مصاحبه صمیمانه با سید حسن نصرالله
گفتگو با محبوب ترین رهبر جهان عرب تجربه عجیبی بود. زمان ما محدود بود و البته دغدغه های دیگری هم بود، ولی وقتی نشست و لیوان آب را تعارف کرد و تا قطره آخر سر کشیدم، انگار کمی از اضطرابی که داشتم کم شد.
می دانست چه کشیده ایم تا رو به رویش نشسته ایم. شاید به دلایل امنیتی ماهواره نداشت که تلویزیون ایران را ببیند اما به خوبی فارسی حرف می زد و چشم هایش عاطفه ای عجیب داشت.
با اصول صدا و تصویر آشنا بود. پیش از آغاز مصاحبه از صدابردار خواست که کولر را خاموش کند تا “هام” محیط و “زیر صدا” ی باد مشکلی درست نکند. یک جایی هم وسط مصاحبه کار خراب شد و دست فیلمبردار به گلدان روی میز گیر کرد و صدای افتادن و… ؛ مصاحبه را قطع کرد و شروع کرد به شوخی به زبان عربی. من چیزی نفهمیدم اما مقصر ماجرا آنقدر آرام و متین خندید که چشم هایش پر از اشک شد و دیدم اطرافیان سید چقدر با او راحت بودند. خیلی راحت، بهترین ها همیشه آنهایی هستند که بر قلب مردم حاکمند. اگر از اول می دانستم از سوال های غیر سیاسی ام اینقدر راضی است که بعد از مصاحبه با لبخند از آنها تعریف کند و بگوید : “فکر کنم جوان های ایرانی خوششان بیاید"، شاید این گفتگو شکل بهتری می گرفت.
این مصاحبه سی و چهار دقیقه ای به تحولات منطقه، آینده اسرائیل، ساختارشناسی حزب الله و برخی ناگفته های زندگی شخصی سیدحسن نصرالله می پردازد … و تسبیحش را یادگاری داد.
این تدابیر امنیتی شما را آزار نمی دهد؟
سیدحسن نصرالله: دیگر سال های سال است به این مسائل عادت کرده ایم؛ به خصوص بعد از شهادت سیدعباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله در سال 1999 که با همسر و فرزندش به شهادت رسید.
اسرائیلی ها آشکارا و در روز روشن دست به این جنایت زدند. این عادتشان است. از آن موقع تدابیر امنیتی شدید و لازم به کار گرفته شد. در برهه اخیر هم به خاطر جنگی که رخ داد تصمیم به اتخاذ تدابیر شدیدتر امنیتی گرفتیم و این چیزی است که من به آن عادت کرده ام برای من طبیعی است اما می دانم برای میهمانی مثل شما خیلی سخت است.
تابستان داغی که خانم رایس از آن صحبت کرده بود به تابستان خنک پیروزی های حزب الله تبدیل شد. شما از ماه ها قبل نوید آزادی سمیر قنطار را می دادید چطور به این پیش بینی رسیده بودید؟
سیدحسن نصرالله: طبیعی است که به خداوند ایمان و به وعده پروردگارمان اطمینان داریم و یقین داریم پروردگار به مجاهدان راه خدا کمک می کند و عنایت دارد. این را سال هاست که تجربه می کنیم.
البته من سیر مذاکرات را دنبال می کردم و یقین داشتم که کار به جایی می رسد که قنطار و یارانش آزاد می شوند.
ما در موضع قدرت بودیم نه موضع ضعف و از آنجا که ما از موضع قدرت برخوردار بودیم به یقین می دانستیم که هر شرطی در برابر دشمن بگذاریم آنها قبول می کنند.
اما درباره انتظارات خانم رایس.
تحولات منطقه نشان می دهد که خواست امریکا خواست خدا که نیست، گرچه متاسفانه برخی با خواسته ها و نظرهای امریکا در منطقه به گونه ای برخورد می کنند که انگار خواست خداوند و نظر خداوند است، اگر امریکا چیزی را اراده کند باید همان در منطقه انجام شود؛ در صورتی که این طور نیست.
ما منکر این نیستیم که امریکا دولت قوی ای است ولی تجربه دهه های گذشته نشان داده است هر آنچه را بخواهد نمی تواند انجام دهد، به خصوص انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و پیروزی ملت ایران و پیامدهای مثبت این پیروزی برای مردم منطقه شاهدی بر این مدعاست.
همه این انقلاب ها و نیروهای مقاومت و جنبش هایی که در منطقه در سه دهه گذشته شکل گرفته نشان داده که طرح های توسعه طلبانه امریکا آسیب دیده و آرزوهای امریکا در منطقه با ناکامی مواجه شده است.
این روزها در منطقه و به خصوص در لبنان آنچه می بینید همه نمودهای شکست امریکاست و به وضوح هم آشکار است که در آینده ای نزدیک یا دور، ان شاء الله در منطقه به طور عموم و در لبنان به طور خاص با این اراده و عزمی که ملت های منطقه و رزمندگان دلاورشان دارند، شاهد ناکامی طرح های امریکایی خواهیم بود.
هنگام صحبت کردن شما به دستهایتان نگاه می کردم… ؛ شما از روان شناسی دستها چیزی می دانید؟
سیدحسن نصرالله: من روان شناس نیستم که این رفتارها را تحلیل کنم این کار روان شناس هاست. من به طور طبیعی دستهایم را تکان می دهم و وقتی صحبت می کنم در تکان دادن سر یا دست ژست نمی گیرم، با این حال بررسی این چیزها به روان شناسان بر می گردد و من در رشته آنها دخالت نمی کنم.
فکر می کنم از روان شناسی سررشته داشته باشید، چون روزنامه ها ارتص نوشته بود یک تیم 15 نفره کارشناسان اسرائیلی اعم از جامعه شناسان و اسلام شناسان اسرائیل جمع شده اند بلکه از ریز حرکات شما گام های بعدی تان را تخمین بزنند.
از سوی دیگر می بینم دائم به آنها بدل زده اید در بسیاری از گذرگاه ها از نظر روانی کارهای عجیبی انجام داده اید؛ مثلاً در جنگ اخیر برای هر رزمنده ای که برای شما نامه نوشت نامه نوشتید یا ماجرای عبایی که به ریما دختر لبنانی هدیه دادید و راستی چرا این کار را کردید؟
سیدحسن نصرالله: اسرائیلی ها از جنگ روانی حزب الله علیه آنها صحبت می کنند و می گویند من هم جنگ روانی راه می اندازم، حتی جایی خوانده ام که آنها گفته اند من جنگ روانی را در جایی یاد گرفته ام و همراه تعدادی از برادران حزب الله نزد استادان بزرگی آموزش دیده ایم که این نادرست است.
کارهایی که ما انجام می دهیم از طبیعت و سرشتمان برمی خیزد و عادی است اما اگر این حرکات و سکنات جزئی از جنگ روانی به حساب می آید خدا را سپاسگزاریم که به ما فنون روان شناسی داده است.
وقتی نامه برادران رزمنده به دستم رسید دیدم نامه ای مالامال از محبت و عشق است. پاسخ دادن به نامه آنها اخلاقی و عاطفی بود و به آنها و مردم از محبت و پایداری و معرفتشان گفتم.
گرچه این نامه نگاری ها نقش رسانه ای، اجتماعی، روانی، سیاسی و تربیتی خود را بین رزمنده ها و مردم هوادار مقاومت ایفا کرد.
اما اینکه من به نامه آنها پاسخ دادم پاسخ طبیعی به رشادت های آنها بود اما در مورد آن خانم لبنانی، ایشان در بحبوحه جنگ با تلویزیون المنار مصاحبه ای کرد و از منظری زیبا و جالب، نظرش را گفت و تنها آرزویش هم این بود که از من یک عبا به یادگار داشته باشد.
خب من تنها کاری که کردم محقق کردن یک آرزو بود، عبا را برایش فرستادم و حالا بعدها گفتند که این عبا پیامدها و آثار روانی و اجتماعی خودش را داشت.
من هدفم رسیدن به این آثار و پیامدها نبود. پاسخ من به خواسته آن زن یک امر طبیعی بود، من و برادرانم به دنبال کارهایی هستیم که از طریق آنها به خداوند نزدیک شویم و همین گاهی آثار مثبتی از خود به جا می گذارد.
این همان چیزی است که با فرهنگ و عقیده ما سازگار و هماهنگ است.
کار اگر برای خدا باشد خداوند به آن برکت می دهد و آثار و پیامدهای مثبتی خواهد داشت.
اینها برای دوست مایه شادی و برای دشمن باعث رنجش است و روحیه دشمن را تخریب می کند.
البته شکی نیست که در برخی سخنرانی ها واژه هایی را عمداً به کار می بریم که در چارچوب جنگ روانی می گنجد. بله! گاهی برخی حقیقت ها را بازگو می کنیم یا برخی پنهان کاری ها داریم که عمدی است.
اما بسیاری از مسائلی که اولش به شکل طبیعی انجام می شود بعداً در چارچوب جنگ روانی به شمار می رود.
آن مجموعه 15 نفری که فرمودید کار تحلیل مسائل روانی ما را دنبال می کنند از من به شما گفتن که نمی توانند درست تحلیل کنند. آنها از درک و تحلیل بسیاری از مسائل ناتوانند.
من برای شما یک مثال می زنم، وقتی در نشستی خبری هستید باید آرام صحبت کنید وقتی در مصاحبه ای تلویزیونی یا با روزنامه ای مصاحبه می کنید باید آرام باشید و این طبیعی است اما اگر در یک جمع بزرگی سخنرانی کنید دیگر باید با حماسه و هیجان صحبت کنید … اما آنها حماسه و هیجان را به انفعالی برخورد کردن تحلیل می کنند یا از آن به عنوان آشفتگی شخصی و خشم یاد می کنند.
این عادت روحانیان و علماست که در هنگام سخنرانی در جمع مردم با قاطعیت و با صدای بلند صحبت کنند چرا که آنها از مردم و مردم از آنها تاثیر می گیرند.
اسرائیلی ها شکل سخنرانی ما را اشتباه تحلیل می کنند.
در هر حال این مسئله پیچیده ای است اگر تمام کارشناسان دنیا را هم جمع کنند نمی توانند به تحلیلی دقیق از این حرکات و سکنات برسند.
شنیده ایم شما در خلوت خودتان خیلی شوخ طبع هستید، اصلاً این شنیده های ما درست است؟
سیدحسن نصرالله: من از جماعت طلبه ها هستم در ایران هم خودتان می دانید که روحانیان از طبع و اخلاق لطیفی برخوردارند و شنیده شما البته درست است ولی این شوخ طبعی ها در محیط خاصی صورت می گیرد. در جای خودش و بجا.
می خواهم بدانم پسر شما هادی چطور شهید شد. این سوال را به خاطر این می پرسم که در طول جنگ های داخلی و خارجی لبنان هیچ گاه سابقه نداشته که فرزند یکی از رهبران سیاسی یا شبه نظامی جان خود را بر سر آرمانی از دست بدهد؛ هادی چطور شهید شد؟
سیدحسن نصرالله: شهید هادی قبل از شهادتش دو سال بود که عضو مقاومت بود و در خطوط مرزی خدمت می کرد.
شما می دانید که ما جبهه کلاسیکی آن گونه که شما در جنگ داشتید نداریم. فقط منطقه اشغالی داشتیم که برادران رزمنده آنجا به ماموریت های محول شده می پرداختند و تحرکات دشمن را زیر نظر داشتند.
گاهی هم عملیاتی در داخل مناطق اشغالی داشتیم. شهید هادی در برخی از این رشته عملیات شرکت می کرد. در یکی از آن رشته عملیات در منطقه اقلیم التفاح ایشان با تعدادی از برادران رزمنده با گروهی از نظامیان صهیونیست برخورد کرد و در درگیری با این گروه، هادی و دو تن از برادران شهید شدند. بعد از آن بین رزمنده های ما و صهیونیست ها درگیری گسترده ای رخ داد و کار به جایی رسید که تعدادی از سربازان و افسران ارتش لبنان نیز در کنار رزمندگان ما علیه صهیونیست ها وارد عمل شدند و جنگنده های دشمن منطقه را به شدت بمباران کردند و تعدادی از ارتشی های لبنان را هم به شهادت رساندند.
این حادثه خیلی مهم بود چرا که برای اولین بار تعدادی از نیروهای ارتش در کنار رزمندگان مقاومت به شهادت رسیدند.
شاید حضور هادی میان شهدا، این حادثه را برای مردم پررنگ تر و برجسته تر نشان داد و از نظر سیاسی و رسانه ای خیلی مهم جلوه کرد، اما از نظر بنده هادی که پسر من است مثل دیگر شهداست و هیچ ارزش فوق العاده ای در قیاس با دیگر شهدا ندارد. او هم مثل دیگر شهدا و رزمندگان است که در میدان شرف و عزت به شهادت رسیده اند.
شاید یکی از رازهای محبوبیت شما این باشد که وقتی از شهادت می گویید اول پسرتان را جلو می فرستید. به گمانم مجموعه ای از همین رفتارهایی که با گفتارها همخوانی دارد یک نفر را محبوب می کند. شما چطور لبنانی ها را که مجموعه ای از نگاه ها، طوایف، سلایق و مذاهب گوناگون را شامل می شوند حول محور"مقاومت” جمع کرده اید؟
سیدحسن نصرالله: می خواهم چیزی را برایتان توضیح دهم؛ شهادت پسرم حالت خاصی در حزب الله نیست. در جنک اخیر و سال های طولانی مقاومت سران و فرماندهان حزب الله همگی فرزندانشان در خطوط مقدم نبرد با صهیونیست ها بوده اند. حتی در جنگ اخیر تعدادی از بچه های فرماندهان حزب الله در خط مقدم با دشمن می جنگیدند. نمی گوییم بچه فلان شخص، فلان جا می جنگد. اینها در حزب الله طبیعی است. هادی هم در مقاومت بود و در خطوط مقدم خدمت می کرد و چون شهید شد همه فهمیدند که در خط اول نبرد با دشمن بوده است.
این را با تاکید عرض می کنم که بچه های فرماندهان و سران حزب الله در طول سال های مقاومت و جنگ اخیر همگی در خطوط مقدم بوده اند.
چیزی که رخ داده مخصوص شخص من و پسر بنده نیست که در خطوط مقدم باشد و شهید شود.
ما مشترکات زیادی در لبنان داریم؛ شما می توانید یک سخنرانی دینی درباره پیامبر داشته باشید و از آن نتایج مختلفی بگیرید؛ مثلا امام خمینی (ره) در بسیاری از سخنرانی هایش درباره دین و فرهنگ و ارزش های ابراهیمی صحبت می کند در حالی که ایشان منظورشان همان دین جامع و کامل یعنی اسلام و پیامبرمان حضرت محمد(ص) است.
چیزی که جالب است آن است که همه پیامبرانی که بعد از ابراهیم آمدند به نبوت ایشان اعتقاد دارند و ایشان را قبول دارند در حالی که این موضوع قبل از ابراهیم را شامل نمی شود و پیروان ادیان در این باره یعنی پیش از حضرت ابراهیم با هم اختلاف دارند.
این است که امام خمینی (ره) به پیامبری حضرت محمد (ص) گریزی می زند و شریعت اسلامی را با ادیان قبلی ارتباط می دهد.
شما می توانید یک سخنرانی اسلامی درباره حضرت محمد (ص) داشته باشید و به پیوندهای مشترک میان اسلام و دیگر ادیان آسمانی بپردازید و نوعی ارتباط برقرار کنید که قابل قبول همگان باشد بدون اینکه وارد مسائل پیچیده و ظریف مورد اختلاف شوید. همان کاری که امام خمینی می کرد.
وسعت مشترکات اسلام با دیگر ادیان زیاد است و ما تلاش می کنیم که بیشتر روی این مشترکات مانور دهیم چه در محدوده اسلام (مذهب سنی و شیعی) و چه در برخورد با ادیان دیگر(یهودی، مسیحی و …). این در خصوص مسائل عقیدتی و فرهنگی بود اما در بخش سیاسی، موضوع “مقاومت” یک مسئله مورد توافق کلی یا شبه کلی است که اسرائیل دشمن است و این حقیقتی است که کسی نمی تواند آن را انکار کند.
از طرفی لزوم ایستادگی در برابر دشمن را هم همه درک کرده اند. اینکه شما از مقاومت بگویید و در عمل نشان دهید که روش مقاومت را پیگیری می کنید و دستاوردهای مقاومت را برای کشور خودت و مردم خودت ارمغان بیاوری و در کار سیاسی هم آن را به مردم نشان دهی، دیگر می بینند که “مقاومت” حقیقتی ملموس و انکارناپذیر و حقیقی است و نیازمند به آن هستیم. همین می شود که می بینی اطراف خودت طوایف، مذاهب، احزاب و جریان های مختلفی با نگرش ها و بینش های مختلف جمع می شوند. جمع می شوند چون می فهمند که موضوع مقاومت در بعد سیاسی هم نقطه اشتراک لبنانی هاست.
با این حال در این میانه کسانی هم هستند که با مقاومت مخالفت می کنند، البته بگویم که اکثر آنها پیشینه و تاریخ سیاسی شان معلوم است و دیدگاه و موضع گیری این اشخاص غافلگیرکننده و مایه تعجب نیست.
برخی از اینها نمی توانند بگویند اسرائیل دوست ماست. پس در ظاهر می گویند اسرائیل دشمن است و بعد به مخالفت با مقاومت می پردازند.
شما را به مباحث و کشمکش های کلامی بی ارزش و جزئی می کشانند و به دردسر می اندازند.
در مجموع ما بر این باوریم که جمع کردن مردم برای مقابله با دشمن مشترک از دیگر عوامل مشترک نظیر مسائل عقیدتی، سیاسی و فرهنگی مشترک کارسازتر است.
این نقطه اشتراک و غیرقابل اختلاف همه لبنانی هاست که اسرائیل دشمن، اشغالگر، جنایتکار و غاصب است و ملت های منطقه را تهدید می کند. این یک مسئله مشترک میان همه لبنانی هاست و اینکه در برابر دشمن کشورها و ملت ها با جدیت بایستی و آنها را یکی پس از دیگری شکست بدهی دیگر طبیعی است که همین می شود که حزب الله از جایگاهی والا و احترامی وسیع در میان همه لبنانی ها برخوردار می شود.
حالا دیگر برخی صداها هم این سو و آن سو اگر علیه این حزب بلند شود دیگر نمی تواند به حیثیت حزب آسیب برساند.
جایگاه و ارزش مقاومت میان مردم مانند ارزش خورشید در روز نمایان است و هیچ ابر بهاری نمی تواند جلو تابش خورشید را بگیرد.
من حالا سی، چهل روزی است که لبنانم. می دیدم وقتی خیلی از احزاب که وزن سیاسی حزب الله را نداشتند بر سر تقسیم وزارتخانه ها سهم خواهی می کردند حزب الله به قول ما ایرانی ها “چانه زنی” نکرد و از میان همه وزارتخانه ها تنها وزارت کار را انتخاب کرد، چرا وزارت کار و چرا تنها وزارت کار را انتخاب کردید؟
سیدحسن نصرالله: می دانید که سمت های وزارتی براساس طایفه و مذهب در لبنان توزیع می شود.
جریان های سیاسی هم چاره ای ندارند جز اینکه از این تمایل طایفه ای یا مذهبی و سهمیه بندی ها تبعیت کنند لذا هیچ حکومتی نمی تواند بر خلاف این مبنا تشکیل شود.
طبیعی است که بگویند برای تشکیل حکومت باید 15 وزیر مسلمان و 15 وزیر مسیحی باشد این پانزده نفر میان شیعه و اهل سنت و دروز تقسیم می شود که سهم شیعه شش وزیر است.
ما با برادران جنبش امل اختلافی نداریم. شش سهم را تقسیم کردیم. ما از حق سه وزیر خود به نفع هم پیمانانمان گذشتیم. هم پیمانانی که در طول جنگ و بعد از جنگ کنار ما ایستادند. این دوستان به خاطر شرایط ما فرصتی برای شرکت در کار سیاسی به آنها داده نمی شد لذا از سهمیه خود گذشتیم. حتی پیشنهاد کردیم که یک وزیر سنی از جریان مخالف معرفی کنیم که جریان حاکم نپذیرفت. یک وزیر دروزی از مخالفان اعلام کردیم پذیرفتند سپس از احزاب ملی سه وزیر شیعه خواستند که ما دو وزیر از هم پیمانانمان اعلام کردیم و تنها یک وزیر برایمان ماند که آن را معرفی کردیم.
ما حتی حاضر بودیم نفر سوم یا همین وزیر کار کنونی را بگذاریم دوستانمان از خودشان انتخاب کنند اما نگران شدیم که جریان حاکم بگوید شما به دلیل نداشتن وزیر در کابینه نمی توانید در تصمیمات سیاسی کشور شرکت کنید. حالا هم این یک وزیر نمی تواند حکومت را ضعیف یا سرنگون کند اما می تواند آن را فعال و کاری کند.
انتخاب وزارت کار براساس نظر خاصی صورت نگرفت شش وزارتخانه بود که ما هر کدام را که می خواستیم می توانستیم انتخاب کنیم.
همه آن شش وزارتخانه هم مهم بودند اما مهم تر این بود که ما در کنار هم پیمانان خود در اتخاذ تصمیمات اصلی کشور سهیم و شریک باشیم و برای حمایت از لبنان و حل مشکلات مردم و برون رفت از بحران کنونی در کابینه شرکت کنیم و وزارتخانه ای را به خود اختصاص دهیم که دادیم.
شما چمران را از نزدیک دیده بودید؟
سیدحسن نصرالله: بله، بیش از یک بار ایشان را دیدم من پانزده ساله بودم که با شهید چمران آشنا شدم آن زمان پسر بچه کوچکی بودم و مرحوم چمران مسئول سازماندهی جنبش امل بود و همزمان امام موسی صدر هم رهبری سیاسی و اجتماعی شیعیان لبنان را بر عهده داشت و ایشان مرحوم چمران را به مسئولیت سازماندهی جنبش امل منصوب کرده بود.
در آن زمان من با اینکه نوجوانی پانزده ساله بودم مسئول جنبش امل در روستایمان بودم. آن موقع ها جلسات هفتگی یا دو هفته یک بار در هنرستان جبل عامل تشکیل می شد. شهید چمران در این هنرستان استاد تدریس ما بود و مسئولان جنبش امل در جنوب را جمع می کرد و با آنها سخن می گفت.
ایشان در آن زمان تحلیل هایی سیاسی از اوضاع لبنان و منطقه داشتند و من مقید بودم که در این جلسات شرکت کنم. باید بگویم که در زمینه سیاسی و سازمانی ایشان سمت استاد را برای بنده داشت من تقریبا دو سال از محضر ایشان بهره بردم.
بعد از آن به حوزه نجف اشرف مشرف شدم. پس از مدتی از حوزه نجف که به لبنان آمدم با ایشان برای بار دوم دیدار کردم این دیدار زمانی بود که امام موسی صدر ربوده شده بودند. ایشان بسیار متاثر از این واقعه بودند چرا که با امام موسی صدر رابطه نزدیک و عاطفی داشتند.
آخرین باری که با ایشان دیدار کردم پیش از رفتن ایشان به ایران بود و بعد از آن ایشان را ندیدم تا اینکه خبر شهادتشان را شنیدم.
از شهید مطهری برایمان بگویید؟
سیدحسن نصرالله: من بشخصه با شهید مطهری از نزدیک آشنا نبودم زیرا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران نرفتم. من تحصیلاتم در نجف اشرف و لبنان بود. ایشان با فاصله کمی پس از پیروزی انقلاب شهید شد و من بعدها و بعد از شهادت مطهری و چمران به ایران رفتم.
ما به عنوان یک مسلمان لبنانی، شهید مطهری را از طریق کتابهایش می شناسیم و آنچه نوشته است. بیشتر کتاب های مطهری به عربی ترجمه شده و ما از طریق آثارشان ایشان را شناخته ایم.
بعد از اینکه زبان فارسی را یاد گرفتم برگشتم کتاب هایش را به فارسی خواندم زیرا در لغات اصلی و مبدأ که فارسی بود نوعی روحیه و عطر خاصی در آثار ایشان استشمام می کردم.
مترجم می تواند واژه به واژه معنی و به صورت تحت اللفظی معنای واژه را منتقل کند اما وقتی خودتان کتابی را به زبان مادری بخوانید مزه و طعم به خصوصی را می توانید از آن استشمام کنید.
تحصیلکرده های لبنانی از طریق ترجمه ها با آثار شهید مطهری آشنا شدند اما روی آوری من و بسیاری از برداران به کتاب های مطهری به خاطر آن بود که امام خمینی (ره) تاکید بر خواندن کتاب های مرحوم مطهری داشتند و آن را سفارش می کردند.
در همان دیدارتان در سال 1982 با امام؟
سیدحسن نصرالله: نه خیر. ما تاکیدات مبنی بر مطالعه کتاب های شهید مطهری را در سخنرانی های عمومی امام شنیدیم نه در آن دیدار شخصی که با ایشان داشتم.
شاید بتوانم بگویم تاثیرگذارترین اشخاصی که در من و جهان تشیع تاثیر گذاشتند، دو محقق بزرگ شهید محمدباقر صدر و شهید مطهری بودند.
همچنان که زیرساختهای عقیدتی و ایدئولوژیک یک مسلمان رزمنده و پژوهشگر دینی را این دو بزرگوار برای ما ترسیم کردند که حالا مورد استفاده انسان های مومن و مجاهد است.
فکر می کنید جنگ دیگری در راه است؟ یعنی ما باز باید جوشن صغیر بخوانیم؟
سیدحسن نصرالله: باید گفت تا زمانی که اسرائیل با آن خوی ددمنشانه و تجاوزکارانه در منطقه هست و به خاک و آب ما طمع می ورزد از هیچ کاری فروگذار نخواهد کرد.
البته طرح اسرائیل بزرگ (از نیل تا فرات) با شکست رو به رو شد ولی این طرح با نمود دیگری در منطقه می خواهد محقق شود به گونه ای که اسرائیلی قدرتمند بر تمام منطقه مسلط باشد.
اسرائیل برای رسیدن به این رؤیاها عقب نشینی نخواهد کرد و ابزارش هم برای رسیدن به این رؤیاها به کارگیری قدرت تجاوز و جنگ است.
من در اینجا می خواهم پاسخی ایدئولوژیک و عقیدتی به شما بدهم: تا زمانی که اسرائیل وجود دارد منطقه در حالتی از جنگ و ناآرامی به سر می برد و ما نمی دانیم اسرائیل کی و چه زمانی شروع به جنگ علیه ملت ها و دولت های این منطقه خواهد کرد.
اگر بخواهیم سیاسی حرف بزنیم من نمی توانم قاطعانه بگویم که در مدتی کوتاه یا مدت زمان دورتری اسرائیل به لبنان حمله خواهد کرد یا خیر.
جنگ آینده بستگی به رویدادها و شرایط منطقه ای و بین المللی دارد.
یکی بسته به پرونده هسته ای ایران است و دیگری گفتگوی غیرمستقیم اسرائیل با سوریه. از سوی دیگر تحولات غزه و اوضاع فلسطین، رویدادهای منطقه، تحولات بین المللی حتی جنگ روسیه با گرجستان نیز آثار و پیامدهای مختلفی از خود به جا خواهد گذاشت.
در مجموع منطقه آبستن حوادث مختلفی است و هر لحظه ممکن است اتفاقی رخ دهد لذا منطقه آرام و پایدار نیست و احتمالات مختلفی وجود دارد.
اما این را بگویم اسرائیل اگر بخواهد جنگی را بر ضد ایران و سوریه و یا حتی باریکه غزه یا لبنان از سر بگیرد هزاران حساب را برای خود باز خواهد کرد که عواقب آن برایش مشخص نیست.
حتی اگر بخواهد در بخش محاصره شده تحت فشار غزه جنگی را آغاز کند بعد از تجربه تلخ جنگ 33 روزه یقینا هزاران حساب باز خواهد کرد.
اسرائیل بعد از جنگ اخیر از رهبری سیاسی و فرماندهی نظامی بی بهره است. فرماندهان این رژیم کارآیی خود را در میدان عمل از دست داده و با شکست مواجه شده اند.
فرماندهانی که برایشان باقی مانده کسانی هستند که می خواهند تازه تجربه کسب کنند .
روحیه ارتش و نظامیان صهیونیست روبه کاهش است و می توانم بگویم صهیونیست ها قدرت و شجاعت اقدامی عملی برای حمله نظامی ندارند. انگیزه ای که آنها قبلاً برای جنگیدن داشتند الان وجود ندارد. البته این بدان معنا نیست که الان انگیزه ای برای جنگ ندارند که نداشتن انگیزه موجب ممانعت از ارتکاب به حماقتی دوباره در تجاوز ازجانب اسرائیل نخواهد شد.
اسرائیل خود ابزاری در دست جورج بوش و دولت های قبلی امریکاست و یکباره به میدان رانده می شود و بدون حساب و کتاب دست به ماجراجویی می زند.
وضع تجهیزات شما چطور است؟
سیدحسن نصرالله: در بهترین حالت ها، ما از نظر تجهیزات با توکل به خدا و استعانت از حق تعالی در وضع خیلی خوبی هستیم. ما به مضمون آیه “واعدولهم مااستطعتم من قوه” آمادگی بیشتری داریم چه از لحاظ لجستکی و برنامه ریزی و چه از لحاظ آمادگی نیروها، تجهیزات مادی، روحیه رزمندگان، سازماندهی و … شرایط بسیار خوب است و همه تدابیر لازم اندیشیده شده است. شب و روز در حال تلاشیم.
ما با توجه به همسایگی با چنین دشمنی هرگز آن را دست کم نمی گیریم. با توجه به قدرت مالی و امکانات و کمک های غرب به اسرائیل ما دائماً باید در حالتی از آمادگی و رشد و پیشرفت و بالندگی باشیم و از اینکه همیشه در بهترین حالت هستیم خداوند را شکرگزاریم.
/ این سوال از اینجا به ذهنم خطور کرد که می خواستم با پدر و مادرتان مصاحبه کنم گفتند مشکل است و باید از شما اجازه بگیریم.
شما با فیگارو مصاحبه ای داشتید گفتید که خانواده پرجمعیتی بودید و پدرتان صبح ها که بعد از نماز صبح می رفتند سر کار تا دیر وقت خانه نمی آمدند و کمتر شد که همه اعضای خانه با هم پای سفره بنشینند. این همیشه سهمی از خاطرات تلخ شما در کودکی بوده. می خواهم بدانم الان با این مشغله ها فرصت می کنید با اعضای خانه پای یک سفره بنشینید؟
سیدحسن نصرالله: بله هر از چند گاهی پدر و مادرم را می بینم و خدمتشان می رسم.
دیدار با پدر و مادر باید انجام شود که از مصادیق صله رحم است و تبعات و برکات خوبی برای دنیا و آخرت به همراه دارد.
نخستین کتابی که خوانده اید خاطرتان هست؟
سیدحسن نصرالله: نخستین کتابی که خریدم کتاب ارشاد القلوب دیلمی بود. آن زمان من یازده ساله بودم. نویسنده از دانشمندان قدیمی بود. آن کتاب خاص این برهه از زمان است. کتابی جامع، شامل موعظه ها و ارشادها و گفتارهای پیامبر (ص). داستان پیامبران و علماست. کتاب بسیار خوبی است بر من تاثیر گذاشت.
آن را نگه داشتید؟
سیدحسن نصرالله: نه متاسفانه خانه ما در سال 1975 در جنگ داخلی ویران شد. کتاب هم از بین رفت.
جالب است در خانواده شما تا چند نسل قبل روحانی نبوده است.
سیدحسن نصرالله: بله نبوده.
چطور شد که شما روحانی شدید؟ ظاهرا پیرمردی در همسایگی شما مغازه ای داشته؛ پیرمردی با محاسن سپید که نماز می خواند و شما تحت تاثیرش قرار گرفتید.
سیدحسن نصرالله: نه، یعنی بخش اول اطلاعات شما درست است.
پیرمردی در محل داشتیم که در دکانش سر وقت نماز می خواند. این شخص مرا به تعجب وامی داشت درست است که این شخص تاثیر داشت ولی در دکان پدرم تصویری از امام موسی صدر بود و من دائما به این تصویر نگاه می کردم. امام موسی صدر علاوه بر اینکه رهبر بزرگ دینی و سیاسی و مجاهد لبنان به شمار می رفت چهره زیبا و چشم ربایی هم داشت و من که نوجوان بودم دائما به تصویر این مرد بزرگ خیره می شدم. زیبایی و هیبت این بزرگمرد مرا به شگفتی وامی داشت.
می گفتم ان شاء الله اگر بزرگ شدم می روم درس علوم دینی می خوانم و مثل این سید بزرگوار می شوم و لباس روحانی امام موسی صدر را می پوشم. من در آن زمان 9 یا 10 ساله بودم که مجذوب این بزرگوار شدم.
در حقیقت اندیشه روحانی شدن از زمان نگریستن به آن عکس شروع شد و من شیفته آن شدم و من آرزوی روحانی شدن کردم، کسی از من نخواست بروم روحانی شوم و علوم دینی را دنبال کنم. حتی من کسی را از روحانیان نمی شناختم. با هیچ کدامشان هم آشنا نبودم که کمکم کند روحانی شوم. اصلا ما در روستایمان روحانی نداشتیم. حتی در منطقه ما برای نماز خواندن هم یک مسجد نبود.
ممنون که وقتتان را به ما دادید. متشکرم.
سیدحسن نصرالله: خیلی خوش آمدید. خیلی خوش آمدید.