اباصلت يکي از اصحاب خاص علي بن موسي الرضا(ع) و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. .
تولد
جد اعلاي عبدالسلام در هرات زندگي ميکرد. وي در يکي از جنگها اسير و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گرديد; لذا پدران وي در مدينه زندگي ميکردند و او در مدينه منوره متولدگرديد و در آنجا رشد نمود. وي براي به دست آوردن احاديث وسخنان گهربار اهلبيت پيامبر(ص)مسافرتهاي زيادي نمود. گاهي دربغداد و حجاز، و کوفه و يمن و مدتي در نيشابور و ديگرشهرهايخراسان بسر برد. او در علم حديث مقامي بلند و ارجمند پيدا کرد.
سلسله نسب
عبدالسلام فرزند صالح، کنيه اش اباصلت و معروف به هروي است. سمعاني در انساب خود ميگويد: ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسليمان، فرزند ايوب، فرزند ميسره هروي قرشي، از مواليان عبدالرحمان بن جندب است .
چون که جد اعلاي وي برده عبدالرحمان بود، وي را از مواليان می شمردند .
شيداي ولايت
اباصلت با اين که از راويان اهل سنت نيز روايات زيادي نقل کرده و در بين آنها نيز به صدق و راستي معروف است، اما شيداي ولايت و عاشق اهلبيت پيامبر:، خصوصا علي بن موسي الرضا(ع)بود. تا جايي که افتخار خدمتگذاري آن حضرت را به دست آورد و محرماسرار آن امام همام(ع)گرديد .
از روايات زيادي استفاده ميشود که اباصلت مورد عنايت و توجه حضرت امام رضا(ع) بود و امام او را بسيار دوست ميداشت. درپيشبرد محافل و مجالس او را همراه خود ميبرد. و در مواقع خاص تذکرات بسيار سازندهاي به او ميداد و شخصيت ايماني او را پرورش ميداد .
اباصلت يکي از اصحاب خاص علي بن موسي الرضا(ع) و خادم و محرم اسرار حضرت بود.
«اباصلت ميگويد: آخرين جمعه ماه شعبان به محضرابي الحسن عليبن موسي الرضا(ع) بار يافتم. حضرت به من فرمود: اي اباصلت! بيشترين روزهاي ماه شعبان را پشتسرگذاشتي و اين آخرين جمعه ازآن ماه است. در اين بقيه روزهايي که از شعبان باقي است،کوتاهي هايت را تدارک کن، و بيشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآن مشغول باش. و از گناهانت توبه کن و براي ورود به ماه مبارک رمضان آماده باش تا بتواني آن را با اخلاص درک کني . امانتي برگردنت نباشد مگر اين که ادا کني. کينه اي از مومني در دلت باقي نگذار، گناهان را از خود دور کن. تقواي الهي راپيشه کن و در کارهاي پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسي که بهخدا توکل کند خدا او را کافي است…»
اباصلت هروي تا آخرين لحظه زندگي امام رضا(ع)، از وي جدا نشدو حديث غم انگيز شهادت آن حضرت را چنين نقل کرد:
«روزي در محضر امام رضا(ع)بودم. آن حضرت فرمود: فردا به مجلس مامون داخل ميشوم. اگر با سرپوشيده از آن خانه خارج شدم ديگر با من سخن نگو. روز ديگر آن حضرت بعد از نماز صبح جامه هايش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر ماند تا اين که غلامان مامون آمدند. آنگاه کفش خود را پوشيد، رداي مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرتبودم. چند طبق از ميوه هاي گوناگون نزد مامون بود. او خوشهانگوري را که بعضي از دانه هاي آن را زهرآلود کرده بودند، دردست داشت و آن دانه هايي که زهرآلود نبود ميخورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جاي خود برخاست و دستدر گردن مبارک امام(ع)انداخت و ميان دو ديده وي را بوسيد و به حسب ظاهر آنچه ميتوانست اکرام و احترام نمود .
او را به جاي خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:
يابن رسول الله! از اين نيکوتر انگور نديده ام .
حضرت فرمود: شايد انگور بهشت از اين نيکوتر باشد .
مامون گفت: از اين انگور تناول نما .
حضرت فرمود: مرا از خوردن اين انگور معاف دار .
مامون خيلي اصرار کرد.. .
حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگون شد. باقي انگور را بر زمين افکند و از آن مجلس برخاست. مامون گفت: اي پسرعمو کجا ميروي؟!
فرمود: به آنجا که مرا فرستادي.
آن حضرت غمگين و محزون سرخودرا پوشيد و از خانه مامون بيرون آمد .
اباصلت ميگويد: به دستور وي با او سخن نگفتم تا به خانه خود وارد شد و فرمود: در را ببند…»
امام رضا(ع)با همين انگور زهرآلود به ديار ابد شتافت و شربت شهادت نوشيد.
در منظر اهل نظر
اباصلت هروي در نزد تمام رجال شناسان شيعه، و اکثر علماياهلسنت مورد وثوق ميباشد. روايات وي را با اطمينان خاطرميپذيرند .
نجاشي ميگويد: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروي راوي احاديث ياز امام رضا(ع) است. وي از ثقات به شمار ميرود و کتابي درباره رحلت امام رضا(ع)تاليف نموده است .
کشي ميگويد: ابوصلت داراي احاديثي منقح و صحيح ميباشد و ماديديم که او حديث ميشنود و به تشيع بسيار علاقمند است. هيچگاه دروغ از او مشاهده نشد .
اباصلت هروي به علت اين که با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل ميکرد، براي بعضي اين اشتباه پيش آمد که او راعامي و از اهل سنت معرفي کردند.علامه حلي، وي را از راويان امام رضا(ع)و مورد اطمينان ميداندو احاديث وي را صحيح ميشمارد .
اباصلت هروي به علت اين که با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل ميکرد، براي بعضي اين اشتباه پيش آمد که او راعامي و از اهل سنت معرفي کردند.
مرحوم شيخ طوسي، ميگويد: «ابوالصلت خراساني هروي، عامي استو از اصحاب امام رضا(ع)ميباشد و بکربن صالح از وي روايت نقلکرده است.»
ابراهيم بن هاشم ميگويد: امام رضا(ع)به اباصلت هروي فرمود: آيا تو نيز مانند ديگران، به آنچه خداوند متعال نسبتبه ماواجب کرده يعني ولايت ما منکر هستي؟
اباصلت ميگويد: به خدا پناه ميبرم، بلکه من به ولايت شمااقرار دارم .
روايات و دلائل و شواهد ديگري نيز حاکي است که وي نه تنها بهولايت امام رضا(ع) اقرار داشت، بلکه عاشق و شيداي اهل بيت پيامبر(ص)بود .
در نظر اهل سنت
عبدالسلام اباصلت هروي در نظر اکثر علماي اهل سنت مردي صالح وراستگو ميباشد. اما اکثر احاديث وي را چون که بوي محبت اهل البيت: دارد، نپذيرفتند و آنها را غير معروف شمردند .
ابن جوزي ميگويد: او خادم امام رضا(ع)و مرد صالحي ميباشد .
يحيي بن معين ميگويد: ابوصلت راستگو و مورد اطمينان است و درنزد ما از دروغگويان محسوب نميشود. تنها عيبي که دارد، شيعه ودوستدار آل رسول است .
در نظر آنها همين، دوستي اهلبيت پيامبر: تنها عيب اوست. و درنظر ما شيعيان اين بالاترين افتخار وي است که همه آن را اقراردارند .
وفات
عبدالسلام بن صالح، اباصلت هروي، باعمري پربرکت در نشر احاديثاهلبيت پيغمبر(ص)و بحث و مناظره با منکرين دين و مخالفين وخدمتگذاري سالهايي از عمرش به حضرت امام رضا(ع)درسال 232 يا236 ه .ق دار فاني را وداع گفت، و دوستداران علم و حديث راداغدار نمود .
آنچه مسلم است، اندکي قبل از وفات در نيشابور بوده است. امادر کجا وفات يافته و در کجا مدفون گرديده در کتب تاريخ و حديثاز آن ذکري نيست .
در حومه شهر مقدس مشهد در کنار جاده سنگ بست مزاري است که ميگويند قبر اباصلت ميباشد. و مردم او را در آنجا زيارت ميکنند. ولي در آن مزار هيچ گونه اثر و نشانه اي که ثابت کند اين مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحي هم دراثبات اين مطلب در آنجا نميباشد .