محمد باقر وحید بهبهانی
سرور فقیهان كربلا لباسهای ساده می پوشید، همنشینی با تهیدستان را دوست داشت و در برآورده ساختن نیاز ناتوانان جامعه از هیچ كوششی دریغ نمی كرد. بسیار اتفاق می افتاد كه استاد بزرگ بهبهان عبادت استیجاری انجام می داد و درآمد آن را به شاگردان تنگدستی چون میرزای قمی می سپرد تا در راه دانش اندوزی به كار گیرد.
میرزا محمد تنكابنی می نویسد:
زوجه آن جناب در ایام زمستان جبه ای بر او درست كرد. آن بزرگوار جبه را پوشید و چون وقت مغرب شد به مسجد رفت . در راه یكی از اوباش كلاه از سر برداشته ، برهنه پای نزد آقا شتافت و عرض كرد: آقا، سرم برهنه است و كلاهی ندارم ، هوا سرد است ، فكری برایم كنید.
آن جناب فرمود: چاقو همراه داری ؟
مرد پاسخ داد: آری .
استاد با چاقو یك آستین جبه را برید به مرد تهیدست داد و فرمود: این آستین را بر سر بگذار و شب را بگذران تا صبح فكری برایت شود.
چون به خانه بازگشت همسرش جبه وی را بی آستین دید بسیار ناخشنود شد و گفت : من مدتها زحمت كشیده ، جبه ای آماده ساختم شما آن را ناقص كردید.
علاوه بر این فقیه یگانه روزگار زندگی فرزندانش را نیز زیر نظر داشت تا در استفاده از نعمتهای جهان زیاده روی نكنند و پابرهنگان جامعه را از یاد نبرند. روزی حضور زنی با پیراهن رنگارنگ در خانه توجه اش را جلب كرد.