«فاطمه»
11 مهر 1394
فاطمه جان حاجتی دارم جوابم می دهی
تشنه ی عشقت شدم آیا تو آبم می دهی
من گنهکارم ولی دیوانه ی عشق توأم
از میان جام خود آیا شرابم می دهی
آینه ای داشتم در سینه ام اما شکست
تیره گشته سینه ی من آفتابم می دهی
دست خالی آمدم چیزی ندارم شاهدی
بی حجابم فاطمه آیا نقابم می دهی
صد هزاران چاک دارد سینه ی من فاطمه
جامی از مشک و گلاب و عطر نابم می دهی
گر بگویم فاطمه یا فاطمه ای فاطمه
چشم امیدم تویی آیا جوابم می دهی