استغفار از زبان آیتالله بهجت
آیتالله بهجت میفرمود: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما
را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از
رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید.
بخشش گناه و از میان بردن اثرات سوء آن از ناحیه پرودگار عالم همواره برای مؤمنان
موجب ایجاد گشایشهای معنوی و مادی بوده است.
اکثر گرفتاریهایی که انسان به آن مبتلا میشود، به واسطه گناه است، زیرا به کار
نگرفتن نعمتهاى خداوند در مسیرى که او مىپسندد و صرف کردن آنها در معصیت
خداوند نشانه کفران نعمتها است.
خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و میفرماید: «وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ
جَمیعاً اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، اى مؤمنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و
باز گردید شاید رستگار شوید.(1)
همچنین راه بازگشت به سوى خویش را به بندگانش آموخته است و ابتدا دستور
عذرخواهى و استغفار، سپس فرمان به توبه مىدهد: «وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا
اِلَیْهِ»؛ از الله، پروردگارتان طلب آمرزش کنید، پس از آن توبه کرده و به سوى او باز
گردید.(2)
با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا
رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ
جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده
است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پىدرپى بر شما فرو مىفرستد و شما را با
اموال و فرزندان بسیار کمک مىکند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان
قرار مىدهد.(3)
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
1- نور/31
2- هود/3
3- نوح/10 تا 14
استغفار چیست؟
کسى در حضور على(ع) مىگفت: استغفرالله، حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید، آیا
مىدانى «استغفار» چیست؟ استغفار درجه «علیین» و نامى است که بر شش معنا
اطلاق مىشود:
1-پشیمانى از گذشته
2- عزم بر ترک و بازگشت از آن براى همیشه
3- اداى حقوق دیگران، تا خدا را پاک ملاقات کنى و بر (ذمه) تو بدهکارى نباشد. (حق
الناس، خمس، زکات و…)
4-هر فریضه که ضایع کردهاى، ادا کنى (مثل نماز، روزه و نذر واجب و…)،
5-گوشتى که از حرام بر بدن تو رویده، با حزن و اندوه آب کنى تا پوستت به استخوان
بچسبد و گوشت تازه میان آنها بروید. ممکن است کسى از راه درآمد، حرام به عیش
و نوش و تنپرورى بپردازد و یا بر اثر هر لذت حرامى، چاق و فربه شود، در این
صورت حزن و اندوه گناهان گذشته باید به گونهاى بر وجود او آتش زند که خواب و
قرار را از وى بستاند، البته این حال براى هر توبه کنندهاى حاصل نمىشود و این در
واقع مرتبهاى از مراتب کمال توبه و استغفار است.
6- سختى طاعت را بر بدنت بچشانى، چنان که شیرینى گناه را به آن چشاندى، طاعت
حق و طوق بندگى مولا، سختىها و محدویتهایى دارد، زیرا یک سلسله اوامر و
نواهى هست که بر نفس اماره ناخوشایند است، در مقابل انجام گناه بر وفق مراد نفس
اماره همسو با راحتى جسم است، پس همان گونه که نفس بر وفق مراد خود و بدن بر
حسب طبعش، در راحتى و آسایش به سر مىبرد و لذت گناه را مىچشید، باید سختى
طاعت و مشقت پذیرش قید و بندهاى الهى و دینى را نیز بچشد.
وقتى تمام این شرایط تحقق یافت آنگاه بگو: استغفرالله.
نهجالبلاغه،کلمه 417
سنجش عملکردم ؟!!
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
مغازه دار متوجه پسر بود به مكالماتش گوش مي داد.
پسرك پرسيد:«خانم مي توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن هايتان را به من
بسپاريد؟»
زن پاسخ داد: «كسي هست كه اين كار را برايم انجام دهد.»
پسرك گفت: «خانم من اين كار را با نصف قيمتي كه او انجام مي دهد انجام
خواهم داد!»
زن در جوابش گفت: «كه از كار اين فرد كاملاً راضي است.»
پسرك بیشتر اصرار كرد و پيشنهاد داد: «من پياده رو و جدول جلوي خانه را
برايتان جارو مي زنم ؛ در اين صورت شما در روز يكشنبه زيباترين چمن را در
كل شهر خواهيد داشت!!»
زن مجدداً پاسخش منفي بود. پسرك در حالي كه لبخند بر لب داشت گوشي را
گذاشت. مغازه دار كه صحبت هاي او را گوش داده بود به سمتش رفت و گفت:
«پسر از رفتارت خوشم آمد، به خاطر اين كه روحيه خاصي داري دوست دارم
كاري به تو بدهم.»
پسر جواب داد:«نه ممنون، من فقط داشتم عملكردم را مي سنجيدم، من همان كسي هستم كه براي اين خانم كار مي كند.»
محفل انس با شیطان
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
/p>
گشتي مي زدم اين اطلاعيه توجه من را به خود جلب كرد؛ با خود گفتم: ملت
پيشرفت كردند يک روز سريال براي شيطان مي سازند كارشان از فيلم سينمايي
هم گذشته، رسيدند به محفل انس با جناب شيطان، اين ديگر شدني نيست؛اما
مثل اين كه من اشتباه مي كردم بعد از كمي تحقيق جزئيات ماجرا برايم روشن
شد.اطلاعاتي كه من بدست آوردم از اين قرار بود ؛كي و كجاي مراسم مهم
نيست اين محفل هرجايي ممكن است برگزار شود،از خانه گرفته تا حوزه، كلاس
درس در انواع سرويس ها و نشست هاي شبانه و روزانه فاميلي و دوستانه
خلاصه هر جايي كه دو نفر وجود داشته باشند و وجود نفر سوم كه هميشه
غايب است الزامي است. زمانش را هم كه گفتم از سحر تا آخر شب بيست و
چهار ساعته حتماً ميگوييد: عجب ثروتمندانی هستند اين برگزار كنندگان محفل!
نه به مايه داري و فقر مربوط نمي شود، ولي چرا به فقر ايمان و سرمايه هاي
طلايي وقتمرتبط است.آدم هاي ضعيف كه وقت اضافي دارند در اينجا زياد
ديده مي شوند. مجري آن هم همان شيطان خودمان است. معمولاً تعداد شركت
كنندگان زياد است و آن ها خيلي هم گرسنه اند؛ از اين قرار نه مي توان آن ها
را با ميوه راضي كرد نه با غذا به همين خاطر فقط گوشت، آن هم گوشت برادر
مرده براي پذيرايي استفاده مي كنند. ناگفته نماند مزه اش خيلي شيرين به نظر
مي رسد اما آخرش زهر است.با همه ي اين تفاسير اگر مايليد، شما هم با
پرداختن هزينه اي كه ديگران مي پردازند مي توانيد در اين محفل شركت
كنيد.هزينه شامل: كدر و سياه شدن قلب، ضعيف النفس شدن، حق الناس را
گردن گرفتن، محروم شدن از بوي بهشت(بهشت هم نه بوي بهشت) ، قبول
نشدن چهل شبانه روز نماز و روزه و خيلي وقتها سلب نعمت هاي خيلي خوب
كه معمولاً خواندن نماز باحال است و قطع ارتباط با خداي خود مي باشد.
باز هم مي گوييم اگر آدم هاي ضعيفي هستيد همين حالا به جمع غيبت
كنندگان بپيونديد.
نیکی هایمان را هدر ندهیم
روز قیامت نیکی هایملن را به محبوب ترین فرد زندگیمان نخواهیم داد اما مجبور می شویم نیکی هایمان را به کسی بدهیم که از او متنفر بودیم و غیبتش کردیم .
گتاه مخصوصا حق الناس اوج حماقت است نه زرنگی ،
زرنگی بندگی خداست .
آیت الله مجتهدی(ره)
در متن وصیت نامه ایشان آمده است:
« از طلاب مدرسه حلالیت می طلبم، آقایان مدرسین انشاءالله با جدیت تمام به درسها
مشغول باشند و مقبره حقیر در خود مدرسه است. انشاءالله شب های سینه زنی چند نفر
کنار قبر حقیر روضه بخوانند و طلب مغفرت نمایند».
گوشه ای از زهد پیامبر اسلام (ص)
پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم بیش از حد نیاز، از دنیا بهره نگرفت، پهلویش از همه لاغرتر، و شکمش از همه گرسنه تر بود … روی زمین (بدون فرش) می نشست و غذا می خورد، و متواضعانه هم چون بردگان می نشست، و با دست خود، کفش و لباسش را وصله می کرد، و بر مرکب برهنه سوار می شد، حتی کسی را پشت سر خود، سوار می کرد. روزی پرده ای را در خانه (حجره یکی از همسرانش) آویخته دید، که تصویرهائی در آن پرده بود به او فرمود:
« غیبیه عنّی، فانّی اذا نظرت الیه ذکرت الدّنیا و زخارفها؛
آن را از من دور ساز، که هرگاه چشمم به آن می افتد، به یاد دنیا و زرق و برقش می افتم. »
آری او با تمام قلب خویش از زرق و برق دنیا، چشم پوشید، و یاد دنیا را در وجود خود میراند، او علاقه بسیار داشت که زیورهای دنیا در برابر دیدگانش قرار نگیرند. دنیا را کاروان سرا قرار داده بود. از این رو دلبستگی به آن را از قلبش دور ساخت… .
از شما می پرسم: آیا خداوند، محمد صلی الله علیه و اله و سلم که چنین روشی برای خود انتخاب کرده بود، را گرامی داشت، یا به او اهانت نمود، اگر کسی بگوید: خدا او را تحقیر کرده که به خدا سوگند، دروغ بزرگی به خدا نسبت داده است، و اگر بگوید: او را گرامی داشته، پس باید بداند که خداوند غیر او را (که روش او را انتخاب نکرده و دلبستگی به زرق و برق دنیا پیدا کرده)، تحقیر کرده است.
بنابر این، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را الگو قرار دهید و در خط او حرکت کنید و گرنه راه شما، راه هلاکت و سقوط خواهد بود.[1]
[1] قسمت آخر خطبه 160 نهج البلاغه.
منبع :محمد محمدي اشتهاردي ؛داستان هاي نهج البلاغه
تلاشی ناموفق
شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه می رود.
دراین فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم…
رفیقش گفت: به حرفت گوش نمی دهد…تنها به چیزهای مقدس می اندیشد.
اما شیطان دیگر، بدون توجه به این حرف خود را به شکل ملک مقرب جبرئیل دراورد
و در برابر مرد ظاهر شد.
گفت: آمده ام به تو کمک کنم.
مرد مقدس گفت: باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی…
من در زندگی ام کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.
و به راه خود ادامه داد، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است….
الله الله
روزی شبلی عارف مشهور را دیدند الله الله می گفت ،
جوانی سوخته دل پرسید:چرا “لا اله الا الله” نمی گویی؟
گفت ترسم چون”لا اله”بگویم به”الله” نرسیده نفسم گرفته شود.
تذکره الاولیا
عاقبت چشم چرانی برادران مؤذّن
در شهری سه برادر بودند که یکی از آن ها مؤذن مسجد بود و در بالای مناره مسجد، اذان می گفت.
این برادر پس از چند سال فوت کرد و برادر دوم مؤذن شد و بر بالای مناره مسجد اذان می گفت
او هم حدود ده سال به مؤذنی مشغول بود تا اینکه برادر دوم هم فوت کرد.
پس از آن مردم نزد برادر سوم رفتند و از او خواستند او هم چون دو برادرش به اذان گوئی بپردازد.
اما وی از پذیرفتن اجتناب کرد.
وقتی با اصرار زیاد مردم روبرو شد به آنان گفت: «من اذان گفتن را بد نمی دانم ولی اگر صد برابر
پولی را که پیشنهاد می کنید به من بدهید باز هم نخواهم پذیرفت زیرا این کار باعث شد دو برادر من
بی ایمان از دنیا بروند . وقتی لحظات آخر عمر برادر بزرگترم رسید خواستم بر بالینش سوره یس
تلاوت کنم که با اعتراض و فریاد و نهیب او مواجه شدم.
او می گفت : قرآن چیست؟ چرا برایم قرآن می خوانی؟
برادر دوم هم به این صورت در هنگام مرگش به من اعتراض کرد.
از خداوند کمک خواستم که علت این امر را برایم روشن گرداند زیرا آنان مؤذن بودند و این کار
از آنان انتظار نمی رفت.
خداوند برای آنکه ماجرا را به من بفهماند زبان او را گویا کرد و در این هنگام برادرم گفت:
« ما هر گاه که بالای مناره مسجد می رفتیم به خانه های مردم نگاه می کردیم
و به محارم مردم چشم می دوختیم و خلاصه چشم چرانی باعث این بی ایمانی و عذاب گردیده است.»
تفسیر روح البیان
مرگ با افتخار
یکی از فلاسفه یونان به مرگ محکوم شده بود و خویشاوندی می گریست،
فیلسوف پرسید: چرا گریه می کنی؟ گفت: چون تورا بی گناه می کشند .
گفت : دوست داشتی گناهکارم بکشند؟
این چه گریه است که برای من افتخار بزرگی ست که بی گناه کشته شوم و اگر جز این بود
و گناهکار کشته می شدم که باید کشته می شدم .
این برای من امتیاز بزرگی ست که دشمنم معصوم کش و بیگناه کش و ستمکار است.
اگر دشمنم عادل و منطقی می بود و بر اساس حکم و حق و قضاوتی محکوم می کرد ،
برایم هیچ نمی ماند .
دکتر علی شریعتی / تاریخ ادیان ، درس هشتم ، تیر ماه 1350
لعنت بر شیطان !
به شیطان گفتم : لعنت بر شیطان!
لبخند زد.
پرسیدم : چرا می خندی؟
پاسخ داد : از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم : مگر چه کرده ام؟
گفت : مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم : پس چرا زمین می خورم؟!
جواب داد : نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛
تو را زمین می زند.
پرسیدم : پس تو چه کاره ای؟
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛
فعلاً برو سواری بیاموز !!!
حسادت، آتش شیطانی
بعضی افراد با شادی و پیشرفت اطرافیانشان خوشحال می شوند و با اندوه و شکست آن ها،
غمگین؛ گویی که عضوی از یک پیکرند. اما هستند کسانی که برایشان مهم نیست بر سر
دیگران چه می آید؛ مثل تکه های زائد و غیر مفید یک پیکره که بود و نبودشان هیچ فرقی
ندارد. میخواهند همه خوبی ها برای آن ها باشد، دیگران همیشه ضرر کنند و هیچ گاه
موفق نباشند! به شادی و موفقیت دیگران حسادت می کنند؛ هرگز در غم و شادی دیگران
سهیم نمی شوند؛ هرگز همراه دیگران لبخند نمی زنند، همراه آن ها گریه نمی کنند و این
هدیه تلخی است که خودشان، به خودشان دادهاند.
این افراد که به نعمت هایی که خدا به دیگران داده و به موفقیت هایی که نصیب آنان شده،
حسد می برند، به آنچه خدا از فضلش به بندگانش بخشیده، حسد می وزند:
«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ»
و چه سخت است ...
چه داروی تلخی است
وفاداری به خائن،
صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل …
40 نکته از سبک زندگی پیامبر(ص)
قرآن کریم در مورد پیامبر خاتم، حضرت محمد مصطفی(ص) می فرماید:
« ولکم فی رسول الله اسوه الحسنه».از این رو سیره و سنت رسول امین اسلام(ص) که برخی را اشاره می کنیم،می تواند گره بسیاری از مشکلات مادی و معنوی انسان ها را باز کند:
1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت.
2-در هنگام راه رفتن قدم را بر زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
4-هر که را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
صفحات: 1· 2
احترام گذاشتن به استاد
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : آن الله تعالی وَضَعَ اَربَعاً فی اَربَعٍ بَرَکَهُ العِلمِ فی تَعظیم الاستاد ، و بَقاءُ الا یمانِ فی تعظیم الله ، و لَذَّهُ العَیش فی بِرِّالوالِدَینِ ، وَ النَّجاهُ مِنَ النارِ فی ترک ایذاءِ الخَلقخداوند متعال چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است : 1- برکت علم را در تعظیم استاد .2- باقی ماندن ایمان را در تعظیم خداوند متعال .3- لذت زندگی را در نیکی به پدر و مادر .4- نجات از اتش را در اذیت نکردن مردم.
حضرت استاد مجتهدی می فرمایند : اگر می خواهی علمت برکت داشته باشد استاد را تعظیم کن و به او احترام بگذار . اگر خدایی نکرده غیبت استاد را بکنی یا آن طوری که اسلام فرموده است او را احترام و اکرام نکنی دیگر به درد طلبگی هم نمی خوری و علمت برکت نخواهد داشت . سعی کن در موقع درس نزدیک استاد بنشینی ، در این صورت بیشتر استفاده می کنی . من هر موقع از قم به تهران می آمدم سریع به دیدم استادم حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) می رفتم . اگر هم خواستی از حوزه علمیة خودت به جای دیگر بروی برو همه اساتیدت را ببین و تشکر کن و خداحافظی نما ، زیرا این گونه اعمال توفیق آور است .
نقل می کنند دو نفر طلبه در نجف اشرف درس می خواندند و هر دو ملا شدند و قصد رفتن به شهر خودشان را کردند ، یکی از آنها به دیدن اساتید رفته و خداحافظی کرد و تشکر نمود و حلالیت طلبید ، ولی دیگری بدون خداحافظی برگشت . در بین راه وسیله نقلیه آنها تصادف کرد و متأسفانه خبر رسید که نفر دوم بر اثر شدت جراحات وارده در گذشت و نفر اول صدمه ای ندید و سالم به مقصد رسید .
حضرت استاد مجتهدی می فرمایند : تجربة نیم قرن من ثابت کرده است که اگر اساتید از تو ناراضی باشند به جایی نخواهی رسید ، اگر چه در این راه استقامت داشته باشی ، ولی با این وجود ، خدمات شایانی نخواهی داشت و آثار باقیات الصالحات از خود به یادگار نخواهی گذاشت . یادم می آید که چند نفر از طلاب این حوزه مرا خیلی ناراحت و اذیت می کردند به حدی که دلم مکدر شد و از دست آنها ناراحت شدم ، بعد از مدتی آنها را ندیدم ، بعدها متوجه شدم که آنها طلبگی را رها کرده و در بازار مشغول به کار هستند ، یکی از آنها در لاله زار نوار می فروشد و دیگری در بازار تهران در مغازه دیگری مشغول بکار است و یکی دیگر پس از مدتی اطلاعیه او بر روی دیوار دیده شد که ظاهراً بر اثر تصادف از دنیا رفته بود .
نکته مهم این است که تعظیم استاد فقط تعظیم ظاهر نیست بلکه باید در باطن استاد را تعظیم نمائی و کوچکترین سوءظن به استاد نداشته باشی و کارهای استاد را به بهترین صورت توجیه کنی و سِرّ توفیق طلاب ، نداشتن سوءظن به علما و احترام اساتید است . کتاب مُنیَهُ المُرید نوشته شهید ثانی (ره) را حتماً بگیرید و بخوانید و عمل کنید ، در این کتاب آداب اساتید و شاگردان به طور مفصل نوشته شده است .
آداب الطلاب یا زندگی نامه و بیانات عالم ربانی و معلم اخلاق حاج آقا مجتهدی تهرانی (199 ـ 200).
آیة الله میرزا علی قاضی طباطبایی (ره)
اما نماز شب؛ پس هیچ چاره و گریزی از آن برای مؤمنین نیست، تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نمازشب.
(اسوه عارفان، ص137).