سیره اقتصادی امام رضا(ع)
مورخان در مورد سال و ماه تولد امام رضا (علیه السلام) اختلاف دارند، اما سال 148 هجری میان مورخان مشهور است.
پـدر امـام رضا (علیه السلام) کـنـیه «ابوالحسن» را به وی عنایت نمود. امام کاظم (علیه السلام) نیز کـنیه اش ابوالحسن است و این کنیه میان پدر و فرزند مشترک است بدین جهت امام کـاظم (علیه السلام) را “ابوالحسن اول” و امـام رضا (علیه السلام) را ” ابوالحسن دوم” می نامند تا میان ان دو فرق بگذارند.
در شماره و اسامی فرزندان امام علیه السلام نیز اختلاف است. امام رضا علیه السلام به حنان بن سویز فرمود: برای من جز یک فرزند نخواهد بود ولیکن خداوند از او ذریه ی فراوانی به وجود خواهد آورد.
آن چه محقق است این است که امام رضا علیه السلام جز امام جواد علیه السلام فرزندی نداشت و آن چه غیر از این گفته شده به ثبوت نرسیده است.
اما در مورد شهادت این امام همام چنین آمده است که: مامون به غلامش دستور داد چند دانه انار برای پسر عمویم آب بگیر، غلام با دست زهر آلودش آب چند دانه انار را گرفت و به مامون داد؛ مامون آب انار را به امام رضا علیه السلام تعارف کرد، امام علیه السلام فرمود: مرا از خوردن آن معاف دارید؛ ولیکن مامون بر اسرار خود افزود، سرانجام امام علیه اسلام شربت زهر آلود را میل فرمود و در نتیجه به شهادت رسید و در آخر ماه صفر سال 202 جهان را وداع گفت و به اجداد طاهرینش ملحق گردید.
درخواست مامون از امام برای عهده دار شدن خلافت
مامون رسما خلافت را به امام عرضه کرد و از حضرت درخواست کرد که ان را بر عهده بگیرد وگفت: ای فرزند رسول خدا من فضل تو را شناختم و علم و زهد و تقوا و عبادت تو را درک کردم؛ و امام پاسخ داد: با گوشه گیری از دنیا امید نجات از شر دنیا را دارم و با پرهیز کاری از محارم امید نجات از غنایم را دارم و با فروتنی در دنیا به رفعت در نزد خدا امید بسته ام .
مامون فورا گفت: من دیدم که باید خودم را از خلافت عزل کنم و آن را به تو بسپارم. به هر حال امام کاملا از قصد مامون یعنی کسی که برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد آگاهی داشت و چگونه مامون خود را از خلافت عزل می کرد در حالی که برای رسیدن به آن برادرش امین را کشت، بغداد را خراب کرد و داغ و حزن و سوگواری را در سراسر جهان اسلام گسترش داد، پس چگونه آن را به امام علیه السلام تسلیم کرد ؟
امام جواب قاطعی به مامون داد که او را خشمگین کرد و فرمود: اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع کنی و لباسی را که خدا به تو پوشانده به دیگری بدهی و اگر خلافت مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهی .
مامون فهمید که امام تمام راه ها را به روی او مسدود کرده است، بنابراین سرانجام با تهدید به امام گفت: چاره ای نداری جز قبول این امر .
پس امام جواب داد: من این کار را هرگز با میل انجام نخواهم داد .