مرحومه جمیله فرشباف ( متولد تیر ماه سال 1314 ) ـ درس نخوانده و بی سواد بود و استاد در
سال 1326 (یعنی هنگامی که پنج سال از تحصیلش در نجف سپری شده بود) در مراجعت تبریز
به توصیة یکی از افراد خانواده با وی ازدواج کرده بود، سپس به اتفاق به نجف رفته بودند. سراسر
زندگی این زوج بزرگ سرشار از عشق و احترام متقابل بود.همسر استاد با وجود آنکه سختی ها
ومشقّات فراوانی را در نجف کربلا، کاظمین، تبریز، قم، مشهد و تهران متحمّل شده بود امّا هیچ گاه
از این بابت گله مند نبود. استاد می فرمود: «همسر من از نظر زهد، در میان اقوام تقریباً ضرب
المثل بود» او هیچ گاه ایشان را بخاطر مهمان های فراوان و یا زمان کمی که در اختیار افراد
خانواده قرارمی داد، مورد سرزنش قرار نداد. در مقابل استاد نیز این مهمانی را پاس می داشت و
برای همسرش احترام خاصّی قائل بود. احترام مثال زدنی به همسر سه دلیل عمده داشت:
1 ـ نماز اوّل وقت همسر
2 ـ صبر و شکیبایی ایشان
3ـ مهمان داری و مهمان نوازی ایشان.
مراقبت همسر به انجام فریضة اول وقت نماز، در میان اقوام و آشنایان مشهور بود. استاد به
فرزندان و اقوام توصیه می کرد که : نماز اوّل وقت را از جمیله خانم یاد بگیرند. باری، زمانی
که روز تمام می شد و استاد پس از مبا حثه با افلاطون و ارسطو و کانت و کنت و ماکیاول و
راسل، به نزد همسر می آمد،هم سطح و هم زبان او می شد و در بر خورد با مادر فرزندانـش
خود و جایگاه علمی و اجتماعی خویش را فراموش می کرد . شگفت انگیز این که همسر استاد
از مطالب علمی و فلسفی او هیچ نمی فهمید. امّا استاد بدون کوچکترین خود بینی در طول روز
با زبان آذری با همسر صحبت می نمود و به او محبّت می کرد و دلیل احترام خود را با این مطالب
همراه می کرد که :«هیچ دغدغة فکری ایجاد نکرد»
برگرفته از کتاب جاودان اندیشه مؤلف کریم فیضی تبریزی