منوچهري دامغاني
ابوالنجم احمد بن فوض بن احمد منوچهري مشهور به منوچهري دامغاني از جمله شعراي برجسته ايران در نيمه اول قرن پنجم هجري است .
اطلاع دقيقي از تاريخ ولادت او موجود نمي باشد ولي ميتوان گفت در اواخر قرن چهارم هجري يا اوايل قرن پنجم هجري در دامغان ديده به جهان گشود .
دوران كودكي در سرزمين دامغان در دشتهاي خيال انگيز در تابش آفتاب درخشان و شبهاي رؤيا خيزش رشد و نمو يافت و در نوجواني به گرگان و طبرستان سفر كرد و به خدمت زياريان در آمد اما از آنجائيكه در سال 426 سلطان مسعود غزنوي در لشگر كشي به طبرستان و استر آباد او را از ري به خدمت خوانده است بر مي آيد كه در اين زمان در اين شهر اقامت داشته و از آنجا به خدمت سلطان غزنويان شرفياب شده است .
او تخلص خود را از منوچهر بن قابوس وشمگير امير زياري گرفت كه مقارن سالهاي 403تا423هجري قمري در زمان سلطان مسعود غزنوي در طبرستان و گرگان حكومت ميكرد .
احتمالا سالهائي از عمر شاعر در دربار امير سپري شده اما هيچ مدحي يا حتي نامي از امير در اشعار وي نيامده است .
عموم تذكره نويسان از نبوغ سرشار و ذكاوت بسيار وي در عنفوان جواني و احاطه وي به ادب عربي و حفظ اشعار شعراي بزرگ عرب و اطلاعات وي از علوم ديني ادبي و طب سخنها گفته اند و اتفاق نظر دارند همانگونه كه خود وي نيز در شعرش به اين نكته تصريح دارد :
من بدانم علم طب و علم دين و علم نحو
تو نداني دال و ذال و را و زا و سين و شين
منوچهري در دوراني پرورش علمي و ادبي يافته كه در مدارس الفباي عربي تدريس مي شد و متون ادبي براي نو آموز و دانش آموز نيز متون نظم و نثر عربي بود در تعليم شعر عربي هم طبعا از آغاز شعر يعني شعر جاهلي تدريس مي شد .
وي در اثر كثرت اطلاع و تسلط بر ادبيات عرب برخي از قصائد مشهور شاعران عرب را استقبال كرده است ولي با اينكه در قالب شعري مقلد شعراي عرب بوده اما در آوردن مضامين مبدع و مبتكر است چنانكه در رواني شعر و صور خيال و تشبيهات و استعارات مقتداي بسياري از شاعران بعد خويش است.
منوچهري را از پيشروان تصويرگري در شعر شمرده اند، اين شاعر طبيعت گرا آنچه را كه در طبيعت ديده به كمك نيروي تخيل و با كمك تشبيه ، تمثيل و قياس در روح و قالب واژه ها و كلمات ريخته و به مدد درك عالي موسيقيائي و بينش و دريافتهاي عميق خود ابتدا بر لوح ذهن و فكر و سپس بر روي كاغذ نقاشي و به تصوير كشيده است :
خيزيد و خز آريد كه هنگام خزان است
باد خنك از جانب خوارزم وزان است
آن برگ خزانست كه بر شاخ رزانست
گوئي به مثل پيرهن رنگرزانست
در مسمط موصوف صفت خزان ( فصل پائيز ) با تبحر و استادي كشيده شده كه اگر خواننده داراي هوش و نگاه معنوي باشد ضمن دريافت صفات و ويژگيهاي خزان به نقش تحول و دگرگوني در طبيعت و عالم هستي از ديدگاه حكمت و عرفان پي برده و هشدار منوچهري را جهت باور داشتن ناپايداري عالم فاني در مي يابد :
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
كاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار
منوچهري در توصيف طبيعت بسيار چيره دست است با وصفي تمام و عالي شادي و دست افشاني افكار خود را جان بخشيده است و هرگز خود را بنده ملال نمي سازد و سعي مي كند از حال به بهترين صورت ممكن بهره برداري نمايد بدين گونه شاعر عشق در زندگي خود را در چارچوب شادماني محصور مي كند و خويش را سرگرم چيز ديگري نمي نمايد .
اين نكته نيز قابل ذكر است كه اگر شادي و شادخواري و خوشگذراني در شعر منوچهري محسوس است بايد به سن شاعري او هم توجه كرد در صورتيكه شاعران بزرگي چون فردوسي و سعدي قسمت عمده آثار جاويدان خود را بعد از پنجاه سالگي آفريده اند و چه بسا شاعران به سن كمال رسيده اين قبيل آثار دوران جواني خود را محو كرده باشند .
شاعراني كه در توصيف توانا بودهاند همچون قاآني شيرازي روش منوچهري را در بسياري از اشعار خود مد نظر داشته اند .
علاوه بر اين ابتكار در مضامين در قالب شعري هم منوچهري مبدع است و چنانكه مشهور است ابداع قالب شعر مسمط را به او منسوب كرده اند و با آنكه پس از او شاعران مسمطهاي دلپذيري ساخته اند اما هنوز مسمطهاي او به عنوان بهترين نمونه هاي مسمط شعر فارسي ذكر مي شود .
منوچهري به مانند شعراي عرب جابه جا و به علل مختلف سخن خود را به سمت خود ستائي سوق داده است بطوريكه از سخن وي رايحه فخر فروشي و مفاخره به مشام مي رسد چنانچه در قصيده اي خود را مردي فاضل مي داند كه سخنش هم رديف اعشي و دعبل است و همچنين در جاي ديگر از روي فخر گفته است كه : من بسي ديوان شعر تازيان دارم زبر
ديوان منوچهري حكايت از موارد متعدد تلميحات و اشارات شاعر به آيات قرآني دارد و در يك بررسي گذرا حدود 43 مورد از ديوان خود را به آيات قرآني نظر داشته و نيز متجاوز از 12مورد اشاراتي كه به احاديث نبوي داشته ديده ميشود، با اين همه نميتواتد رسوخي را در او از اين بابت نشان دهد زيرا اشعارش او را در حلال و حرام دين بسيار بي مبالات و گستاخ نشان مي دهد .
وفات منوچهري را در سنين جواني حدود سال 432هجري قمري نوشته اند .
تنها نسخه منقح منوچهري در حال حاضر تصحيح استاد دبير سياقي در سال 1326با مقدمه و حواشي ، مقابله و تعليقات مي باشد