دست بزن عراقيها
حرف ستاره به دوشهاي نظامي عراق ، كتك بود؛ چه با بهانه و چه بي بهانه . يك شب ، پنج نفر از بچه ها را ديدند كه دارند با هم صحبت مي كنند . صبح كه آفتاب زد، آمدند سراغشان كه چرا ديشب دور هم نشسته بوديد و صحبت مي كرديد. اين عده را چنان زير دست و پا و با چوب و چماق ، به باد كتك گرفته بودند كه تا يك هفته در جا افتاده بودند.
آزار عراقيها ، جسمي و روحي بود. گاه با پخش نوار ترانه، آوردن تلويزيون و نشان دادن فيلمهاي مبتذل و … تيشه به روحمان مي زدند و گاه با كتك كاري و بيگاري كشيدن از بچه ها كه مثلا تمام سنگريزه هاي محوطه را جمع كنيد و در يك نقطه كپه كنيد و باز همين سنگريزه هاي جمع شده را به نقطه ديگر محوطه انتقال دهيد.
سال 69 بود كه از ما خواستند عليه حضرت امام(ره) شعار بدهيم. اتفاقا آن ماه ، ماه رمضان بود . ما شعار نداديم و جزايش را 5 روز زنداني شدن پرداختيم . عراقيها از ارتكاب هيچ جنايتي فروگذار نبودند. حتي پيش آمد كه تعدادي از بچه ها را در چاه فاضلاب انداختند. آنها معتقد بودند كه هر باليي كه بخواهد ، مي توانند سرما در بياورند.
منبع :كتاب برگهايي از اسارت