گونه هاى مختلف تاريخ نگارى مسلمانان
كتاب هاى فراوانى كه حاوى انساب و اخبار علويان است نگاشته شده ، برخى از آنها عبارتند از: الاصيلى ، از صفى الدين محمد طقطقى (م 709) غاية الاختصار (كه ترتيب يافته اصيلى است ) المجدى از نجم الدين على العمرى نسابه ( از قرن پنجم ) لباب الانساب از بيهقى (قرن ششم ، عمدة المطالب از ابن عنبه (قرن نهم ) والفخرى از اسماعيل بن حسين ازروقانى (از قرن هفتم ) تحف ء الازهار از ابن شدقم مدنى (قرن يازدهم ) سراج الانساب از سيد احمد بن محمد گيلانى (از قرن دهم )،تهذيب الانساب و نهاية العقاب ازابوالحسن محمد عبيدلى نسابه (م 435)، الشجرة المباركه (منسوب به فخر رازى ).
آثارى كه در نسب نگاشته شده ، لزوما به صورت تدوين نسب نامه نيست بلكه بسيارى از آنها مانند، آثار مدائنى ، اخبار ويژه درباره مسائل خاصى از قبيله است . مدائنى آثار زيادى درباره زنان قريش نوشته است . همينطور در بالا ديديم ك ابوليقظان درباره حلفهاى موجود ميان بطون بنى تميم كتابى نوشته است . با اين حال كتاب هاى نسب ، به طور اصولى ، بر اساس سير تاريخى پيدايش قبايل و توليد بطون تاءليف مى شده اند.
سبك خبرى و پيوسته
نوع ديگر تقسيم بندى در نگارش هاى تاريخى مربوط به نحوه ارائه آگاهى هاى تاريخى است . از آنجا كه نوشتن حديث و علوم تابعه ، در اوايل كمتر مطرح بود، نقل شفاهى اهميت يافت و پرداختن به سند رايج شد. ياد از سند بيشتر در احاديث پيامبر (ص ) بود اما از آنجا كه حديث در حكم مادر ساير رشته هاى علوم اسلامى بود، صورت خود را بر ساير نقلها تحملى كرد. لذا تاريخ نيز در شكل خبرى و به صورت منقطع و البته با امتياز ذكر سند در اغلب موارد، خودرا ظاهر ساخت . در واقع مى توان گفت ، ارائه حديث گونه وقايع ، اولين شكل ارائه آگاهى هاى تاريخى بود. البته نبايد اين را بدين معنا دانست كه تاريخ پيش از حديث هويت مستقلى نداشته است . به هر روى اين وضعيت حتى تاريخ طبرى كه خود يك محدث بود، منعكس شده است . اين به معناى آن بودكه تاريخ از دل حديث برآمده است . انساب الاشراف ، مقاتل الطالبيين و بسيارى از نوشته هاى ديگر چنين سبكى دارند.
مهمترين امتياز اين كتابها نقل سند براى جزء جزء اخبار است . گرچه برخى ازآنهااسناد مختلفى را در ابتدا آورده و گفته هاى آنان را در يك جمع بندى ارائه داده اند. سند خود، اولى قدم در ارزيابى يك نقل تاريخى است ، اين البته تنهايك قدم در ارزيابى خبر است . ذكر سند مى تواند ارتباط منابع مختلف تاريخى را با يكديگر نشان دهد كه اين نيزدر ارزيابى نقل هاى تاريخى بسيار مهم است .
مورخان حرفه اى كمتر اين شيوه را رعايت كرده اند؛ يعقوبى ، دينورى و مسعودى تنها مواردى اندك و گاه در اول كتاب ، برخى ازمنابع خود را يادآور شده اند. اما پس از آن آنچه را خوداز اخبار گزينش كرده اند به ترتيب آورده اند.آنان گفته اى را نيز كه نمى خواهند مسؤ وليت ان را بپذيرند به عنوان چنين گفته شده نقل كرده اند. طبرى در سبك خبرى خود حتى اخبار متضاد رانقل كرده است . نوشته هاى از نوع دوم كه سند هر خبرى را نمى آورند، براى مطالعه آسان ما براى ارزيابى دشوارى دارند؛ زيرا براى بررسى آنها بايد به راه هاى غير سندى پرداخته شود؛ كارى كه حتى در روايات مستند لازم است .