فرازی از سخنان مولای مهربانی ها
نهج البلاغه،بخشی از نامه45
اى دنيا از من دور شو ، افسارت را به پشتت افكندم .
من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم و از آن پرتگاهها كه بر سر راه من كنده اى اجتناب كرده ام .
آن گردن فرازانى كه با دليري هايت فريفتى ، اكنون كجايند ؟
آن مردمى ، كه به زرق و برقهايت مفتون ساختى ، چه شدند ؟
آرى همه در گور خفته اند .
به خدا سوگند ، اگر تو موجودى مجسم بودى و پيكرى محسوس ، به خاطر آن گروه از بندگان خدا كه به سراب آرزوها فريفته اى
و آنها را در گودالهايى كه بر سر راهشان تعبيه كرده اى ، سرنگون ساخته اى
و پادشاهانى كه به ورطه نابودى سپرده اى و به آبشخور بلا آنجا كه هيچكس را از آن بازگشتنى نيست كشيده اى ،
بى هيچ ترديدى حدود الهى را بر تو جارى مىكردم .
افسوسا كه هر كس بر لغزشگاه تو پاى نهاد ، سرنگون شد و هركس كشتى بر گرداب تو راند ، غرقه گشت و هر كه از چنبر تو سر بيرون كشيد ، پيروز شد .