سیرآفاقی و انفسی در نظر فیلسوفان
1. ابن سینا
ابنسینا در پایان نَمَط چهارم از کتاب اشارات و تنبیهات، ضمن توضیح برهانی که برای اثبات ذات باری و صفات حقیقیه او آوردهاست میگوید: «تأمل کن که چگونه در اثبات مبدءِ اول و یگانگی و پاکی او از عیب و نقص ، بیان ما به چیز دیگری جز خود وجود نیاز نداشت و به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد، اگرچه آن هم بر وجود واجب تعالی تعالی دلیل است، اما این روش مطمئنتر و شریفتر است و در کتاب الهی، آیه «سنریهم آیاتنا» به این مطلب اشارتی دارد». [1]
2. شیخاشراق
شیخاشراق در باب دوم از رساله یزدان شناخت ـ که درباره معرفت نفس انسانی و چگونگی سعادت و شقاوت آن بحث میکند ـ آفاق و انفس را در معنای انسان و جهان به کار میبرد. به گفته او: کاملترین موجودات آدمی است که او را عالم کوچک خواندهاند «به حکم آنکه حواشی عالم روحانی و جسمانی بر هم زدهاند و نموداری از او با هم آورده؛ و کلام الهی بر این معنی ناطق است: سنریهم آیاتنا». [۷] نیز در کتاب الواح عمادی، پس از ذکر آیه ۲۱ سوره ۵۱ (الذّاریات) و آیه ۵۳ سوره ۴۱ (فصلت)، مینویسد: «این چند آیه اشارت میکند که عجایب عالم علوی در عالم کوچک که انسان است، تعبیه شدهاست». [2]
3. بابا افضل کاشانی
بابا افضل کاشانی، در رساله جاوداننامه، مراتب آیات و نشانههای الهی را در جهان هستی، به « گنج خانهای» تشبیه میکند که کلید آن خودشناسی است. به گفته او: «شناخت هر چیزی پس از شناخت هر چیزی پس از شناخت خود تواند بود، چه از مخلوقات هیچ چیز آن کمال ندارد که مردم». [3] وی سپس ضمن اشاره به آیه ۵۳ سوره ۴۱ و استشهاد به آیه ۲۱ سوره ۵۱، از «علمِ آیاتِ آفاق و انفس» نام میبرد و مینویسد: «ناچار به آیات آفاق و انفس مردم را به لقای خداوند تعالی باید خواند تا محجوب نمانند. پس به آیات بباید نگریست تا بدانی و بشناسی و از الحاد و تعطیل بری شوی؛ و چون بدانستی و بشناختی، آیات و علامات را فرو باید گذاشت تا مشرک نباشی». [4][5] نکتهای که افضلالدین در پایانِ سخن خود بر آن تأکید میکند، این است که پس از شناخت بدایع خلقت و تأمل در مصنوعات الهی و گشوده شدن دیده بصیرت، اگر آدمی از آیات و نشانهها روی برنتابد اندیشه خود را در وجود باری و وحدانیت و قیومیت او متمرکز نسازد، به ورطه شرک و الحاد میافتد.
4.صدرالدین شیرازی
صدرالدین شیرازی در مقدمه اسفار ، سلوک عارفان و سیر آفاقی و انفسی اولیاءالله را به ۴ سفر معنوی مانند میکند: ۱. سفر از خلق به سوی حق؛ ۲. سفر در حق همراه حق؛ ۳. سفر از حق به سوی خلق همراه حق؛ ۴. سفر در خلق همراه حق. [6] در توضیح این مراحل، شارحان سخنان صدرالمتألهین گفتهاند: در اصطلاح اهل یقین، سفر عبارت از سیر و سیاحتی است که آغاز آن عالم طبیعت و پایان آن فناءفیالله و بقاء بالله است. مرحله اول این سلوک، سفری است از خلق به سوی حق، یعنی سیر از کثرت به وحدت و از ظاهر به باطن. در طی این سفر، به تدریج تعبّنات موهوم و کثرات اعتباری از نظر سالک محو میشود تا بدانجا که «وحدت حقّه حقیقیه» را در هر چیز جلوه گر میبیند. آنگاه که هستی سالک در هستی حق فانی شد و وجودش وجودی حقانی گردید، سفر اول به پایان میرسد. حکیم الهی نیز با تدمل در آفاق و انفس و مشاهده آیات سبحانی و اتقان نظام هستی، از اثار قدرت و حکمت خداوند بر وجود او استدلال میکند و بر اسماء و صفات وی استشهاد میورزد. مرحله دوم سلوک، سفر در حق است همراه حق. مقصود ا این سفر، سیر سالک در عالم اسماء و صفات الهی است. سالک اندک اندک در دریای جلال و جمال الهی فرو میرود، پردهها برداشته میشود و هریک از موجودات به عنوان مظهری از مظاهر اسماء و صفات خداوند جلوه گر میشود. این سفر، سفری است در حق، زیرا در این سفر ، سالک متحقق به حقیقت حق میشود و «در صُوَرِ جمیع موجودات، به دیده حق، مشاهده حق» میکند. [7]
1.ابوعلیسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۶۶، تهران، مطبعهالحیدری، ۱۳۷۹ق.
2. سهروردی، شهابالدین، ص ۴۲۰، مجموعه آثار فارسی، به کوشش حسین نصر، تهران، انستیتو فرانسه، ۱۳۴۸ش.
3. سهروردی، شهابالدین، مجموعه آثار فارسی، ص ۱۹۰، به کوشش حسین نصر، تهران، انستیتو فرانسه، ۱۳۴۸ش.
4. باباافضل کاشانی، محمدبنحسین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۲۶۷، به کوشش مجتی مینوی و یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱ش، ۱/۱۱.
5.باباافضل کاشانی، محمدبنحسین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش مجتی مینوی و یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱ش، ۱/۱۱.
6. باباافضل کاشانی، محمدبنحسین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۲۸۴،به کوشش مجتی مینوی و یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱ش، ۱/۱۱.
7.صدرالدین شیرازی، محمدبنابراهیم، الاسفارالاربعه، ج۱، ص۱۳، قم، مکتبهالمصطفوی، ۱۴۰۴ق.
8. لاهیجی، محمد، مفاتیحالاعجازفیشرح گلشن راز، ص ۵۹، به کوشش کیوان سمیعی، تهران، ۱۳۳۷ش.
مفهوم محسنین
یکی از واژه های اساسی و کلیدی در قرآن کریم، واژة «محسن» و مشتقات آن می باشد. این واژه اسم فاعل از فعل «أحسَنَ» می باشد. از بررسی آن دسته از آیاتی که در آنها واژه های «محسن»، «محسنین» و «محسنات» به کار رفته است، این نتیجه به دست می آید که این واژه در قرآن در دو معنی به کار رفته است، یکی در خصوص خیر رساننده و نیکی کننده به دیگران و دیگری در مورد کسی که کارهای نیک و رفتار صالح انجام می دهد، چه این رفتار عملی باشد یا روحی و اعتقادی. البته در اینجا نیز مانند کاربردهای واژه «احسان» معنی کاربرد دوم در برگیرنده معنی کاربرد نخست می باشد، زیرا هر کسی که خیری را به دیگران می رساند و به دیگران نیکی می کند، این رفتار او فی نفسه، عمل صالحی محسوب می شود که کاربرد دوم شامل آن بوده و چنین شخصی «محسن» در معنی دوم آن می باشد.
موارد کاربرد نخست واژه محسنین 1-«الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ [1]؛ کسانی که در راحت و رنج انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از مردمان در می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» از اینکه بدنبال ذکر آن اوصاف و رفتارها تعبیر به «والله یحبّ المحسنین» شده، معلوم می شود که اوصاف و رفتارهای ذکر شده معرّف «محسنین» است، همچنان که علامه طباطبایی در ذیل آیه می نویسد: «در این گفته خداوند «والله یحبّ المحسنین» این اشاره وجود دارد که اوصاف قبلی، معرّف عنوان «محسنین است[2]».
ورزش چوگان در روايات شيعه
ورزش چوگان ورزشی است که در آن، ورزشکار بر اسب سوار میشود و با چوبدستی که سر آن دارای انحنا است، به چیزی(توپ) ضربه میزند.[1] این بازی به خودی خود و بدون در نظر گرفتن برخی مسائل پیرامونی، اگر تنها برای ورزش و تقویت جسم باشد مشکلی ندارد.[2] اما از آنجا که در گذشته، هدف از بازیهایی مانند چوگان، ورزش و بدنسازی نبود، بلکه تنها نوعی خوشگذرانی مخصوص پادشاهان و ثروتمندان و نوعی قماربازی به شمار میآمد، که علاوه بر غافل کردن انسان از یاد خدا و معنویات و ایجاد نفاق،[3] بدون آنکه فایدهای داشته باشد،[4] خطراتی جسمانی نیز برای ورزشکاران به دنبال داشت؛ و چه بسا به دلیل استاندارد نبودن زمین ورزشی، گاه منجر به مرگ بازیکنان میشد؛ از این جهت در برخی از روایات توصیه شده تا افراد باایمان به دنبال این بازی نروند:
امام صادق(ع) فرمود: «در بازی چوگان، شیطان به دنبال انسان میآید و فرشتهها از او دور میشوند، و اگر کسی در این بازی از اسب خود بر زمین افتاده و از دنیا برود، در آتش قرار میگیرد».[5]
مشابه همین روایت با اندکی تغییر از امام رضا(ع) نیز نقل شده است.[6]
با این وجود میتوان گفت که اگر شرایط برای اجرای این ورزش مهیا باشد و خطرات موجود در این ورزش رفع شود، و هدف از ورزش، بدنسازی باشد و نه تلاشی برای دور شدن از خدا و واقعیتها و نیز قماری در این ورزش رخ ندهد، این بازی حرام نیست.[7]
پي نوشت:
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج 2، ص 310، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. «اهمیت ورزش در اسلام»، 59279؛ «پیادهروی از نگاه روایات»، 33760؛ از اینرو برخی علما وسيله قمار بودن این بازی را رد نموده و وجهی برای حرمت این بازی ندانستهاند؛ تبریزى، جواد، إرشاد الطالب إلى التعلیق على المکاسب، ج 1، ص 77، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ سوم، 1416ق؛ شیرازى، سید محمد، إیصال الطالب إلى المکاسب، ج 1، ص 246، تهران، منشورات اعلمى، چاپ اول، بیتا.
[3]. عدهای از علماء، الأصول الستة عشر، ص 51، قم، دار الشبستری للمطبوعات، چاپ اول، 1363ش.
[4]. «زندگی دنیا بازی و سرگرمی از نگاه قرآن»، 49926.
[5]. همان؛ شیخ صدوق، المقنع، ص 458، قم، مؤسسة امام مهدی عج، چاپ اول، 1415ق.
[6]. علی بن موسی (امام هشتم)، الفقه المنسوب للإمام الرضا ع، ص 284، مشهد، مؤسسة آل البیت ع، چاپ اول، 1406ق.
[7]. «پرداختن به ورزش کاراته»، 9064.
پرهيز از تكلف در دوستي
از نگاه آموزههای دینی، رعایت حد اعتدال در دوستیها ضروری به نظر میرسد؛ یعنی باید حد و مرز دوستی رعایت شود، تا برای آینده انسان خطر آفرین نباشد و یا او را به زحمت نیاندازد. چه در آگاه کردن دوست به اسرار، چه در رفت و آمدهای بیش از اندازه، چه از توقّعات نابجا و …
در همین راستا امام علی(ع) در مقام آسیبشناسی رفاقتها به نکتهای در این زمینه اشاره میفرماید:
«شَرُّ أَصْدِقَائِک مَنْ تَتَکلَّفُ لَه»؛[1] بدترین دوستان تو کسی است که برای ادامه ارتباط با او خود را به زحمت و تکلّف بیاندازى.
«شَرُّ إِخْوَانِکَ مَنْ أَحْوَجَکَ إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَکَ إِلَى اعْتِذَار» بدترین برادران تو کسی است که تو را به رفتار ساختگی محتاج ساخته و به شیوهای رفتار کند که مجبور شوی تا معذرتخواهی بکنی![2]
و…
معنای این روایات آن است که یک دوست خوب باید بیتکلّف و خودمانی باشد، به گونهای که اگر به عنوان نمونه به خانه شما آمد و از همان مختصر چیزی که در خانه بود از او پذیرایی کردی، نزد او و پیش خودت شرمنده نباشی و اگر وامی از شما خواست و نداشتی، نتوانی بدون تکلّف به او بگویی و …
بر این اساس، اگر فردی که برای ادامه دوستی به او نیازمندی، و این نیاز موجب میشود که خود را به دردسر بیاندازی و به زحمت بیفتی، براساس تعالیم دینی دوست خوب محسوب نمیشود.[3]
البته تمام اینها بدان معنا نیست که نباید برای دوستان هیچ کاری کرد و هیچ قدمی برداشت، بلکه مهم آن است که دوستت آنگونه باشد که در دارایی و نداری، در توانمندی و ضعف، در سلامت و بیماری و … با او هیچ رودربایستی نداشته و بدون هیچ تکلفی و به سادگی همواره بتوانی وضعیت فعلی خود را با روابط دوستانهای که دارید منطبق نمایی.
از اینرو بدیهی است که «تکلّف» را نباید به معنای «زحمت» گرفت و این از وظایف دوستان است که در مشکلات یاور هم باشند و برای یکدیگر تلاش کرده و متحمّل زحماتی شوند. آنچه رفیق را نارفیق میسازد، «رودربایستی» و مجبور شدن به «رفتار تصنّعی» در برابر او است.
پي نوشت:
[1]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 419، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
[2]. همان، ص 418.
[3]. «ویژگی های دوست خوب»، 13888؛ «تأثیرات دوست بد»، 54836؛ «حد و مرز دوستیها در اسلام»، 71982.
تسویه در عرفان
تسویه، از ریشه «س وی»، مصدر باب تفعیل و به معنای مساوی کردن و به اعتدال رساندن است. [۱][۲]
این اصطلاح از کلمه قرآنی سَوَّیْتُهُ [۳][۴][۵][۶][۷]
واژه تسویه از دیدگاه مفسران
اغلب مفسران، تسویه را اعتدال در صورت و کامل شدن خلقت معنی کرده اند. [۸]
[۹]
میبدی آن را به معنای اعتدال مزاج و کمال برای قبول روح انسانی دانسته است. [۱۰]
اصطلاح تسویه در عرفان
اصطلاح تسویه در عرفان بسیار کم به کار رفته و ظاهراً تنها در آثار ع زیزالدین نسفی و محمود شبستری در باره آن توضیح داده شده است.
پی نوشت
1. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «سوا»، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت (بی تا).
۲.ابن منظور، لسان العرب، ذیل «سوا».
۳. طه/سوره۲۰، آیه۵۸.
۴. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۸.
۵. مریم/سوره۱۹، آیه۱۰.
۶. کهف/سوره۱۸، آیه۳۶.
۷. سجده/سوره۳۲، آیه۹.
۸. زمخشری، ج۲، ص۵۷۷.
۹. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰، قاهره ، چاپ افست تهران
قرآن و تربیت اجتماعی کودک
امروز کتابی در حوزه تربیت اخلاقی رو معرفی می کنیم این کتاب با عنوان «قرآن و تربيت اجتماعي كودك» تالیف خانم مهدیه رضایی است که به سفارش مركز پژوهشي قرآن كريم المهدي تدوین شده و توسط انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآنی در سال 93 به چاپ رسیده .
مهم ترین عناوین این کتاب عبارتند از:
اشاره؛ فهرست مطالب؛ مقدمه؛ درآمد؛ فصل اول: كليات (مباحث نظري)؛ فصل دوم: مراحل تربيت اجتماعي؛ فصل سوم: عوامل تربيت اجتماعي كودك؛ فصل چهارم: موانع تربيت اجتماعي كودك؛ فصل پنجم: روش هاي كاربردي تربيت اجتماعي كودك؛ ضمايم؛ فهرست منابع
خصوصیات متفکران خلاق
متفکران خلاق چه خصوصیت هایی دارند؟ «پرکینز»6 چهار خصوصیت برای این افراد خلاق است که عبارتند از:
الف) تفکر انعطاف پذیر و شیطنت آمیز
متفکران خلاق، انعطاف پذیرند و با مسائل بازی می کنند. نکته ای که تناقض برانگیز است، این است که خلاقیت اگر چه سخت و دشوار است، ولی اگر آن را آسان بگیریم، آسان می شود و به تعبیری، شوخی، چرخ های خلاقیت را روان می کند؛ البته منظور از شوخی در این جا، انعطاف روحی و تخیل است.
ب) انگیزش درونی
آدم های خلاق، معمولاً از خلق کردن، لذت می برند و به نمره، پول و حتی راضی کردن دیگران خیلی اهمیت نمی دهند؛ بلکه همیشه به دنبال خلق این هشتند. بنابراین، آدم های خلاق، بیشتر انگیزش درونی دارند و نه انگیزش بیرونی.
ج) خطر پذیری و ریسک
خطرپذیری یا بی مبالاتی و بی توجهی و قهرمان بازی متفاوت است.
آدم های خلاق، درصدی از خطر و ریسک را قبول می کنند و از این جهت اشتباه هم می کنند؛ البته این، نشانه مهارت کم آنها نیست؛ بلکه نشان می دهد که ایده های بیشتری دارند و امکانات بیشتری را در نظر می گیرند. برخی از ایده های آنها جواب می دهد و برخی دیگر با شکست مواجه می شود.
پبلو پیکاسو، نقاش اسپانیایی قرن 12، بیش از بیست هزار نقاشی کشید؛ ولی تمام آنها شاهکار نشدند. متفکران خلاق، با عدم موفقیت های خود کنار می آیند و از شکست عبرت می گیرند.
د) ارزیابی عینی کار
بر خلاف این تصور قالبی که آدم های خلاق، خود محور و ذهن گرا هستند، اکثر متفکران خلاق سعی می کنند از کارشان ارزیابی عینی داشته باشند. آنها برای قضاوت های فوق ملاک هایی دارند و به قضاوت آدم های قابل اعتماد و محترم بها می دهند و به این ترتیب، می فهمند که آیا با تفکر خلاقانه بیشتر می توان کارشان را بهبود بخشید یا نه.
مفهوم سکینه
یکی از کلمات رایج در عرفان اسلامی است که به طور معمول از آن به آرامش تعبیر میشود. سکینه صاحب سه درجه است:
1. سکینه خشوع است. آنگاه که سالک به طاعت و بندگی حق قیام میکند.
2. سکینه هنگام معامله، رفتار و کردار است بدین صورت که نفس را به حساب کشد و ازعیوب و آفات آن مطلع گردد و با مردم ملاطفت کند. حق را با ادای حقوق بندگی و حفظ حدود،همراه با خلوص نیست و تهذیب و قصد عمل، مراقبت کند. این درجه از سکینه اختصاص به اهل فتوت دارد.
3. سکینهای که رضا به روزی قسمتشده را بر سالک ایجاد کند و بپروراند. و از بیان شطحیات فاحش باز دارد و صاحب خود را به حد رتبه واقف گرداند این درجه از سکینه تنها در قلب نبی یا ولی فرود میآید.(انصاری، 1373، 207)
در بیان اقسام مراحل سیرو سلوک از طمأنینه هم یاد شده است. در بسیاری از اوقات طمأنینه و سکینه به یک معنا یعنی همان آرامش تعبیر میشود اما حق این است که در کلام برخی از عارفان نامدار همچون خواجه عبدالله انصاری میان آن دو فرق گذاشته شده.( کیایی،1390، 39)
سکینه قهر و غلبهای است که هر از چندگاه آتش هیبت را خاموش میکند اما طمأنینه، سکون وآرامشی امنی است که در آن راحت انس است. پس سکونی که در طمأنینه است دائم و همیشگی است نه گهگاهی و موقت و آن برخلاف سکینه، راحت انس است. .(انصاری، 1373، 210)
خداوند در قرآن می فرماید:« هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ …» ( سوره فتح، آیه 4)
منابع:
1- کیایی، محمد حسین، آرامش واقعی و توهم آرامش، قم، عصرآگاهی، چاپ اول،1390
2-انصاری، عبد الله بن محمد، منازل السائرین،تهران ،نشر الزهرا، 1379
رهنمود تربیتی امام کاظم (ع)
انتخاب نام نیکو از حقوق فرزند بر والدین و نشانه احترام و اهمیت آنها به آینده فرزند می باشد. نام علامتی است که فرزند آن را تا پایان عمر به همراه دارداگر نیکو باشد مایه سرور و شادی فرزند و اگر ناپسند و زشت باشد باعث اندوه وحسرت او می گردد. موسی بن بکر از امام کاظم(ع) نقل می کند که فرمود: اولین کارنیک پدر برای فرزند این است که نام نیکو برایش انتخاب نماید. در حدیث دیگری آن حضرت برخی از اسامی نیکو را ذکر می نماید. سلیمان جعفری می گوید از حضرت کاظم(ع) شنیدم که فرمود: خانه ای که یکی از اسمهای محمد، احمد، علی، حسن، حسین،جعفر، طالب و فاطمه در آن باشد فقر در آن داخل نمی شود. اهمیت نام نیکو بدان حد است که گاهی حضرت از نامهای ناپسند نهی می فرمود و حتی در کودکی نسبت به آن حساس بود: یعقوب سراج نقل می کند که بر حضرت ابی عبدالله (امام صادق) (ع) واردشدم در حالیکه بر بالین فرزندش (امام کاظم(ع » ایستاده بود و موسی(ع) درگاهواره جای داشت و حضرت با او نجوی می کرد و آهسته سخنانی می گفت آنقدر تامل کردم تا سخنانش با فرزند تمام شد، آنگاه فرمود: نزدیک بیا و سلام کن، رفتم وسلام کردم، آن طفل با بیانی فصیح و روشن جواب سلام مرا داده و فرمود: برو و نام دخترت را که دیروز [حمیراء] نام نهاده ای تغییر بده، به درستی این نامی است که خداوند را به غضب می آورد، آنگاه حضرت صادق(ع) به من فرمود:
زود برو و آنچه موسی(ع) گفت عمل کن تا کامیاب شوی، سپس من نام دخترم را ازحمیراء تغییر دادم.
سیره عملی امام کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمیت نام نیکوبرای فرزندان است، آن حضرت با کثرت فرزندان برای آنها نام نیکو برگزید و حتی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آنهارا از هم جدا می کرد. مرحوم مجلسی در بحارالانوار تعداد فرزندان آن حضرت را37نفر ذکر می کند و از اسامی آنان چنین یاد می کند:
الف) پسران: علی (رضا(ع »، ابراهیم، عباس، قاسم، جعفر، اسماعیل، هارون، حسن،احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبیدالله، زید، حسین، فضل و سلیمان.
ب) دختران: فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری،کلثوم، ام جعفر، لبانه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عائشه، ام سلمه، میمونه و ام کلثوم. همچنین از عمده الطالب، ابراهیم اکبر و ابراهیم اصغر را نقل می کند. علاوه بر مرحوم مجلسی برخی، نامهای مشترک دیگری را چون زینب، زینب الکبری، خدیجه، خدیجه الکبری، ام کلثوم الکبری، ام کلثوم الوسطی وام کلثوم الصغری را برای فرزندان امام کاظم(ع) ذکر کرده اند.
چگونه کودکان را برای نماز صبح بیدار کنیم؟
هنگام صبح برای اجرای برنامه نماز در خانواده، بر طبق دستور صریح اسلام پدر مسئول است. او برای انجام این مسئولیت، خود باید زودتر از دیگر اعضای خانواده بیدار شود و از جای برخیزد (البته پدران و مادرانی هم هستند که اهل نماز شب و قبل از اذان بیدارند).
آنها که خستگی یا خوابی سنگین دارند بهتر است با صدای زنگ ساعت خود را بیدار کنند و این عادتی برای افراد خانواده باشد.
پس از بیداری، فرزندان خود را با صدای خوب، گرم و دلپذیر بیدار کند، به این صورت:
علی جان من، فاطمه جان من، برخیز، وقت نماز است…و آنقدر صدا کند تا آنها هشیار شوند و پس از هشیار شدن آنان را به خود رها کند و خود به دنبال تطهیر و وضو برود.
پس از برگشت اگر بچه ها را در حال خواب دید مجددا با همان صدا و نوازش آنها را صدا کند تا هشیار شدند و جواب دادند آنها را به خود رها کند و خود بالای سر آنها با صدای بلند نماز را شروع کند.
پس از نماز اگر باز هم آنها در خواب بودند، به سروقتشان برود، با صدای دلپذیر، با دست کشیدن بر سر و روی آنها، با نوازش بدنی، گاهی هم تحت عنوان شوخی با بچه ها، به صورت بغل کردن و وا ایستادن آنها، بیدارشان کند، به دستشویی راهنمایی شان نماید و حتی صورتشان را بشوید تا کاملا هشیار و آماده نماز شوند.
در همه حال باید سعی کرد خاطره بیدار کردن برای نماز را برای بچه ها دلپذیر ساخت، به گونه ای که از آن صحنه ها خاطره تلخی در ذهن نداشته باشند. به نظر ما اگر این کار تنها به مدت یک هفته بطور منظم تعقیب شود، به صورت عادی مناسب در آنان باقی خواهد ماند و یا لااقل از آن احساس سنگینی نخواهند داشت. مهم این است که همه مهر و محبت خود را در بیدار کردن کودکان و انجام فریضه شان صرف نماییم.
برگرفته از پایگاه حوزه نت
دام های تربیتی والدین
آیا اغلب از رفتار فرزند خود خشمگین، شرمنده یا خجل میشوید؟ آیا متوجه شدهاید که فرزندتان اغلب شما را عصبانی میکند یا این که برای جلب همکاری او ناچاد هستید به تهدید و داد و فریاد مترسل شوید؟ آیا گاهی اوقات درباره نحوه مهار رفتار کودکتان با همسر خود جر و بحث و مجادله میکنید؟ اگر پاسخ شما به برخی از این سوالات مثبت است، شاید شما نیز گرفتار این دامها شدهاید.
دامهایی که در رابطه با تربیت فرزندان وجود دارد، به میزان فشارهای روحی والدین میافزاید و کار تربیت و بزرگ کردن کودکان را دشوارتر میسازد. در واقع تربیت کودک به طور صحیح راهی برای اجتناب از گیر افتادن در این دامهاست.
تقویت هوش در کودکان
کودکی که به دنیا میآید، شور و شوقی وصف نشدنی برای خانواده میآورد. نگویید که شما از آن پدر و مادرهایی هستید که نمیخواهید برای فرزندتان سنگتمام بگذارید، چون باور نمیکنیم. اگرچه مسوولیتهای پدر و مادر تمامی ندارد و بخصوص در روزهای نخست به شما فشار میآورد، اما میخواهید برای فرزندتان هر کاری که میتوانید انجام دهید و برایش کم و کسر نگذارید. حال اگر بدانید که میتوانید هوش و ذکاوت او را هم مانند نیازهای جسمانی و عاطفیاش پرورش دهید، مطمئنا دیگر معطل نمیمانید و این نیاز او را هم تحقق میبخشید.
چگونگی حفظ حرمت و حريم بزرگترها
حفظ جايگاه
علاقه به محبوبيت در وجود همه هست . هر كس دوست دارد مورد توجه و عنايت قرار گيرد و به جايگاه او در مجموعه هايى كه به سر مى برد، احترام شود، چه در خانه ، يا مدرسه ، يا اداره و جامعه و…
بخصوص كسانى كه نسبت به ديگران خوبى كرده و زحمت كشيده اند، انتظار دارند زحماتشان مورد توجه و تقدير قرار گيرد و اگر كسانى بر سر سفره آنان نشسته اند و نمك خورده اند، نمكدان نشكنند و بى مهرى و بى اعتنايى به صاحب حق و صاحب نعمت نكنند.
پدران و مادران و بزرگان فاميل و سالخوردگان يك خانه و خانواده ، از همين رو توقع دارند كه كوچكترها، فرزندان و نوه ها قدر آنان را بشناسند و در مراعات و اداى حقشان كوتاهى نكنند.
حرمت نهادن به سالمندان ، نشانه قدرشناسى است .
وقتى پدر و مادر، يا يكى از افراد فاميل به سن كهولت و پيرى مى رسند، هم مراقبت بيشترى لازم دارند، هم متوقعند كه در آن سنين از احترام بيشترى برخوردار باشند و جايگاه آنان در خانواده محفوظ بماند.
به همان اندازه كه يك كودك ، وقتى احساس كند در يك خانواده مورد بى مهرى است و جاى خوبى ندارد و به او اعتنايى نمى شود، گرفتار عقده حقارت مى شود، سالمندانى هم كه احساس كنند اهل خانه ، وجود آنان را براى خود مايه زحمت مى دانند و او را اضافى مى شمارند، دچار افسردگى و اندوه زندگانى تلخ و ماءيوسانه مى سازد.
پيران گاهى حساسيتهاى بيش از حد و زود رنجى هاى سريع دارند. در اين سن و سال ، بايد بيشتر به آنان محبت نشان داد، تا احساس زيادى بودن يا سربار بودن نكنند.
مقاوم سازى نسل ، وظيفه اى همگانى
در عصرى بس خطير زندگى مى كنيم كه مى توان آن را عصر بحران ها و تهاجم ها ناميد. عوامل آشوب آفرين و مفسده جو رو به گسترش و فزونى هستند. از آن جا كه دشمن براى مبارزه با انقلاب اسلامى از ترفند جنگ افروزى طرفى نبسته است ، جبهه جديدى با چهره فرهنگى گشوده كه بسيار خطرناك تر و آسيب زننده تر از جبهه نظامى است ؛ زيرا نسل آسيب پذير و تهاجم پذير - كه متاءسفانه رقم آنان نيز اندك نيست - به علت ضعف فرهنگى و محدوديت هاى فكرى ، مقاومت و پايدارى لازم را در برابر تهاجمات ندارند. بر اين خطر بايد افرادى را افزود كه به دلايلى در خط مكتب نبوده و در سايه تربيت غلط، آب غرب در كامشان گواراتر است و به صورت مستقيم يا غيرمستقيم مبلغ انديشه هاى غربند و با الگوگيرى از شيوه زندگى و راه و رسم آنان به نشر و گسترش ايده ها و آرمان هاى غرب مى پردازند. در چنين شرايطى ،مسئوليت متوليان امرتربيت سنگين تر است .
اخلاص
در بنى اسرائيل عابدى بود به او گفتند: در فلان مكان درختى است كه قومى آن را مى پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند.
ابليس به صورت پير مردى در راه وى آمد و گفت : كجا مى روى ؟
عابد گفت : مى روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم ، تا مردم خداى را نه درخت را بپرستند.
ابليس گفت : دست بدار تا سخنى باز گويم . گفت : بگو، گفت : خداى را رسولانى است اگر قطع اين درخت لازم بود خداى آنان را مى فرستاد. عابد گفت : ناچار بايد اين كار انجام دهم .
ابليس گفت : نگذارم و با وى گلاويز شد، عابد وى را بر زمين زد. ابليس گفت : مرا رها كن تا سخن ديگرى برايت گويم ، و آن اين است كه تو مردى مستمند هستى اگر ترا مالى باشد كه بكارگيرى و بر عابدان انفاق كنى بهتر از قطع آن درخت است .
دست از اين درخت بردار تا هر روز دو دينار در زير بالش تو گذارم .
عابد گفت : راست مى گويى ، يك دينار صدقه مى دهم و يك دينار بكار برم بهتر از اين است كه قطع درخت كنم ؛ مرا به اين كار امر نكرده اند و من پيامبر صلى الله عليه و آله نيستم كه غم بيهوده خورم ؛ و دست از شيطان برداشت .
دو روز در زير بستر خود دو دينار ديد و خرج مى نمود، ولى روز سوم چيزى نديد و ناراحت شد و تبر برگرفت كه قطع درخت كند.
شيطان در راهش آمد و گفت : به كجا مى روى ؟ گفت : مى روم قطع درخت كنم ، گفت : هرگز نتوانى و با عابد گلاويز شد و عابد را روى زمين انداخت و گفت : بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا كنم .
گفت : مرا رها كن تا بروم ؛ لكن بگو چرا آن دفعه من نيرومندتر بودم ؟
ابليس گفت :
تو براى خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتى لذا خدا مرا مسخر تو كرد و اين بار براى خود و دينار خشمگين
شدى ، و من بر تو مسلط شدم .
نام كتاب : يكصد موضوع 500 داستان
مؤ لف : سيد على اكبر صداقت
چند نکته در تربیت کودکان 3 تا 14 سال
با ثبات عمل کنيد
ثبات داشتن در رابطه با کودک يکي از اصول مهم فرزندداري است معهذا ممکن است در پيروي از آن در موقعيت هاي روزانه با مشکل مواجه شويد. اگر هنگامي که کودک کاري را انجام مي دهد به او لبخند بزنيد لکن در زمان ديگري همان کار يا شبيه آن را انجام دهد به او سخت بگيريد کودک به شدت دچار سردرگمي مي شود. چرا اين عمل در يک زمان خطاي بزرگي بود و در زمان ديگر خنده آور؟ هنگامي که اجازه مي دهيد حالات خلقي شما عکس العمل هايتان را نسبت به کودک تحت تاثير قرار دهد، قرار گرفتن در اين بي ثباتي آسان مي شود. پس مواظب باشيد کودک خود را به علت رفتار مثبت که انجام داده تشويق نماييد و به علت رفتار منفي تنبيه نماييد نه اينکه ملاک تشويق يا تنبيه شما حالات خلقي شما باشد. روزي شاد و پر حوصله و روز ديگر به دلايل گوناگون خسته و بي حوصله.
40 نكته در باب افزايش انگيزه دانشآموزان
انگيزه، حالات دروني فرد است كه موجب تداوم رفتارش تا رسيدن به هدف ميشود. انگيزه ارتباط مستقيم و مثبت با پيشرفت تحصيلي دارد.
به همين علت علاوه بر آنكه انگيزه وسيلهاي براي پيشرفت تحصيلي در نظر گرفته ميشود، گاهي از آن به عنوان هدف نيز نام برده ميشود، زيرا با افزايش انگيزه، پيشرفت تحصيلي نيز پديد ميآيد.
از آنجا كه هوش و استعداد تحصيلي بهعنوان دو عامل اساسي در پيشرفت تحصيلي، كمتر تحت تأثير معلم يا مربي واقع ميشود، سعي بر آن است كه با افزايش انگيزه دانشآموزان حداكثر بهرهوري از هوش صورت گيرد. زيرا در حالت مساوي برابري هوش و استعداد تحصيلي افراد، مشاهده شده است كه پيشرفت تحصيلي افراد با انگيزه چشمگيرتر بوده است. با وجود آنكه معلمان در تغيير هوش و استعداد تحصيلي نقش چنداني ندارند، ولي ميتوانند در بالا بردن انگيزه دانشآموزان مفيد واقع شوند.
انگيزه به دو نوع دروني و بيروني قابل تقسيم است. از انگيزه بيروني ميتوان به تقويتكنندههايي چون پول، تائيد، محبت، احترام، نمره و از تقويتكنندههاي دروني ميتوان به رضايت خاطر و احساس خوب از يادگيري اشاره كرد.
حقوق کودک از نگاه امام سجاد علیه السلام
در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام ، در باره حقوق کودک چنین آمده است: «حق کودک و فرزند صغیر بر تو این است که به او ترحم کنی، و از پذیرایی و نگهداری او از سرما و گرما و بیماری ها مضایقه ننمایی، و در آموزش نظامی و پیشاهنگی و آمادگی او برای مبارزه با دشمن کوتاهی نکنی، در تعلیم و تربیت اسلامی و دینی او بکوشی، و از خطاها و لغزش های او بگذری، و اشتباه ها و بدی هایش را بپوشانی، و در کار تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش با او به رفق و مدارا عمل کنی». همچنین از آن حضرت علیه السلام است که: «حق فرزند بر تو آن است که بدانی وجود او از تو و نیک و بدش در این جهان منسوب به توست».
کتابخوانی برای کودکان
والدینی که برای فرزندان کوچک خود کتاب میخوانند، در واقع برای سراسر زندگی آنها، توشههایی ارزشمند فراهم میکنند. از میان این توشهها، میتوان به بهرهمندی کودکان از قدرت تفکر و برخورداری آنان از شخصیت مؤثر اشاره کرد. در اینجا بهطور خلاصه به مهمترین امتیازات کتابخوانی برای کودکان، اشاره میشود؛ شاخصهایی که زندگی بچهها و حتی والدین را متحول میکند.
مهمترین امتیازات
سرگرمی مفید: آنچه توجه کودکان را بهخود جلب میکند پیش از هر ویژگی باید سرگرمکننده باشد. کودکان با کتابخوانی سرگرم میشوند؛ یک سرگرمی مفید، ساده و کم هزینه.
ایجاد ارتباط: کتابخوانی برای بچهها، در واقع تجربه پیوندی شگرف است. کتابخوانی ارتباطی مفید میان والدین و کودکان ایجاد میکند و در این تعامل، اندیشه و روح فرزندان خانواده، آرام آرام تغذیه میشود.
یک دوره آزاد و غیررسمی: وقتی برای بچهها کتاب میخوانیم، در واقع آنها را به یک دوره آموزشی آزاد و غیررسمی دعوت کردهایم. ما در این دوره کاملاً آزاد، وقت خود را به کودکان اختصاص میدهیم، برای آنها با صبر و حوصله کتاب میخوانیم و این کار به فرزندان اثبات میکند که چهقدر برای ما اهمیت دارند.
کتابخوان شدن بچهها: تداوم این شیوه، الگویی است برای کتابخوانشدن بچهها و تبدیل آنها به دوستداران مطالعه. کسب این توانایی، عامل موفقیتهای آموزشی در سراسر زندگی آنان خواهد بود.
گسترش دایره واژگان: در کتابخوانی، واژهها به شکل صحیح خوانده میشوند و کودکان، هر واژه را که میشنوند، میآموزند. بچهها آرامآرام با کلمات متنوع آشنا میشوند و دایره واژگانی ذهن آنها، گسترش پیدا میکند. همچنین تلفظ درست کلمات، به بچهها کمک میکند تا سریعتر به زبان مادری خود تسلط یابند.
افزایش قدرت تخیل: در کتابخوانی، قدرت تخیل کودکان پرورش مییابد. آنها واژگان و جملههایی را که شما میخوانید، میشنوند و همزمان تصاویر کتاب را تماشا میکنند. این شنیدن و دیدن، ۲ کلید برای گشودن دروازه تخیل کودکان است. ذهن خلاق بچهها، دست به گسترش این دادهها میزند و آنها حین همراهی با روند کتابخوانی، همچنان به تصویرسازیهای ذهنی خود ادامه میدهند. آنچه آنان میشنوند یک مطلب خاص است اما همین مطلب ویژه و یگانه، در تخیل هر یک از بچهها، با تصاویر ذهنی و خیالی متفاوتی بازآفرینی میشود.
مواجهه با موقعیتهای متفاوت: در کتابخوانی، افق فکری کودکان ما گسترش مییابد. آنها با شنیدن سطر سطر یک کتاب قصه و ورودشان به جهان داستانی، در حلقه موقعیتهای تازهای قرار میگیرند. این مواجهه فکری تجربه منحصر به فردی است که به بچهها میآموزد چگونه در برابر موقعیتهای متفاوت، چارهاندیشی کنند و چگونه در مورد عکسالعملهای خود با اعتماد به نفس تصمیم بگیرند.
مهمترین امتیازات کتابخوانی را با هم مرور کردیم اما هنوز نکات ناگفتهای وجود دارد. کتابخوانی برای بیش از یک نفرکار کتابخوانی ساده و راحتتر است اما اگر بیش از یک فرزند دارید، این بخش را با دقت بخوانید:
در کتابخوانی برای بچهها، تفاوت سنی آنها با یکدیگر، کار را کمی دشوار میکند. کودکان شما بهدلیل تفاوت سن، نمیتوانند بهطور یکسان با مطلب ارتباط برقرار کنند و از آن لذت ببرند. یک بچه پنجساله و یک بچه دوساله را در نظر بگیرید. آنها برادرند، کسانی هستند که در یک خانه زندگی میکنند اما آن دو، دلبستگیهای متفاوتی دارند. کتابهای پسر دوساله به خاطر سادگی مطالب، برای پسر پنجساله، سرگرمکننده و جالب توجه است درصورتی که کتابهای این پسر، ممکن است برای برادر کوچک او، خیلی سخت باشد. حین کتابخوانی برای این دو کودک دائماً میبایست به خاطر همراهی با فرزندی که کوچکتر است، خواندن را متوقف کنید یا صفحات را دوباره بخوانید، زیرا بچه دوساله از نظر درک مفاهیم، نسبت به برادر پنجساله خود، در مرحله متفاوتی از شناخت قرار دارد. شمرده شمرده بخوانید و پاسخگوی پرسشها باشید آنچه در کتابخوانی اهمیت فراوان دارد این است که بهگونهای بخوانیم که بچهها درک کنند.
در هنگام کتابخوانی، توجه کنید که باید یکایک بچهها مخاطب شما باشند و کلمات میبایست شمرده شمرده و آرام خوانده شوند. اگر متن کتاب را با بیحوصلگی و شتاب زده بخوانید، توجه بچهها جلب نمیشود. در این شیوه نادرست، آنها اغلب کلمات را به خوبی نمیشنوند و در نتیجه از متن و ماجراهای کتاب فاصله میگیرند. با خواندن صحیح و بیشتاب، زمینه برای پیوند و ارتباط شما با یکایک بچهها فراهم میشود. کتابخوانی، فضایی برای بچهها فراهم میآورد که در آن پرسشها شکل میگیرند. در چنین موقعیتی ذهن کنجکاو و سرشار از سؤال کودکان، فعالتر میشود و آنها دمادم از چیستی این و چگونگی آن میپرسند. هنگام کتابخوانی متوجه میشوید که بچهها اشتیاق عجیبی برای طرح سؤالات متنوع دارند و پرسشهای فراوانی در ذهن کودکان انباشته شده است.
خواندن شمرده شمرده مطالب کتاب به بچهها فرصت میدهد که با آسودگی، همه پرسشهای خود را مطرح کنند؛ سؤالاتی درباره تصاویر، ماجراهای قصه یا هر چیزی که ممکن است فکر آنها را بهخود مشغول کرده باشد. خواندن آرام و باطمأنینه، فرصتی خاص برای مادر، پدر و کسانی است که کار کتابخوانی برای بچهها و طبعاً پاسخگویی به پرسشهای آنان را بر عهده میگیرند. ما میتوانیم و باید که از این موقعیتها و فرصتهای آزاد و غیررسمی، نهایت استفاده را ببریم زیرا با هر پرسش کودک، مرحله تازهای از آموزش او آغاز میشود.
دیگر شروع کنید بهتر است کتابخوانی برای بچهها را از همین امروز آغاز کنیم، حداقل ۲۰ دقیقه در روز برای فرزندان خود کتاب بخوانیم و بکوشیم که نتایج مثبتی از این کتابخوانی بهدستآید.۲۰ دقیقه، در واقع زمانی معادل خواندن ۲ تا ۴ قصه کودکانه است. این ۲۰ دقیقه میتواند یکباره انجام شده یا اینکه به ۲ بخش تقسیم شود؛ به این ترتیب که ۱۰ دقیقه در یک اتاق و ۱۰ دقیقه در اتاقی دیگر صورت گیرد. در آغاز ممکن است بچهها بهسختی با کتابخوانی همراهی کنند اما باید بکوشیم که در این زمان ۲۰ دقیقهای با شگردهای مختلف، شور و اشتیاق آنها را برانگیزیم.
در گوشی
• آنچه زنها باید بدانند:
- مردان این روزگار از زنان خود چیزی بیش از یک کدبانوی خانهدار و مراقبت فرزندانشان انتظار دارند. مردها از زنان میخواهند تا در زمینههای عاطفی و احساسی از آنها حمایت کنند.
- زن عاقل از تلاشهای شوهرش برای راضی کردن او قدردانی می کند.
- وقتی مرد، خشمگین و ناراحت یا رنجیده است، مجاب کردن او با بحث و گفتوگو، بیمورد است.
- وقتی مردی به تکرار از علاقه زنش به خود مطلع شود، سالم و قدرتمند باقی میماند (مردان در این مورد به اشتباه احساس بیاعتنایی میکنند)
- واکنشهای صمیمی زن و ابراز تشکر و امتنان چونان آینهای است که تصویری درخشان را منعکس میسازد.
- مردها اغلب به آنچه در وجودشان میگذرد، توجه نمیکنند و آن را بروز نمیدهند.
- در چرخه صمیمیت؛ نزدیک شدن، دور شدن، دوباره نزدیک شدن و فاصله دوباره، عشق را محکمتر میکند.
- از نشانههای بیرون آمدن از مرحله تنهایی مرد، گرفتن دست همسرش و همچنین صحبت کردن با او است.
- مرد زمانی احساس علاقه میکند که زنش از کارهای او تشکر کند.
- اگر میخواهید همسرتان اصلاح شود، او را همانطور که هست بپذیرید.
- به اشتباه گمان میکنیم که همسرمان باید مانند ما بیندیشد و احساس کند.
- پند و اندرز و راه نشان دادن به مرد تنها در صورتی میتواند مفید باشد که مرد مستقیما این را از همسرش بخواهد.
- بزرگترین اشتباه زن در رابطه زناشویی این است که نیازهایش را به همسرش اطلاع ندهد.
- زنان اغلب مقاومت همسرشان را در کمک کردن، اشتباه ارزیابی میکنند.
- وابستگی بیش از اندازه به همسر هرگز درست نیست.
- مردها میخواهند تمجید و تحسین شوند.
- اغلب زنها متوجه نیستند که بیاعتمادی آنها نسبت به همسرشان تا چه اندازه آنها را رنج میدهد.
- خواستههایتان را از رابطه خود با همسر مطرح کنید و این تصور را نداشته باشید که همسرتان از آنچه در ذهن شما میگذرد، آگاه است.
- اگر در برابر احساسات همسرتان مقاومت کنید، احتمالا در برابر این احساسات در درون خود مقاومت میکنید.
- نگویید من مخالفم، بگویید؛ “من فکر میکنم … به نظر من…”
- زنان با درک نیازهای عاطفی همسرشان، میتوانند از منبع نارضایتی او آگاهی بیشتری به دست آورند.
- سه نشانه تنش در مردها عبارت است از: پس کشیدن، غر و لند کردن و سکوت نمودن.
- مردها همسران خندهرو را دوست دارند.