گونه هاى مختلف تاريخ نگارى مسلمانان
تاريخ نگارى بر اساس نسب شناسى
اگر ايام العرب ميراث تاريخى عرب جاهلى باشد به يقين داشن تبارشناسى بايد شعبه ديگرى از تاريخ اعراب جاهلى به حساب آيد.بسيارى از آگاهى هاى تاريخى مربوط به آن دوره كه ميان اطلاعات نسب شناسنامه آمده ، مى بايد ساخته دوره هاى بعد باشد. زيرا به هيچ روى نمى توان باور كرد كه اين اطلاعات ريز و گسترده ، به طور شفاهى ودر عين حال هم سالم به دست نسل هاى بعدى رسيده باشد. با اين حال ، مسلم است كه نسب شناسى از همان دوران جاهليت ، قالب نقل اخبار و اطلاعات تاريخى بوده و مواداوليه موجود در آثار بعدى از همان روزگار است .
پس از اسلام ، ساختار قبيله اى برجاى ماند و دانش انساب نيز كه برخاسته از چنين ساختارى بود، همراه با رشد ساير رشته هاى علمى ، و بيشتر در كنار تاريخ در فرهنگ مسلمانان جاى خود را باز كرد. زمان خليفه دوم دفتر ديوان بر اساس انساب قبائل تنظيم شد و تقسيم بيت المال نيز. اين امر به رشد تعصبات قبيله از يك سو و دانش انساب از سوى ديگر كمك كرد. در دروان امويان نيز، تعصب هاى قبيله اى به حدافراط رسيد و همه اينها در بارورى دانش انساب مؤ ثر افتاد.
دانش انساب به صورت نسب شناسى صرف باقى نماند و به سرعت بر بار تاريخى آن افزوده شد و به صورت برادر ناتنى تاريخ درآمد. براى شناخت تاريخ تحولات مختلف جامعه اسلامى ، كه در ضمن جامعه اى قبيله اى نيز بود، دانش تبارشناسى يك ضرورت بوده و هست ؛ زيار اهميت نسب در جامعه اسلامى سبب پيوند مساءله انساب و قبايل با جريان هاى تاريخى شد. اين خود مى تواند پيوند اين دورا بيشتر نشان دهد.
بيشتر اخبارهاى نامى كه بر راويان اخبار تاريخى و ادبى آن زمان اطلاق مى شد علم نسب را نيز مى آموختند و در تاءليفات خود فراوان از انساب قبايل ياد مى كردند.آنها در برخى از نوشته هاى خويش انساب واخبار را آميخته با يكديگر مى آوردند. ابن نديم ابولعباس عبدالله بن اسحاق مكارى كتابى با عنوان كتاب الاخبار و الانساب والسير واز ابولحسن نسابه كتابهايى با عناوينى همچون كتاب اخبار الفرس و انسابها و كتب انساب والاخبار ياد كرده است . اينها نشانگر پيوند اين دو با يكديگر است .
البته هدف اصلى برخى از اين قبيل كتاب ها، تنها نسب شناسى است . كتاب هايى چون النسب الكبير از هشام كلبى (م 204). الجمهرة فى نسب قريش از مصعب زبيرى (م 236) نسب قريش از زبير بن بكار(م 235) از اين نوع مى باشد. اما برخى ديگر در قالب نسب كار اصلى خود را بيان تاريخ قرار داده اند. انساب الاشراف از بلاذرى ، تاريخ مفصل خاندان هاى حاكم بر جامعه اسلامى و نيز قبايل قدرتمندعرب است .
از نخستين آثار نسبى تاريخى كه متاءسفانه از ميان رفته ، آثار ابواليقظان عامر بن حفص عجيفى (م 190) است كه بخش هايى از كتاب بزرگ النسب الكبير و آثار ديگر وى مانند كتاب اخبار تميم ، كتاب حلف تميم بعضها بعضها و كتاب النوادر در كتابهاى ابن قتيبه ، ابوالفرج ، خليفة بن خايط و جاحظ باقى مانده است ابوفيد سدوسى (م 195) از ديگر نسب شناسان عصر نخست تدوين اين علم است كه كتاب حذف من نسب قريش وى برجاى مانده است و به چاپ رسيده است .
از قرن پنجم كتاب جمهرة انساب العرب ابن حزم اندلسى (456 384) نيز برجاى مانده و يكى از مصادر اين دانش است . اين كتاب را عبدالسلام هارون در سلسله انتشارات دار المعارف قاهره چاپ كرده است .
علم انساب همچنان ميان اعراب باقى ماند. اما علويان بيش از همه بر اين تاءكيد كردند. اين امر دلايل خاص حقوقى و اجتماعى و حتى سياسى خود را داشت .