده خود نسبت به ما ثابت مىمانند. كمترین ثوابى كه آنها دارند اینست كه خداوند متعال آنها را با این كلام صدا زند: بندگان من كه به من ایمان آوردید و غیبت مرا تصدیق كردید شما را به ثواب نیكوى خود مژده مىدهم. شما بندگان و كنیزان حقیقى من هستید. عبادت شما را مىپذیرم و از تقصیرات شما مىگذرم و شما را مىآمرزم و به خاطر شما بندگانم را از باران سیراب مىكنم و بلا را از مردم برطرف مىسازم. اگر براى خاطر شما نبود عذاب خود را بر آنان (كه در بدبینى و غفلت و معصیت بسر مىبرند) فرو مىفرستادم.
راه های افزایش اعتماد به نفس
اگر احساس بدی نسبت به خود دارید، 7 روش زیر به شما كمك می كند اعتماد به نفس تان را افزایش دهید.
1- زمانی كه برای اولین بار كاری را انجام دادید به یاد آورید. یادگیری هر كار جدیدی عصبانیت ، ناباوری و منشا روانی زیادی را به دنبال دارد كه برای یادگیری ضروری است. بار دیگر كه اعتماد به نفس تان را از دست دادید، به خود اطمینان دهید كه این امر طبیعی است و شما كار جدیدی را می آموزید.
2- كارهای معوقه را انجام دهید. هر كاری را كه مستلزم تصمیم گیری است انجام دهید، برای مثال تلفن كردن به دوست، نظافت منزل ، تعمیر ماشین.
3- كاری را كه مهارت دارید، انجام دهید. هر كاری كه بر آن تسلط دارید انجام دهید برای مثال یكی، دو حركت موزون، آشپزی ، نقاشی، كوهنوردی، در صورت امكان، كاری كه مستلزم دقت و توجه است و شما را از فكر كردن به موارد دیگر باز می دارد انجام دهید. بدین ترتیب احساس لیاقت و شایستگی و موفقیت می كنید كه مهم ترین پادزهر اعتماد به نفس كم است.
حداقل هفته ای یك بار آن را انجام دهید تا سالم تر و شادتر باشید.
4- به خودتان كم تر فكر كنید.
شاید این امر به نظرتان عجیب باشد، اما توجه زیاد به خود اعتماد به نفس را كاهش می دهد. كاری را انجام دهید كه توجه شما را به خود جلب كند و باعث شود احساس بهتری داشته باشید.
5- آرام سازی
اگراعتماد به نفس ندارید، ناراحت و عصبی هستید، ابتدا فكر كردن را كنار بگذارید، سپس بكوشید با ورزش، آرام سازی، نماز و نیایش به آرامش برسید.
6- كارهایی را كه به خوبی انجام داده اید به یاد آورید.
شاید انجام این امر در ابتدا مشكل باشد. ولی پس از مدتی با به یاد آوردن موفقیت كوچك اعتماد به نفس تان افزایش می یابد . شاید بگویید” من هرگز موفق نشده ام یا كار مهمی انجام نداده ام.” نیازی نیست قله اورست را فتح كنید. انجام رویدادهای روزمره نیز نوعی موفقیت است. برای مثال گرفتن گواهینامه ( با وجود اضطراب)، قبول شدن در امتحان( با درس خواندن زیاد) عضویت در تیم ورزشی، لاغر شدن، پس انداز كردن برای خرید دوچرخه، كمك به دیگران و صدقه دادن.
7- به خود اطمینان دهید كه شما هم می توانید اشتباه كنید.
اگر احساس بدی نسبت به خود دارید، به خود تذكر دهید كه شما هم می توانید اشتباه كنید. احساسات تان بر افكار و رفتار شما تأثیر می گذارد، وقتی احساس بدی نسبت به خود دارید، فقط خاطرات بد را به یاد می آورید و نسبت به خود بدبین می شوید. همیشه به خود یادآور شوید كه شما هم می توانید اشتباه كنید.
به نقل از سایت تبیان
*****
اعتماد به نفس عامل اكتسابي است كه از بدو تولد پايه هاي آن در ذهن هر يك از انسانها گذاشته و با مرور زمان اين امر گسترده تر و عميق تر مي شود. متاسفانه در بسياري از خانواده هاي سنتي چون مهمترين مساله براي والدين حرف شنوي و تسليم بله بودن فرزندان مي باشد ، اغلب با ايجاد محدوديتهاي غير ضروري و مشكل آفرين ، مانع رشد اعتماد به نفس در كودكانشان شده كه همين امر در بزرگسالي باعث عدم خودباوري و اتكاي به نفس در ايشان ميشود.
البته بديهي است چون انسان موجودي قابل تغيير و تكامل پذير است در بزرگسالي نيز مي تواند با كمك از روانشناسان و روان پزشكان اين نقيصه خود را شناخته و آن را برطرف سازد و صاحب اعتماد به نفس قوي و پايدار شود. اعتماد به نفس عاملي قابل تغيير يعني قابل افزايش يا كاهش ميباشد كه هر عاملي كه بتواند به توانائي بيشتر ما كمك كند و ما را به خود باوري برساند ، به خصوص ما را به احساس شايستگي و لياقت در زمينه هاي مختلف زندگي برساند به افزايش اعتماد به نفس ما كمك ميكند و به عكس هر موضوعي كه ما را از نظر جسمي يا فكري ضعيف كرده و حتي موقعيت اقتصادي و اجتماعي ما را تضعيف نمايد ، بر كاهش اعتماد به نفس ما مي انجامد.
اعتماد به نفس واقعي از شناخت عميق و همه جانبه ما نسبت به خود ، محيط و ديگران ريشه ميگيرد و هر چه اين شناخت بيشتر باشد بر روي اعتماد به نفس واقعي ما اثرات مثبت بيشتري مي گذارد. براي افزايش اعتماد به نفس روشهاي مختلفي وجود دارد كه متخصصان اعصاب و روان به موارد ذيل اشاره ميكنند:
1. شناخت عميق از خود ، در جهت پي بردن به توانائيهاي عظيم و پنهان خويش يكي از راه هاي اساسي افزايش اعتماد به نفس ميباشد.
2. نقاط ضعف خود را نيز بايد شناخته و در جهت رفع آنها اقدامات لازم را به كار بگيريم و در صورتي كه اين كار عملي نباشد ، با آنها مدارا كنيم يا از طريق ديگر به جبران آن بپردازيم ، مثلاً اگر ناتواني و محدوديتهاي جسمي مادرزادي و ارثي داريم از طريق افزايش توانائيهاي علمي يا هنري خود ، اين پديده را جبران نماييم.
3. شناخت ديگران به خصوص آشنايان خود و استفاده از توانائيهاي ايشان در جهت مثبت نيز مي تواند براي ما كار ساز باشد.
4. محيط خود را نيز بهتر بشناسيم تا از آنها در جهت رشد و پيشرفت خود بهتر بهره بگيريم.
5. استعدادهاي خود را شناخته و در جهت رشد و شكوفايي آنها گام برداريم و سرانجام در جهت بهتر زندگي كردن از آنها استفاده كنيم.
6. از معجره اميدواري واقعي بهره بگيريم و هرگز تسليم نااميدي نشويم كه نااميدي دشمن سعادت و موفقيت ما در زندگي است ، از طرف ديگر بر كاهش اعتماد به نفس ما مي انجامد.
7. نسبت به توانائيهاي واقعي خود ايمان داشته باشيم و در نتيجه از احساس حقارت و خود كم بيني پرهيز نمائيم.
8. از مقايسه كردن خود با ديگران جدا بپرهيزيم و تنها خود را با گذشته هاي خود مقايسه كنيم و اگر عقب افتادگي يا ايستايي در ما بوجود آمده باشد ، در رفع آنها گام برداريم و هميشه ميل به پيشرفت و رشد را مد نظر خود قرار دهيم.
9. به خود و توانايي هاي خود متكي باشيم و از وابستگي هاي غير ضروري به ديگران پرهيز نماييم.
10. از تلقين شكست و ناتواني به خود پرهيز كرده و حتي تحت تاثير تلقينات منفي ديگران در اين موارد قرار نگيريم.