استغفار چیست؟
کسى در حضور على(ع) مىگفت: استغفرالله، حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید، آیا
مىدانى «استغفار» چیست؟ استغفار درجه «علیین» و نامى است که بر شش معنا
اطلاق مىشود:
1-پشیمانى از گذشته
2- عزم بر ترک و بازگشت از آن براى همیشه
3- اداى حقوق دیگران، تا خدا را پاک ملاقات کنى و بر (ذمه) تو بدهکارى نباشد. (حق
الناس، خمس، زکات و…)
4-هر فریضه که ضایع کردهاى، ادا کنى (مثل نماز، روزه و نذر واجب و…)،
5-گوشتى که از حرام بر بدن تو رویده، با حزن و اندوه آب کنى تا پوستت به استخوان
بچسبد و گوشت تازه میان آنها بروید. ممکن است کسى از راه درآمد، حرام به عیش
و نوش و تنپرورى بپردازد و یا بر اثر هر لذت حرامى، چاق و فربه شود، در این
صورت حزن و اندوه گناهان گذشته باید به گونهاى بر وجود او آتش زند که خواب و
قرار را از وى بستاند، البته این حال براى هر توبه کنندهاى حاصل نمىشود و این در
واقع مرتبهاى از مراتب کمال توبه و استغفار است.
6- سختى طاعت را بر بدنت بچشانى، چنان که شیرینى گناه را به آن چشاندى، طاعت
حق و طوق بندگى مولا، سختىها و محدویتهایى دارد، زیرا یک سلسله اوامر و
نواهى هست که بر نفس اماره ناخوشایند است، در مقابل انجام گناه بر وفق مراد نفس
اماره همسو با راحتى جسم است، پس همان گونه که نفس بر وفق مراد خود و بدن بر
حسب طبعش، در راحتى و آسایش به سر مىبرد و لذت گناه را مىچشید، باید سختى
طاعت و مشقت پذیرش قید و بندهاى الهى و دینى را نیز بچشد.
وقتى تمام این شرایط تحقق یافت آنگاه بگو: استغفرالله.
نهجالبلاغه،کلمه 417
زشتی گفتار
بدگوئی والدین به یکدیگر به کار بردن کلمات ناروا در مورد فرزندان از قبیل دشنام،نفرین و الفاظ
بسیار رکیک نه تنها موجب شکستن حرمت و خرد شدن شخصیت آنان میگردد، بلکه بدآموزی در
مکالمه با دیگران پی آمد طبیعی آنان خواهد یود.
پیامبر خدا فرمودند: ان الله حرم الجنه علی کل فحاش بذئ قلیل الحیاء لا یبالی ما قال و لا قیل له:
خداوند بهشت را برفحاش و پست که هر چه را بی پروا میگوید و از آنچه دربارهی وی گفته شود
باکی ندارد، حرام فرموده است.[1]
بدگویی در غیاب دیگران در حضور فرزندان، غیبت، تهمت، عیب جویی و … که نه تنها از گناهان
بزرگ شمرده شده، بلکه به لحاظ انتقال این خصلت ناپسند به کودکان و بدآموزیهای ناشی از آن،
مسولیت والادین را نسبت به پرهیز از این روش نکوهیده سنگینتر میسازد.
دوگانگی در گفتار که رفتار شایع بسیاری از خانوادههاست، وقتی کودکان مشاهده میکنند والدین
آنان در غیاب افراد به گونهای متفاوت با آنچه در حضورشان ابراز میکنند، سخن میگویندو نیز
هنگامی که اصرار آنان را بر راستگویی و صداقت در کنار دروغهای روزمرهی آنها میبیند،
چنانکه برای سرباز زدن از دیدار با کسی به فرزند خویش چنینی القاء میکنند که به شکلی وانمود
کنند که آنان در خانه نیستند، و نمونههای دیگر از این قبیل نه تنها نفاق و دورویی را به آنان
میآموزد، بلکه موجب سلب اطمینان کودکان نسبت به والدین آنان خواهد گردید. شکوه و ناله مداوم
والدین از دشواریهای زندگی نیز ضمن اینکه خصیصهای است مذحوم و بسیار ناپسند، و حکایت
از ضیق صدور و ناخرسندی نسبت به اراده و مشیت الهی دارد، روحیه یأس و دلسردی را بر
فضای خانه و زندگی حاکم ساخته، امید و نشاط را در کودکان از بین خواهد برد.
رسواگری در حضور جمع ، افشاء اسرار دیگران ، سرزنشهای حضوری و انتقاد والدین از
بعضی از فرزندان در حضور سایرین نیز نمونه دیگری از بدآموزیهای زبانی است که ضمن
تخریب شخصیت افراد و جریحه دار شدن احساسات آنان، به لجاجت، جسارت و بعضاً به هتک
حرمت والدین از سوی فرزندان میانجامد.[2]
تربیت فرزندان از دیدگاه اسلام
مریم قربانی
چند نکته تربیتی از دیدگاه اسلام در مورد کودکان
1.فرزندان خود را ببوسید. پس همانا برای هر بوسیدن درجهای است در بهشت.
2. با سلام کردن به فرزندانتان به او شخصیت دهید.
اگر کودک به بزرگتر سلام کرد، لازم است به گرمی جواب او را بگویند و با این عمل شخصیت
او را مورد اعتنا و احترام قرار دهند. اما از صفات پسندیدهی پیامبر(ص) این بود که به تمام
مردم از کوچک و بزرگ سلام میکردند.
3. کودک را در کارهای کودکانه خودتمسخر نکنید و کارهایش را احمقانه نخوانید.
4. زیاد امر و نهی به فرزند نکنید تا جرأت پیدا نکند( جرأت فرزند بر والدینش در کودکی،
باعث نافرمانی در بزرگی خواهد شد).
5. لوس کردن کودک آنها را موجوداتی ضعیف و بی اراده و خودرأی بار میآورد. این قبیل
اطفال در ایام کودکی، پدران و مادران خود را با اعمال نادرست خویش به زحمت میاندازد
و آنان را با مشکلاتی مواجه میکنند.
شخص لوس بار آمده، به دو مصیبت بزرگ گرفتار است: از ططرفی توقع دارد زن و مرد
اجتماع، مانند پدر و مادر او را نوازش کنند و بیحساب احترامش نمایند و اوامر او را بیچون
و چرا به کار ببندند. وقتی مشاهده میکند که مردم نه تنها احترامش نمیکنند، بلکه در
مقابل این توقع بیجا مسخرهاش مینمایند، سخت ناراحت میشود و در خود احساس حقارت
و پستی مینماید. از طرف دیگر شکستهای درونی و ناکامیهای روانی که منشأ عقده حقارت
شده، او را تندخو و عصبی، بیحوصله، بد اخلاق، زبون و فرومایه میکند، به مردم بدبین
میشود و با کلمات زشت و رفتار ناپسند خویش آنان را خشمگین و ناراحت مینماید.
6. هیچ چیز به قدر تحقیری که کودک در قبال قدرت و زور نمایی بزرگترها در خود احساس
میکند، اعتماد به نفس را خاموش نمیکند به خصوص وقتی که پس از توسل به زور به او
بگویند: بیخود سعی نکن، تو نمیتوانی، عرضهاش را نداری.
7. برای کودکان خود دعا کنید.
حضرت ابراهیم(ع) اینگونه از خداوند فرزندی صالح را طلب میکند:«رَبِّ هَبْ لِي مِنَ
الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ . اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شايستگان بخش پس او را
همچنین است درخواست زکریا و درخواست ابراهیم خلیل(ع).
«به زیور تقوا و بصیرت بیارای تا نیکو ببینند و نیکو بشنوند و در برابر فرمان تو مطیع و فرمانبردار باشند…»[2]
8. تذکرات باید چنان با ملایمت باشد که سدی بین والدین و فرزندانشان نشود. امام حسن
مجتبی(ع) روزی فرزندان خود و فرزندان برادر خود را دعوت کردند و به آنان فرمودند: همه
شما کوردکان اجتماع امروز هستید و امید میرود که بزرگان اجتماع فردا باشید. پس دانش
بیآموزید و در کسب علم کوشش کنید و هر کدام که حافظه قویتری ندارید و نمیتوانید در
مجلس درس، مطلب استاد را حفظ کنید….
همانگونه که مشاهده میکنیم حضرت بدون توسل به ترساندن، شلاق و مجازات، عشق به
تحصیل را در آنها ایجاد کردند؛ یعنی به آنان فهماندند که درس خواندن امروز، راه وصول به
عزت و بزرگی فرداست.
9. اگر کودک مورد احترام باشد، در خانه کمتر از اوامر پدر و مادر سرپیچی میکند. احترام
به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی یکی از اساسیترین عوامل ایجاد شخصیت در
کودک است.
پیامبر اکرم میفرمایند: «اکرموا اولادکم و احسنو ادابکم به فرزندان خود احترام کنید و با
آداب و روش پسندیده با آنها معاشرت نمایید». مربی خوب کسی است که عاقلانه خواهش
های کودک را از راههای صحیح و با روش درست تعدیل کند.
10. ایمان را در کودکان خود پرورش دهید.
کودکانی که از اول با ایمان به خدا تربیت میشوند، ارادهای قوی و روانی نیرومند دارند، از
دوران کودکی رشید و با شهامت هستند و نتایج درخشان ایمان از خلالگفتار و رفتارشان به
خوبی مشهود است.
روان کودک برای پذیرش تعالیم ایمانی و اخلاقی، مانند زمین مستعدی استکه هر بذری را
در خود میپروراند. پس پدران و مادران در اولین فرصت باید دل کودک را به حب خدا و مهر
پیشوایان و رهبران دینی متوجه سازند.
11. از مچگیری و رفتار سرورانه با کورکان پرهیز کنید.
12 . یکی از وظایف پدر ومادر در تربیت فرزند پرورش فطرت راستگویی کودک است. آنها
موظفند در خانه طوری رفتارنمایند که کودکان به راستی و راستگویی عادت کنند واین امر
از پرورش بسیاری از صفات در کودکان دشوارتر است وبرای رسیدن به این نتیجه ، مراقبت
های علمی وعملی بسیاری لازم است.
در روایتی از پیامبر اکرم (ع) نقل شده است که فرمودند : خدا رحمت کند کسی راکه در
نیکی به فرزندش کمک کند. راوی سؤال کرد: چگونه؟ وحضرت در جواب چهار دستور فرمودند
ـ آنچه راکه کودک در قوه داشته وانجام داده است ، از او قبول کند.
ـ آنچه را انجام آن براو سنگین است از او نخواهد.
ـ او را به گناه وا ندارد.
ـ به او دروغ نگوید ودر برابراو مرتکب اعمال احمقانه نشود.
13 .کودک را به خاطر تربیت نباید ترساند؛زیرا ترس شخصیت کودک را از بین برده ودچار
اختلا لات روانی و ایجاد وابستگی می کند.
در تنبیه نیز ترساندن درست واثر بدی (خصوصا در کودکی ) به جا می گذارد. تنبیه رابطه
طفل را با مادر ، نامطلوب وارزش و اعتباری را که مادر در دل کودک دارد متزلزل می سازد.
به جای کتک زدن و ترساندن ، دوست و راهنمای او باشید و نمونه صادق عشق و محبت.
دربسیاری از مواقع می توان با یک سکوت یا با یک نگاه ، کودک را متوجه اشتباه وخطای
خود نمود.
14 . نوازش ، یکی از غذاهای روانی کودک است که باید به اندازه کافی از آن تغذیه شود
وگاهی گریه بچه فقط برای این است که تشنه ی محبت و نوازش است. بچه ای که در محیط
خانواده به قدر کافی محبت دیده است ،تشنه یمحبت نیست ودر مقابل چند جمله این و آن
خود را نمی بازد و شخصیت خود را گم نمی کند.
15 . بین نظم در خانه و بیرون فرق قائل شوید. بگذاریدکودک درخانه آزادانه بازی کند.
16 .رفتارهای غیر منتظره کودکان را تا حدودی تحمل کنید. خطای کودک را همیشه گناه
نابخشودنی تصورنکنید تا مجبور به تنبیه نشوید. صبر، گذشت وتحمل لازم است. اگر کودک
روش ناپسندی دارد ، پدر و مادر باید عاقلانه و بدون اهانت به شخصیت طفل ، راه صحیح را
به او نشان بدهند و از عمل نا پسندش باز دارند.
آنجائیکه پدرومادر، زبان به ملامت طفل می گشایند ودر این کاراصرار می ورزند ودر نتیجه با
سرزنش های مداوم خود، به فرزند خویش توهین می کنند و او را تحقیر می نمایند،اینگونه
والدین نه تنها به اصلاح کودک خود موفق نشده اند؛ بلکه با این عمل خام و ناصواب ، طفل را
به لجاجت وادار کرده اند.
از حضرت علی (ع) روایت شده است که فرمودند :
«ا لا فراط فی الملامةیشت نیران الجاج : زیاده روی در ملامت و سرزنش ، آتش لجاجت راشعله ور می کند».[3]
17 . در تذکر ، دیگران را به رخ کودک خود نکشید و کسی رابا او مقایسه نکنید.
18 . از طریق داستان سرایی بسیاری از مفاهیم مانند حق دوستی ، ایمان ، رسواجلوه دادن
کار زشت وغیره را می توان به کودک القا کرد .قرآن ، داستان سرایی را وسیله زدودن غفلتها
می داند و می فرماید:« لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ: همانا در قصه های ایشان
پندی برای خردمندان نهفته است »[4].
این داستان ها باید دارای خصوصیاتی باشد، از جمله :
ـ قصه جلوه خدایی داشته باشد و به قصد تربیت وتذکر بیان شود.
ـ به شرایط انسانی، عقلی وروحی شنونده توجه شود.
ـ افراط و تفریط، دروغ و شایعه و فرار از حقیقت نباشند.
-پاسخگوی سوالات ذهنی شنونده باشد.
ـ بهترین قصه انتخاب شود. همانطور که خداوند نیز می فرماید: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ
الْقَصَصِ: ما بهترین قصه ها را برای تو حکایت می کنیم »[5].
ـ در داستان ها پیروزی با حق باشد.
ـشخصیت داستان ها دور از هر گونه انحراف باشند .
داستان کوتاه باشد .
تربیت فرزند از دیدگاه اسلام
مریم قربانی
احترام کودک در حال نماز
گاهی کودکان خردسال به هنگامی که پدر یا مادر مشغول خواندن نماز هستندیا از طولانی شدن
نماز آنان و یا از گرسنگی بیتابی میکنند و یا دوست دارند در آن حال از سر و گردن پدر و مادر
بالا رفته و بر پشت آنان سوار شوند و بازی کنند.
در این هنگام پدر و مادر متحیر میمانند که چه کنند، آیا نماز واجب را شکسته و به خواسته
های فرزندشان پاسخ مثبت دهند، و یا نماز را ادامه داده و به داد و فریاد و گریه او بیاعتنا
باشند؟
آنچه که میتوان از سیره پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) آموخته این است که نه باید از یاد خدا
غافل ماند و به نماز بیاعتنایی کرد و نهد اینکه مهر و عاطفه کودک و نیازهای او را بیاهمیت
دانست و به فراموشی سپرد.
نماز را باید کامل و باتوجه به جا آورد، اما میتوان با در نظر گرفتن نیازهای کودکان آن را به
اختصار برگزار نمود، گاهی میتوان در حال نماز به نیازها و عواطف اطفال پاسخ مناسب داد، در
عین حال وضع و حال نمازگزاررا هم حفظ نمود.
نقش والدین در قبال فرزندان و تربیت آنان
زینب مطواعی
تربیت اسلامی پایه گذار استقلال،آزادی،تعهد
امام خمینی (ره) می فرمایند:
«نقش خانواده و خصوصا مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان، بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن
مادران و حمایت پدران متعهد به طور شایسته و با آموزش صحیح، تربیت شده و به مدارس فرستاده شوند،
کار معلمان نیز آسانتر خواهد بود.
اساسا تربیت از دامان پاک مادر و جوار پدر شروع می شود و با تربیت اسلامی و صحیح آنان، استقلال و آزادی
و تعهد به مصالح کشور پایه ریزی می شود.»
آیت الله فاضل لنکرانی(ره)
در قسمتی از وصیتنامه ایشان آمده است: «حسینیه که به عنوان دفتر اینجانب معروف است
وقف شرعی برای مرحوم آیتالله والد (قدس سره) میباشد میل دارم روضه جمعه و دهه اول
محرم و ایام فاطمیه در آنجا برگزار شود و چنانچه به علتی مانند سیل و زلزله و واقع شدن در
مسیر خیابان و امثال آنها امکان نداشته باشد در محل دیگری برگزار نمایید…
چنانچه فرزندان من بخواهند رضایت مرا در آن عالم از دست ندهند از هرگونه اختلاف بپرهیزند
بالخصوص در امور مالی دنیوی بی ارزش که موجب از بین رفتن آبروی اینجانب و آبروی
خودشان در میان مردم و جامعه میباشد و ضمنا معلوم باشد تمام اموالی که باینجانب ارتباط دارد
هیچکدام مال شخصی اینجانب نیست بلکه مربوط به سهمین میباشد و هیچ کدام از ورثه در این
اموال حقی ندارند».
افسوس و خودخواهی ...
مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد.
فرشته به او می گوید: فقط کافی است در زندگی ات یک کار خوب انجام داده باشی، و همان یاری ات می کند.
. مرد به یاد می آورد که یک بار، هنگامی که در جنگلی راه می رفت، عنکبوتی را سر راهش دید
و راهش را کج کرد تا آن را له نکند.
فرشته لبخند می زند و تار عنکبوتی از آسمان فرود می آید. تا مرد بتواند از راه آن به بهشت صعود کند.
گروهی از محکومان دیگر نیز از تار عنکبوت استفاده می کنند و شروع می کنند به بالا رفتن از آن.
اما مرد، از ترس پاره شدن تار، به سوی آنها برمی گردد و آنها را هل می دهد.
در همین لحظه، تار پاره می شود، و مرد بار دیگر به دوزخ برمی گردد…
صدای فرشته را می شنود که:
افسوس، خودخواهی ات تنها کار خوبی را که انجام داده بودی، به پلیدی تبدیل کرد…
فلسفه اجتماع در مساجد
شیخ الرئیس ابو علی سینا برای ابو سعید ابو الخیر نامه نوشت که:
چه ازومی دارد مردم همه در مسجد اجتماع کنند ، با اینکه خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تر است ،
هر جا که باشی اگر رابطه ای با خدا برقرار سازی نتیجه خواهی گرفت .
ابو سعید جواب نامه بو علی سینا را نوشت و در آن نامه این چنین مثال زد:
اگر چند چراغ در یک جا روشن باشد ، یا هر کدام در اتاقی در بسته باشد ، در صورت اول اگر یکی از
چراغ ها خاموش شود ،چراغ های دیگر روشن است ، ولیکن در حالت دوم ، اگر یکی از چراغ ها خاموش
شود ، میگردد. آن اتاق تاریک انسان ها هم همین گونه هستند ، بعضی گناه کار هستند که اگر تنها باشند ،
شاید موفق به فیوضات و برکات نورالهی نشوند.ولی اگر در اجتماع باشند ، شاید خداوند به برکت وجود
بعضی از افراد دیگر اجتماع ، آنها را نیز مشمول فیوضات وبرکاتش قرار دهد. قابل توجه اینکه این مطلب
فقط نشانگر یک بعد از ابعاد بسیار زیاد جماعت میباشد.
داستانها و پندها، جلد 9، ص 58
فلسفه اجتماع در مساجد
شیخ الرئیس ابو علی سینا برای ابو سعید ابو الخیر نامه نوشت که:
چه ازومی دارد مردم همه در مسجد اجتماع کنند ، با اینکه خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تر است ،
هر جا که باشی اگر رابطه ای با خدا برقرار سازی نتیجه خواهی گرفت .
ابو سعید جواب نامه بو علی سینا را نوشت و در آن نامه این چنین مثال زد:
اگر چند چراغ در یک جا روشن باشد ، یا هر کدام در اتاقی در بسته باشد ، در صورت اول اگر یکی از
چراغ ها خاموش شود ،چراغ های دیگر روشن است ، ولیکن در حالت دوم ، اگر یکی از چراغ ها خاموش
شود ، آن اتاق تاریک میگردد.انسان ها هم همین گونه هستند ، بعضی گناه کار هستند که اگر تنها باشند ،
شاید موفق به فیوضات و برکات نور الهی نشوند.ولی اگر در اجتماع باشند ، شاید خداوند به برکت وجود بعضی
از افراد دیگر اجتماع ، آنها را نیز مشمول فیوضات و برکاتشقرار دهد. قابل توجه اینکه این مطلب فقط نشانگر
یک بعد از ابعاد بسیار زیاد جماعت میباشد.
داستانها و پندها، جلد 9، ص 58
مکروهات قرائت
برخی از مکروهات قرائت عبارتند از :
1. نخواندن سوره توحید در نمازهای پنجگانه
2. خواندن یک سوره مشخص در هر دو رکعت (البته سوره توحید از این قاعده مستثنی است و
می توان آنرا در تمامی نمازها تکرار کرد)
3. خواندن سوره توحید با یک نفس
برگرفته از کتاب عروه الوثقی ج1 ص507 تا 510 فصل قرائت
وصیت نامه علامه حلّي به فرزندش
فرزندم
بر تو باد به ملازمت علماء و همنشینی با صاحبان فضیلت. چه این مصاحبت وجودت را آماده تحصیل کمالات کرده و مهارت در استنباط مجهولات را به دنبال دارد . سعی کن امروز تو از دیروزت بهتر باشد و در هر لحظه ای از کمالی نو برخوردار گردی.
بر تو باد به صبر و بردباری و توکل بر خداوند و خوشنودی بر آنچه از دنیا به تو می رسد. در هر شب و روز از خود حسابرسی کن. بسیار از پروردگارت آمرزش خواه - زیرا در هیچ لحظه ای سپاس او را چنانچه بایسته است نتوانی - از نفرین مظلوم به ویژه یتیمان و بیوه زنان بترس . چه خداوند نسبت به شکستن دل های شکسته گذشت نمی کند.
بر تو باد به نماز شب که رسول خدا بر آن اصرار داشته و خواسته او بوده است فرموده است : «مَن خَتَم لَهُ بقیامِ اللیل ثم مات فلهُ الجنة» کسی که عمرش به «شب زنده داری» به پایان رسد بهشت از آن اوست (وسائل الشیعه ، ۵/۲۷۴)
بر تو باد به « صله رحم » این عمل عمر را افزون سازد .
بر تو باد به « حسن خلق » و برخورد نیک که رسول الله فرموده است:
«انکم لن تسعوا الناس باموالکم .فسعوهم باخلاقکم »
شما توان آن ندارید که مردم را با اموال خود یاری کنید پس با برخورد خوبتان آنان را خوشنود سازید. (وسائل الشیعة ، ج ۸/۵۱۳ )
بر تو باد به نیکی با اولاد پیامبر و پیوند با آنان . خدا در باره آنان سفارش موکد کرده و دوستی آنان را مزد رسالت قرار داده است.
بر تو باد به بزرگ داشتن فقهاء و احترام علماء
و بر تو باد به ژرف اندیشی و تفقه در دین و تلاش در جهت فزونی علم و دانش خود. مبادا که دانش خویش را کتمان کنی و بر روی نیاز داران نگشایی که خدای تعالی می فرماید : «ان الذین یکتمون ما انزلنا منَ البیّنات و الهدی من بَعد ما بیَّنّاهُ للناس فی الکتابِ اولئک یَلُعَنُهُمُ الله وش یَلعَنُهُمُ اللّاعنون » … آنان که پیام های وحی ما را که برای انسان ها تعیین کرده ایم و در کتاب به روشنی بازگو نموده ایم ، می پوشانند، بر این گروه نفرین خدا و نفرین شدگان باد (بقره/۱۵۸)
« و الحمدلله علی حسن التوفیق و هدایـة الطریق »
گوشه ای از زهد پیامبر اسلام (ص)
پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم بیش از حد نیاز، از دنیا بهره نگرفت، پهلویش از همه لاغرتر، و شکمش از همه گرسنه تر بود … روی زمین (بدون فرش) می نشست و غذا می خورد، و متواضعانه هم چون بردگان می نشست، و با دست خود، کفش و لباسش را وصله می کرد، و بر مرکب برهنه سوار می شد، حتی کسی را پشت سر خود، سوار می کرد. روزی پرده ای را در خانه (حجره یکی از همسرانش) آویخته دید، که تصویرهائی در آن پرده بود به او فرمود:
« غیبیه عنّی، فانّی اذا نظرت الیه ذکرت الدّنیا و زخارفها؛
آن را از من دور ساز، که هرگاه چشمم به آن می افتد، به یاد دنیا و زرق و برقش می افتم. »
آری او با تمام قلب خویش از زرق و برق دنیا، چشم پوشید، و یاد دنیا را در وجود خود میراند، او علاقه بسیار داشت که زیورهای دنیا در برابر دیدگانش قرار نگیرند. دنیا را کاروان سرا قرار داده بود. از این رو دلبستگی به آن را از قلبش دور ساخت… .
از شما می پرسم: آیا خداوند، محمد صلی الله علیه و اله و سلم که چنین روشی برای خود انتخاب کرده بود، را گرامی داشت، یا به او اهانت نمود، اگر کسی بگوید: خدا او را تحقیر کرده که به خدا سوگند، دروغ بزرگی به خدا نسبت داده است، و اگر بگوید: او را گرامی داشته، پس باید بداند که خداوند غیر او را (که روش او را انتخاب نکرده و دلبستگی به زرق و برق دنیا پیدا کرده)، تحقیر کرده است.
بنابر این، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را الگو قرار دهید و در خط او حرکت کنید و گرنه راه شما، راه هلاکت و سقوط خواهد بود.[1]
[1] قسمت آخر خطبه 160 نهج البلاغه.
منبع :محمد محمدي اشتهاردي ؛داستان هاي نهج البلاغه
نامه پنجاه و سه خطاب به مالک اشتر نخعی
بايد بهترين اندوخته ها در نزد تو ، اندوخته كار نيك باشد . پس زمام هواهاى نفس خويش فروگير و بر نفس خود ، در آنچه براى او روا نيست ، بخل بورز كه بخل ورزيدن بر نفس ، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد يا ناخوش مى شمارد .
مهربانى به رعيت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز .
چونان حيوانى درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى ، زيرا آنان دو گروهند يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش . از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهايى عارضشان خواهد شد و ، بعمد يا خطا ، لغزشهايى كنند ، پس ، از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده ، همانگونه كه دوست دارى كه خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد . زيرا تو برتر از آنها هستى و ، آنكه تو را بر آن سرزمين ولايت داده ، برتر از توست و خداوند برتر از كسى است كه تو را ولايت داده است . ساختن كارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است .
از خداى مى طلبم كه به رحمت واسعه خود و قدرت عظيمش در برآوردن هر مطلوبى مرا و تو را توفيق دهد به چيزى كه خشنوديش در آن است ، از داشتن عذرى آشكار در برابر او و آفريدگانش و آوازه نيك در ميان بندگانش و نشانه هاى نيك در بلادش و كمال نعمت او و فراوانى كرمش . و اينكه كار من و تو را به سعادت و شهادت به پايان رساند ، به آنچه در نزد اوست مشتاقيم و السلام على رسول الله صلى الله عليه و آله الطيبين الطاهرين
علل دروغ گویی در کودکان چیست؟
دروغ گویی در کودکان می تواند علل گوناگونی داشته باشد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم :
1. یکی از علل دروغگویی وجود الگوهای بد آموزی در محیط زندگی کودک است.
اگر پدر و مادر و حتی معلمی که با کودک در تماس است دروغگو باشند، اولین درس
دروغگویی را کودک از این افراد یاد خواهد گرفت.
2. علت دیگر ترس از مجازات است، که این مسئله مورد پی گـیـری قرار گیرد ، در خانواده
هایی که در مجازات کودکان خشونت بیشتری به کار می برند، کودکان دروغگوی بیشتری یافت
می شود.
3. یکی دیگر از عوامل دروغگویی کودکان احساس کمبودهاست. هر چه احساس کمبود
در کودکی قوی تر باشد، برای جبران این کمبود متوسل به دروغگویی بیشتری خواهد شد.
4. عامل عمده دیگری، که مشوق دروغگویی کودک است بی تفاوتی محیط زندگی او نسبت
دروغگویی و راستگویی است. اگر افرادی که در محیط زندگی کودک زندگی می کنند نسبت به
این مسئله بی توجه باشند برای دروغگویی و راستگویی کودک هیچ نوع عکس العمل
متناسب نشان ندهند، کودک فرق بین این نوع گفتار را درک نخواهد کرد و هر زمان با توسل به
دروغگویی خود را از عواقب انجام اعمال بد نجات خواهد داد.
5. عامل دیگری که باعث دروغگویی کودک است، احساس حقارت است. پدران ومادران
و مربیان باید به شخصیت کودکان احترام بگذارند، کودکانی که مورد توجه نباشند، یا به آنها
احترام لازم نشود، یا خدای ناخواسته مورد مسخره قرار گرفته یا بی جهت مورد ملامت و
سرزنش قرار گیرند.
6. گاهی اوقات عامل دیگری که باعث دروغگویی کودک خواهد شد این مسئله می باشد،
که چون کودک قادر نیست در دنیای واقعی خود به آنچه که تمایل دارد دسترسی پیدا کند، به
عالم خیال پناه می برد و دست نیافتنی ها را برای خود فراهم می آورد
برگرفته از پایان نامه مریم قربانی طلبه سطح 2 فاطمیه دامغان
عاقبت وزیر هوس باز و شاهدان دروغگو
یکی از وزیران معتصم برای خود قصر بلندی که مشرف به خانه های اطراف بود ساخته بود
و همیشه در آن قصر می نشست و به زنان و دختران همسایه نگاه می کرد.
روزی چشمش به دختر یکی از همسایگان که بسیار زیبا و خوش اندام بود افتاد و عاشق او
شد.به همین خاطر عده ای را به عنوان خواستگاری نزد پدر آن دختر که مرد تاجری بود فرستاد
ولی تاجر قبول نکرد و عذر خواهی نمود که ما شایسته وصلت با وزیر نیستیم. و باید با هم
هم شأن وهم کفو خود وصلت کنیم.
وزیر آن چنان به عشق دختر گرفتار شده بود که حاضر بود برای رسیدن به او به هر کاری
دست بزند. این راز را به یکی از نزدیکان خود گفت و از او کمک خواست.
آن مرد گفت: «اگر هزار دینار خرج کنی من تو را به آرزویت می رسانم.»
قول شهید مصطفی چمران
روزی که به خواستگاریم آمد ، مادر به او گفت:
« می دانید این دختر که می خواهید با او ازدواج کنید، چه طور دختری است؟
صبح ها که از خواب بیدار می شود، هنوز نرفته که صورتش را بشوید، کسانی تختش را
مرتب کرده اند، لیوان شیرش را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه آماده کرده اند.
شما نمی توانید با این دختر زندگی کنید، نمی توانید برایش مستخدم بیاورید.»
مصطفی خیلی آرام گفت: « من نمی توانم برایش مستخدم بیاورم؛ اما قول می دهم تا زنده ام
وقتی بیدار شد، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی دم تخت بیاورم.»
و تا وقتی که شهید شد، این طور بود. حتی وقت هایی که در خانه نبودیم و در اهواز و
در جبهه بودیم ، اصرار می کرد خودش تخت را مرتب کند. می رفت شیر می آورد.
خودش قهوه نمی خورد؛ ولی می دانست ما لبنانی ها عادت داریم؛ به همین دلیل درست می کرد.
می گفتم:« خب برای چی مصطفی؟»
می گفت : « من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام ، این کار را برای شما انجام دهم.»
افلاکیان زمین،صص7-6
دفتر زندگیت را پاک نگه دار
پدري فرزند خود را خواند
دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود نگاه كرد و گفت:
فرزندم چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتي و آن را كثيف نكردي؟
پسر با تعجب پاسخ داد:
چون معلم هر روز آن را نگاه مي كند و نمره مي دهد.
پدر گفت: دفتر زندگي خود را نيز پاك نگاه دار، چون معلم هستي
هر لحظه آن را مي نگرد و به تو نمره مي دهد.
ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري ،
آيا انسان نمي داند كه خدا او را مي بيند
سوره علق آيه ۱۴
فرزند عزیزم
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم،
و یا نتوانستم لباس هایم را بپوشم،
و یا اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است،
صبور باش و درکم کن.
آرزوهای زندگی
زندگی بر مرکب زمان سوار است و با گذر زمان ، پا به عرصه وجود می گذارد . زمان نیز از یک منظر به سه بخش تقسیم می شود : گذشته ، حال ، آینده .
بازی دانشگاه بچه هاست
یکی از نگرانی های والدین این است که به اندازه کافی وقت بازی با کودکشان را ندارند یا اینکه خود را سرزنش می کنند که والدین خوبی نیستند چون از بازی با کودک خیلی زود خسته می شوند و طفره می روند.
اکثر والدینی که می گویند به بازی با کودک علاقه ندارند، در واقع مفهوم بازی را نمی دانند