سخن بزرگان
ریخت و پاش معنوی کنید، با اخلاق و صفات خوب.
اگر کسی مشکلی دارد دست روی سرش بکشید.
مشکلش را برطرف کنید.
اگر ریخت و پاش کنید خدا زیاد می کند…
اخلاق خوب هم زیاد می شود.
سخاوت و رافت هم زیاد می شود.
هر چه داری ریزش کن. بعضی مثل پروانه،
غم های دیگران را از بین می برند.
مرحوم دولابی
سخن آشنا
در بستر تاريخ بشريت ، سهم ما حضور در دوران غيبت آخرين ذخيره الهي شد.
درعصر جاهليت آخرالزمان كه علف هاي هرزهِ فرقه هاي عرفاني و مدعيان دروغين مهدويت باغ
انديشه ها را پر كرده ، ما چشم بر آسمان دوخته ايم تا نجات بخش آفريدگان زميني به هدايت قيام كند.
آناني كه زندگي را تجربه كرده اند همچون تشنه اي در بيابان در پي يافتن حقيقت و تحقق عدالت بي
پروا به دنبال چشمه اي مي گردند ، تا عطش خود را فرو نشانند.
كيست كه مفهوم انسانيت را درك كند و در پي رهبري آسماني نباشد؟
كيست كه درد انتظار منجي ومصلح جهاني را در سينه داشته باشد و به اصلاح خود وجامعه نپردازد؟
منتظران واقعي كساني هستند كه براي زمينه سازي ظهور با خون خود وضو مي سازند ونماز عشق
مي خوانند و بر خضوع و خشوع سجده مي كنند و در راه وصال مدينه آمال پروانه وار تا شهادت
پرواز می كنند.
و زنان منتظر با پرورش نسلی ولایت مدار برای لشکر آقا امام زمان (عج) سرباز تربیت می کنند .
فاطمه شمس
حرف های خاکی
عقل و عشق، به هم درآمیخت و جهاد و عرفان، در یک «خط» با هم تلاقی کرد، تا «حماسه های
عاشقانه» و «عشق های مسلّح» پدید آمد، و عارفان حماسه ساز و عشق آموزان نامدار، چهره
برنمودند. مگر می توان در « لشکر مولا علی علیه السلام » و« مکتب حسین علیه السلام » حماسه
و عشق را جدا از هم تصوّر کرد؟
و مگر می توان «مجاهدت» و «معرفت» را از هم جدا کرد؟ …
هرگز… هرگز…
هشت سال گذشت…
کربلایی بود ، نه نیمروز بلکه 95 ماه
عاشورایی بود، نه یک روز بلکه روزها و ماه ها و سال ها
آن چه در جبهه ها می گذشت، امری سطحی نبود، نبرد و مقاومتی بود از مردان و زنانی که دفاع از
میهن را یک وظیفه شرعی شمردند و تا پای جان ایستادگی کردند و نهال انقلاب را آبیاری نمودند،
درباره ی آنان چه می توان گفت؟
گر بشکافی هنوز، خاک شهیدان عشق آید از آن کشتگان، زمزمه ی دوست، دوست
آنان که سلاحشان بر «بصیرت» سوار بود، و «یقین» ، هدایت گر جنگ افزارها به شمار می رفت.
سنگرنشینانی که از دم مسیحایی «روح الله» دل گرم و سرزنده بودند، آنان که «خود» را با «خدا»
سودا کردند و با نقد جان، «هستی جاوید» خریدند.
اینك ما و شما مانده ایم كه وارث رسالت و حامل امانت شهدا هستیم. پس به بضاعت و توان خویش
سعی نمودیم ، یادی از شهدا و راه شهدا کنیم .
خانم زندی
يا مقلب القلوب و الابصار
هنگام تحويل سال برايمان مهم مي شود … فقط براي چند دقيقه،… زمان را مي گويم.
شتابان مي گذرد، بي هيچ درنگ و وقفه اي، لحظه اي که گذشت براي هميشه گذشته، مي رود و هر
عمل و فعلي که ما در آن انجام داده بوديم با خود مي برد…خوب يا بد، زشت يا زيبا،همه آنان که
چشم به جهان گشوده و اينک فرو بسته اند،ما را سفارش به درک زمان کرده اند و ما…
از خود مي پرسم تغيير و تحول من چند دقيقه ديگر است؟ و شايد چند سال ديگر است؟
طبيعت با تحول خود از زمستان سرد و خشک و خالي و يخ زده، بهاري شاداب و با طراوت و با
چشمه هاي جوشان پديد مي آورد.
من در کدامين لحظه، آسماني خواهم شد، تا روح الهي ام را بشناسم و روح الله بشوم. همه در انتظار
بهار جانها ربيع الانام نشسته اند. بي آنکه با گوش دل نغمه ملکوتي «حي علي خير العمل» را
بشنوند و شتابان به سوي اعمال شايسته حرکت کنند.
يا مقلب القلوب و الابصار پيش از آنکه فرياد بر آوريم: اي زمان لحظه اي بايست و اندکي به عقب
برو و یا با تمام وجود ضجه بزنیم «يا ليتني کنت ترابا» کمکمان کن تا گذر عمر را دريابيم و کار
خير را بشناسيم و در انجام آن از يکديگر سبقت بگيريم.
فرهنگ مهدوی
برگزاری مجالس مذهبی ، به خصوص مرتبط با امام زمان(عج) همچون دعای ندبه،دعای عهد،
زیارت آل یاسین و تفسیر ایات قرآن کریم، خصوصا آیاتی که مرتبط با امام زمان(عج) می باشد
مردم را با فرهنگ قرآنی مهدوی،بیشتر آشنا میسازد.
حرف های خاکی
بيا باهم اندك زماني به عقب برگرديم و دوباره درآينه تاريخ آنچه بر ملت و ميهن عزيزمان گذشته را باز خواني كنيم، روزهاي مقابله مشت در برابر گلوله هاي سرخ استكبار و استبداد و استقامت و ايستادگي آنان كه پيشاني بلندشان را سپر ايمانشان ساختند و از خود گذشتگي و ايثار آنان كه بهمن خونين را برايمان به ارمغان آوردند…………….. .
پيروزي انقلاب ربوده شدن خواب دشمنان ، آنچنان عرصه بر آنان تنگ شده بود كه با تمام قوا كشورمان را مورد تهاجم قرار دادند ودر این هنگام پیر مرادمان فرمان جهاد را در مقابل همه كوردلان و دنيا صفتان صادر كرد. و آن وقت جان بر كفان بند هاي دنيا را يكي پس از ديگري از دلشان وا نهادند و پروانه وار به ديدار معبودشان شتافتند ، همان عارفان طريق عشق كه آهنگ روزگار جواني خويش را طور ديگري نواختند تا زمزمه نجوايشان براي هميشه در گوش ها ماندگار شود آنان كه يك شبه ره صد ساله پيمودند منيت را به باد فنا دادند و در اين راه با بال هايي از جنس اطاعت از او، و به تقليد از مولايشان خالصانه خود را در حريم عشق گم كردند. و در اين خيل عشاق از آنان بگوييم كه هيچ قلمي را ياراي نوشتن ايثار و شكوه آنان نيست و عظمت جهاد ايشان را هيچ كس نمي تواند درك كند همان مادران و همسراني كه سربازانشان را بدون هيچ ترديدي با قلبي آكنده از شور و عشق و ايثار ، راهي راهی پر شكوه ساختند و در اين راه از هيچ دريغ نكردند…
و اينك من و تو مانده ايم و مسیری طولاني كه در پيش رو داريم همان راهي كه شهدا بر گزيدند و مسئوليتي خطير كه بر دوش من و توست ، شهدا سربازان امام زمان خود بودند و حقيقتا سر بلند از خدمت سربازي بيرون آمدند، ما نيز بايد از آنچه شهدا براي آن جهاد كردند پاسداري كنيم و بدانيم كه دشمن لحظه اي ما را آسوده نخواهد گذاشت.
پس با بصيرت به پشتيباني از ولايت رهسپار كوي شهادت شویم.
نوشته شده توسط زندی
فداها ابوها
آیت الله سید نصر الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالى» نقلفرموده كه روزى عدهاى از شیعیان
وارد مدینه شدند و پرسشهایىداشتند كه مىخواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند. امام(ع)
درسفر بودند، پرسشهاى خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم نمودند، چون عزم سفر كردند براى
پاسخ پرسشهاى خود به منزلامام(ع) شرفیاب شدند، امام كاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و
آنها امكان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشها را نوشتند و به آنها
تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام كاظم(ع)
مصادف شدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند.
هنگامى كه امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصومه(س) را ملاحظه كردند،
سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.»
با توجه به این كهحضرت معصومه(س) به هنگام دستگیرى پدر بزرگوارش خردسال بود،این داستان از
مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرتحكایت مىكند.
هیچ محالی وجود ندارد
اگر میخواهی محال ترین اتفاق دنیا
در زندگی ات رخ بدهد،
باور محال بودنش را عوض کن
امشب پر هستم از ....
خلوتم امشب پر از صدای توست ، صدایم کن که فرهاد زمزمه های شیرین توام
و از پاکی رحمتت سرشار و در پس این چشم های اشک آلود حنجره ام زخمی آواز غربت است
و پیشانی ام نا آشنای مهر و سجاده ی عشق.
خدا یکی ست
من با نسیم بی آلایش دعا به ساحل سکوت نماز آمده ام .
و با امواج خروشان وحدانیت ، شرک را خواهم شست .
آن گاه با سر انگشتان نور ، بر سجاده ام می نویسم :
آفتاب ، آسمان یکی است چون خدا یکی است .
به قلم : سمیه کریمی
تنها
هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است
پس چرا سلطان خوبان بي سپاه و لشکر است
با خبر باشــيد اي چشم انتظاران ظهــــور
بهترين سلطان عالم از همه تنهاتر است
اللهم عجل لوليک الفرج
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن
بخوان دعاي فرج را دعا اثـر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعاي فرج را و عافيت بطلب
که روزگار بسي فتنه زير سر دارد
بخوان دعاي فرج را که يوسف زهرا
ز پشت پرده ي غيبت به ما نظـر دارد
بخوان دعاي فرج را به ياد خيمه ي سبز
که آخرين گل سرخ از همه خبر دارد
آقا جان!
حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره و پاره پاره پنهان بماند؟
حیف نیست دیده را شوق وصال باشد ولی فروغ دیده نباشد؟!
آزادی
آزادي يعني اينكه مي خواهم نه برده باشم و نه برده دار.
آبراهام لينكلن
انسان
انسان عبارت است از :
حیوانی که عصیان میکند و فرشته ای که گناه میکند
کتاب میعاد با ابراهیم ، دکتر علی شریعتی
ایران بزرگ
کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمین من است. نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد ،
اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد.
این آرزوی تمام عمرم بوده است.
نادر شاه افشار
هجر یار
دلها ز هجر روی مهت چون شکسته اند
چشمان به راه آمدنت بس که خسته اند
خیل عظیم منتظــران با تمــام عشـــق
از عمق دل به یـاد ظهــورت نشستـه اند
نشانه چیست ؟
هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است
بخشش
اشخاصی که نمی توانند دیگران را ببخشند، پل هایی را که باید از آن عبور کنند، خراب می نمایند .
هربرت اسپنسر
ما کجاییم !
هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم؛
اما به خود امام زمان چطور؟