اوضاع سیاسی و فرهنگی عصر موسوی - دولت عباسی
علامه سید جعفر مرتضی عاملی گوید: «عباسیان ناگزیر بودند که میان انقلاب خود و اهل بیت خط رابطی ترسیم کنند به چند دلیل:
نخست: آنکه بدین وسیله توجه فرمانروایان را از خویشتن به جای دیگر منصرف می ساختند.
دوم: آنکه مردم بیشتر به آنان اعتماد می کردند و از پشتیبانیشان برخوردار می گردیدند.
سوم: آنکه دعوت خود را بدین وسیله از ابتذال و برانگیختن شگفتی مردم می رهانیدند.
چه اینان در سرزمینهای اسلامی آنچنان از شهرت کافی برخوردار نبودند و مردم نیز برای هیچیک از آنان، بر خلاف علویان حق دعوت و حکومت را نمی شناختند. از این رو با وجود علویان، دعوت عباسیان اگر به سود خودشان آغاز می شد امری فریب آمیز و باور نکردنی می نمود.
چهارم: آنکه می خواستند اعتماد علویان را نیز به خود جلب کنند و این از همه برایشان مهمتر بود. چه می خواستند، بدین وسیله رقیبی در میدان تبلیغ و دعوت نداشته باشند و نمایش اینکه دارند، به نفع علویان تبلیغ می کنند، خود آنان را از تحرک باز دارند».
لیکن امام صادق(ع) مخالفت خود را با دستگاه عباسی اعلام کرد، رشته سیاست را از دست خلیفه وقت خارج ساخته، خشم وی را به جان خرید. امام صادق(ع) پس از استواری حکومت منصور در جواب سؤال وی که چرا به دربار عباسی رفت و آمد نمی کند فرمود:
«ما کاری نکرده ایم که به جهت آن از تو بترسیم و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که بدان امیدوار باشیم و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمی دانی که تو را دلداری بدهیم، پس پیش تو چکار داریم؟»