عشق
عشق
عشق در لغت فریفتگی، دوستی و محبت از خود گذشتگی[1]، شیفتگی، دلداگی، دلبستگی و دوستی مفرط[2] می باشد.
عشق در اصطلاح یکی از عواطفی است که مرکب می باشد از تمایلات جسمانی، حس جمال، حس اجتماعی، تعجب، عزت نفس و…. علاقه بسیار شدید و غالبا نامعقولی است که گاهی هیجانات کدورت انگیز را باعث می شود و آن یکی از مظاهر مختلف تمایل اجتماعی است که غالباً جز شهوات به شمار می آید. به عقیده صوفیان اساس و بنیاد جهان هستی بر عشق نهاده شده و جنب و جوشی که سراسر وجود را فراگرفته به همین مناسبت است. پس کمال واقعی را در عشق باید جست و جو کرد [3]
عشق به حد افراط دوست داشتن و دوستی مفرط و محبت می گویند یکی از عواطفی است که مرکب می باشد از تمایلات جسمانی ، حس جمال ، حس اجتماعی ، تعجب ، عزت نفس و….
در واقع ،عشق میل مفرط است و اشتیاق عاشق و معشوق از عشق است و به معنای فرط حب و دوستی است. [4]
کلمه عشق در اصل از ماده عشقه است و عشقه نام گیاهی است که در فارسی به آن پیچک می گویند و آن گیاهی است که بر درخت یا گیاهی دیگر می پیچد آنچنان که آن را خشک می کند و خود باطراوت باقی می ماند یا حداقل محدود و محصورش می کند و در اختیار خودش می گیرد گاه در انسان نیز چنین حالتی پیدا می شود که به آن عشق گفته می شود.
عشق مانند گیاه عشقه از قامت روح انسان قد می کشد و در نفس هایش ریشه می دواند و آنگاه روی زبانش شکوفه می کند و اثرش این است که برخلاف محبت عادی انسان را از حالت عادی خارج می کند و توجه اش را منحصراً به معشوق معطوف می کند به طوری که همه چیزش معشوق می شود و مجنون وار دائم بر اندیشه وصال اوست چنین حالتی را عشق می گویند (گویند که همچنان که این گیاه بر درخت می پیچد و آن را می خشکاند عشق نیز چون بر انسان غلبه کند او را رنجور و ضعیف میگرداند و رونق حیات او را می برد )
هرچه هست عشق سه حرف و سه پیام دارد: عین آن عطش، یاید پشینش شوق و حرف آخرش قسم !!
دلارامی که رمز عشق داند گهی جان می دهد و گه نیز می ستاند
[1]. همان ، صفحه ی 302.
[2]. محمد بهشتی ، همان کتاب، صفحه ی 716.
[3]. همان ، صفحه ی 1107.
[4] .گل بابا سعیدی ، همان کتاب ، صفحه ی 530.