سیرآفاقی و انفسی در نظر فیلسوفان
1. ابن سینا
ابنسینا در پایان نَمَط چهارم از کتاب اشارات و تنبیهات، ضمن توضیح برهانی که برای اثبات ذات باری و صفات حقیقیه او آوردهاست میگوید: «تأمل کن که چگونه در اثبات مبدءِ اول و یگانگی و پاکی او از عیب و نقص ، بیان ما به چیز دیگری جز خود وجود نیاز نداشت و به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد، اگرچه آن هم بر وجود واجب تعالی تعالی دلیل است، اما این روش مطمئنتر و شریفتر است و در کتاب الهی، آیه «سنریهم آیاتنا» به این مطلب اشارتی دارد». [1]
2. شیخاشراق
شیخاشراق در باب دوم از رساله یزدان شناخت ـ که درباره معرفت نفس انسانی و چگونگی سعادت و شقاوت آن بحث میکند ـ آفاق و انفس را در معنای انسان و جهان به کار میبرد. به گفته او: کاملترین موجودات آدمی است که او را عالم کوچک خواندهاند «به حکم آنکه حواشی عالم روحانی و جسمانی بر هم زدهاند و نموداری از او با هم آورده؛ و کلام الهی بر این معنی ناطق است: سنریهم آیاتنا». [۷] نیز در کتاب الواح عمادی، پس از ذکر آیه ۲۱ سوره ۵۱ (الذّاریات) و آیه ۵۳ سوره ۴۱ (فصلت)، مینویسد: «این چند آیه اشارت میکند که عجایب عالم علوی در عالم کوچک که انسان است، تعبیه شدهاست». [2]
3. بابا افضل کاشانی
بابا افضل کاشانی، در رساله جاوداننامه، مراتب آیات و نشانههای الهی را در جهان هستی، به « گنج خانهای» تشبیه میکند که کلید آن خودشناسی است. به گفته او: «شناخت هر چیزی پس از شناخت هر چیزی پس از شناخت خود تواند بود، چه از مخلوقات هیچ چیز آن کمال ندارد که مردم». [3] وی سپس ضمن اشاره به آیه ۵۳ سوره ۴۱ و استشهاد به آیه ۲۱ سوره ۵۱، از «علمِ آیاتِ آفاق و انفس» نام میبرد و مینویسد: «ناچار به آیات آفاق و انفس مردم را به لقای خداوند تعالی باید خواند تا محجوب نمانند. پس به آیات بباید نگریست تا بدانی و بشناسی و از الحاد و تعطیل بری شوی؛ و چون بدانستی و بشناختی، آیات و علامات را فرو باید گذاشت تا مشرک نباشی». [4][5] نکتهای که افضلالدین در پایانِ سخن خود بر آن تأکید میکند، این است که پس از شناخت بدایع خلقت و تأمل در مصنوعات الهی و گشوده شدن دیده بصیرت، اگر آدمی از آیات و نشانهها روی برنتابد اندیشه خود را در وجود باری و وحدانیت و قیومیت او متمرکز نسازد، به ورطه شرک و الحاد میافتد.
4.صدرالدین شیرازی
صدرالدین شیرازی در مقدمه اسفار ، سلوک عارفان و سیر آفاقی و انفسی اولیاءالله را به ۴ سفر معنوی مانند میکند: ۱. سفر از خلق به سوی حق؛ ۲. سفر در حق همراه حق؛ ۳. سفر از حق به سوی خلق همراه حق؛ ۴. سفر در خلق همراه حق. [6] در توضیح این مراحل، شارحان سخنان صدرالمتألهین گفتهاند: در اصطلاح اهل یقین، سفر عبارت از سیر و سیاحتی است که آغاز آن عالم طبیعت و پایان آن فناءفیالله و بقاء بالله است. مرحله اول این سلوک، سفری است از خلق به سوی حق، یعنی سیر از کثرت به وحدت و از ظاهر به باطن. در طی این سفر، به تدریج تعبّنات موهوم و کثرات اعتباری از نظر سالک محو میشود تا بدانجا که «وحدت حقّه حقیقیه» را در هر چیز جلوه گر میبیند. آنگاه که هستی سالک در هستی حق فانی شد و وجودش وجودی حقانی گردید، سفر اول به پایان میرسد. حکیم الهی نیز با تدمل در آفاق و انفس و مشاهده آیات سبحانی و اتقان نظام هستی، از اثار قدرت و حکمت خداوند بر وجود او استدلال میکند و بر اسماء و صفات وی استشهاد میورزد. مرحله دوم سلوک، سفر در حق است همراه حق. مقصود ا این سفر، سیر سالک در عالم اسماء و صفات الهی است. سالک اندک اندک در دریای جلال و جمال الهی فرو میرود، پردهها برداشته میشود و هریک از موجودات به عنوان مظهری از مظاهر اسماء و صفات خداوند جلوه گر میشود. این سفر، سفری است در حق، زیرا در این سفر ، سالک متحقق به حقیقت حق میشود و «در صُوَرِ جمیع موجودات، به دیده حق، مشاهده حق» میکند. [7]
1.ابوعلیسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۶۶، تهران، مطبعهالحیدری، ۱۳۷۹ق.
2. سهروردی، شهابالدین، ص ۴۲۰، مجموعه آثار فارسی، به کوشش حسین نصر، تهران، انستیتو فرانسه، ۱۳۴۸ش.
3. سهروردی، شهابالدین، مجموعه آثار فارسی، ص ۱۹۰، به کوشش حسین نصر، تهران، انستیتو فرانسه، ۱۳۴۸ش.
4. باباافضل کاشانی، محمدبنحسین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۲۶۷، به کوشش مجتی مینوی و یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱ش، ۱/۱۱.
5.باباافضل کاشانی، محمدبنحسین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش مجتی مینوی و یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱ش، ۱/۱۱.
6. باباافضل کاشانی، محمدبنحسین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۲۸۴،به کوشش مجتی مینوی و یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱ش، ۱/۱۱.
7.صدرالدین شیرازی، محمدبنابراهیم، الاسفارالاربعه، ج۱، ص۱۳، قم، مکتبهالمصطفوی، ۱۴۰۴ق.
8. لاهیجی، محمد، مفاتیحالاعجازفیشرح گلشن راز، ص ۵۹، به کوشش کیوان سمیعی، تهران، ۱۳۳۷ش.