میله های فلزی
27 مهر 1391
صدای ترگ خوردنت حال من را گرفت
خمیدی زمین خوردنت حال من را گرفت
اسیر نگاههای بی حوصله گشته ای
شکستی و تا خوردنت حال من را گرفت
ببین پاره های دلم را که جان می دهند
به تابوت بی صبری خیزران می دهند
ببین بغض های گره خورده را در گلو
به رسم زمانه شکستن، نشان می دهند
نفسهای سردت غزل های دلتنگی است
چه کس پنجره را دوباره به روی تو بست
به تسکین قلب پریده لبت بغض غم
ترگ خورد و آهسته پیچید و در خود شکست
نبود میله های فلزی سزاوار تو
هزاران در بسته هر شب گرفتار تو
ندارم برای تسلای قلبت غزل
فقط هق هق گریه هام گشته گیتار تو
سکینه سلطانی
سطح 3 - رشته تفسیر و علوم قرآنی