گفتگو با محبوب ترین رهبر جهان عرب تجربه عجیبی بود. زمان ما محدود بود و البته دغدغه های دیگری هم بود، ولی وقتی نشست و لیوان آب را تعارف کرد و تا قطره آخر سر کشیدم، انگار کمی از اضطرابی که داشتم کم شد.
می دانست چه کشیده ایم تا رو به رویش نشسته ایم. شاید به دلایل امنیتی ماهواره نداشت که تلویزیون ایران را ببیند اما به خوبی فارسی حرف می زد و چشم هایش عاطفه ای عجیب داشت.
با اصول صدا و تصویر آشنا بود. پیش از آغاز مصاحبه از صدابردار خواست که کولر را خاموش کند تا “هام” محیط و “زیر صدا” ی باد مشکلی درست نکند. یک جایی هم وسط مصاحبه کار خراب شد و دست فیلمبردار به گلدان روی میز گیر کرد و صدای افتادن و… ؛ مصاحبه را قطع کرد و شروع کرد به شوخی به زبان عربی. من چیزی نفهمیدم اما مقصر ماجرا آنقدر آرام و متین خندید که چشم هایش پر از اشک شد و دیدم اطرافیان سید چقدر با او راحت بودند. خیلی راحت، بهترین ها همیشه آنهایی هستند که بر قلب مردم حاکمند. اگر از اول می دانستم از سوال های غیر سیاسی ام اینقدر راضی است که بعد از مصاحبه با لبخند از آنها تعریف کند و بگوید : “فکر کنم جوان های ایرانی خوششان بیاید"، شاید این گفتگو شکل بهتری می گرفت.
این مصاحبه سی و چهار دقیقه ای به تحولات منطقه، آینده اسرائیل، ساختارشناسی حزب الله و برخی ناگفته های زندگی شخصی سیدحسن نصرالله می پردازد … و تسبیحش را یادگاری داد.
این تدابیر امنیتی شما را آزار نمی دهد؟
سیدحسن نصرالله: دیگر سال های سال است به این مسائل عادت کرده ایم؛ به خصوص بعد از شهادت سیدعباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله در سال 1999 که با همسر و فرزندش به شهادت رسید.
اسرائیلی ها آشکارا و در روز روشن دست به این جنایت زدند. این عادتشان است. از آن موقع تدابیر امنیتی شدید و لازم به کار گرفته شد. در برهه اخیر هم به خاطر جنگی که رخ داد تصمیم به اتخاذ تدابیر شدیدتر امنیتی گرفتیم و این چیزی است که من به آن عادت کرده ام برای من طبیعی است اما می دانم برای میهمانی مثل شما خیلی سخت است.
تابستان داغی که خانم رایس از آن صحبت کرده بود به تابستان خنک پیروزی های حزب الله تبدیل شد. شما از ماه ها قبل نوید آزادی سمیر قنطار را می دادید چطور به این پیش بینی رسیده بودید؟
سیدحسن نصرالله: طبیعی است که به خداوند ایمان و به وعده پروردگارمان اطمینان داریم و یقین داریم پروردگار به مجاهدان راه خدا کمک می کند و عنایت دارد. این را سال هاست که تجربه می کنیم.
البته من سیر مذاکرات را دنبال می کردم و یقین داشتم که کار به جایی می رسد که قنطار و یارانش آزاد می شوند.
ما در موضع قدرت بودیم نه موضع ضعف و از آنجا که ما از موضع قدرت برخوردار بودیم به یقین می دانستیم که هر شرطی در برابر دشمن بگذاریم آنها قبول می کنند.
اما درباره انتظارات خانم رایس.
تحولات منطقه نشان می دهد که خواست امریکا خواست خدا که نیست، گرچه متاسفانه برخی با خواسته ها و نظرهای امریکا در منطقه به گونه ای برخورد می کنند که انگار خواست خداوند و نظر خداوند است، اگر امریکا چیزی را اراده کند باید همان در منطقه انجام شود؛ در صورتی که این طور نیست.
ما منکر این نیستیم که امریکا دولت قوی ای است ولی تجربه دهه های گذشته نشان داده است هر آنچه را بخواهد نمی تواند انجام دهد، به خصوص انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و پیروزی ملت ایران و پیامدهای مثبت این پیروزی برای مردم منطقه شاهدی بر این مدعاست.
همه این انقلاب ها و نیروهای مقاومت و جنبش هایی که در منطقه در سه دهه گذشته شکل گرفته نشان داده که طرح های توسعه طلبانه امریکا آسیب دیده و آرزوهای امریکا در منطقه با ناکامی مواجه شده است.
این روزها در منطقه و به خصوص در لبنان آنچه می بینید همه نمودهای شکست امریکاست و به وضوح هم آشکار است که در آینده ای نزدیک یا دور، ان شاء الله در منطقه به طور عموم و در لبنان به طور خاص با این اراده و عزمی که ملت های منطقه و رزمندگان دلاورشان دارند، شاهد ناکامی طرح های امریکایی خواهیم بود.
هنگام صحبت کردن شما به دستهایتان نگاه می کردم… ؛ شما از روان شناسی دستها چیزی می دانید؟
سیدحسن نصرالله: من روان شناس نیستم که این رفتارها را تحلیل کنم این کار روان شناس هاست. من به طور طبیعی دستهایم را تکان می دهم و وقتی صحبت می کنم در تکان دادن سر یا دست ژست نمی گیرم، با این حال بررسی این چیزها به روان شناسان بر می گردد و من در رشته آنها دخالت نمی کنم.
فکر می کنم از روان شناسی سررشته داشته باشید، چون روزنامه ها ارتص نوشته بود یک تیم 15 نفره کارشناسان اسرائیلی اعم از جامعه شناسان و اسلام شناسان اسرائیل جمع شده اند بلکه از ریز حرکات شما گام های بعدی تان را تخمین بزنند.
از سوی دیگر می بینم دائم به آنها بدل زده اید در بسیاری از گذرگاه ها از نظر روانی کارهای عجیبی انجام داده اید؛ مثلاً در جنگ اخیر برای هر رزمنده ای که برای شما نامه نوشت نامه نوشتید یا ماجرای عبایی که به ریما دختر لبنانی هدیه دادید و راستی چرا این کار را کردید؟
سیدحسن نصرالله: اسرائیلی ها از جنگ روانی حزب الله علیه آنها صحبت می کنند و می گویند من هم جنگ روانی راه می اندازم، حتی جایی خوانده ام که آنها گفته اند من جنگ روانی را در جایی یاد گرفته ام و همراه تعدادی از برادران حزب الله نزد استادان بزرگی آموزش دیده ایم که این نادرست است.
کارهایی که ما انجام می دهیم از طبیعت و سرشتمان برمی خیزد و عادی است اما اگر این حرکات و سکنات جزئی از جنگ روانی به حساب می آید خدا را سپاسگزاریم که به ما فنون روان شناسی داده است.
وقتی نامه برادران رزمنده به دستم رسید دیدم نامه ای مالامال از محبت و عشق است. پاسخ دادن به نامه آنها اخلاقی و عاطفی بود و به آنها و مردم از محبت و پایداری و معرفتشان گفتم.
گرچه این نامه نگاری ها نقش رسانه ای، اجتماعی، روانی، سیاسی و تربیتی خود را بین رزمنده ها و مردم هوادار مقاومت ایفا کرد.
اما اینکه من به نامه آنها پاسخ دادم پاسخ طبیعی به رشادت های آنها بود اما در مورد آن خانم لبنانی، ایشان در بحبوحه جنگ با تلویزیون المنار مصاحبه ای کرد و از منظری زیبا و جالب، نظرش را گفت و تنها آرزویش هم این بود که از من یک عبا به یادگار داشته باشد.
خب من تنها کاری که کردم محقق کردن یک آرزو بود، عبا را برایش فرستادم و حالا بعدها گفتند که این عبا پیامدها و آثار روانی و اجتماعی خودش را داشت.
من هدفم رسیدن به این آثار و پیامدها نبود. پاسخ من به خواسته آن زن یک امر طبیعی بود، من و برادرانم به دنبال کارهایی هستیم که از طریق آنها به خداوند نزدیک شویم و همین گاهی آثار مثبتی از خود به جا می گذارد.
این همان چیزی است که با فرهنگ و عقیده ما سازگار و هماهنگ است.
کار اگر برای خدا باشد خداوند به آن برکت می دهد و آثار و پیامدهای مثبتی خواهد داشت.
اینها برای دوست مایه شادی و برای دشمن باعث رنجش است و روحیه دشمن را تخریب می کند.
البته شکی نیست که در برخی سخنرانی ها واژه هایی را عمداً به کار می بریم که در چارچوب جنگ روانی می گنجد. بله! گاهی برخی حقیقت ها را بازگو می کنیم یا برخی پنهان کاری ها داریم که عمدی است.
اما بسیاری از مسائلی که اولش به شکل طبیعی انجام می شود بعداً در چارچوب جنگ روانی به شمار می رود.
آن مجموعه 15 نفری که فرمودید کار تحلیل مسائل روانی ما را دنبال می کنند از من به شما گفتن که نمی توانند درست تحلیل کنند. آنها از درک و تحلیل بسیاری از مسائل ناتوانند.
من برای شما یک مثال می زنم، وقتی در نشستی خبری هستید باید آرام صحبت کنید وقتی در مصاحبه ای تلویزیونی یا با روزنامه ای مصاحبه می کنید باید آرام باشید و این طبیعی است اما اگر در یک جمع بزرگی سخنرانی کنید دیگر باید با حماسه و هیجان صحبت کنید … اما آنها حماسه و هیجان را به انفعالی برخورد کردن تحلیل می کنند یا از آن به عنوان آشفتگی شخصی و خشم یاد می کنند.
این عادت روحانیان و علماست که در هنگام سخنرانی در جمع مردم با قاطعیت و با صدای بلند صحبت کنند چرا که آنها از مردم و مردم از آنها تاثیر می گیرند.
اسرائیلی ها شکل سخنرانی ما را اشتباه تحلیل می کنند.
در هر حال این مسئله پیچیده ای است اگر تمام کارشناسان دنیا را هم جمع کنند نمی توانند به تحلیلی دقیق از این حرکات و سکنات برسند.
شنیده ایم شما در خلوت خودتان خیلی شوخ طبع هستید، اصلاً این شنیده های ما درست است؟
ادامه »